بسیار بار در بحثهایی که بین خودمان درمیگیرد، برای آنکه بفهمم بین ما (جمعی که از سرسختترین مخالفان رژیم تا اصلاحطلبان و طرفداران تعدیل و تزیین نظام را در برمیگیرد) آیا هستند کسانی که بین دستاوردهای جمهوری ولایتفقیه نکته مثبتی یافته باشند؟ من فقط به ترتیب زمانی و بدون اولویت بخشیدن به هر یک از عملکردهای نظام، آنچه را طی بیش از چهار دهه بر ملت ما گذشته است، میآورم و قضاوت در باب مثبت و منفی بودن آن را بر عهده شما خوانندگان عزیز میگذارم.
-
- یک خروار وعدههای خمینی در پاریس از آزادی احزاب و مطبوعات و اندیشه گرفته تا برقراری عدالت و رفع ظلم و مساوات بین زن و مرد و مردم ایران فارغ از نژاد و مذهب و زبان و تفکر سیاسی
- دعوت نظامیان و دولتمردان و پایوران رژیم سلطنتی به پیوستن به انقلاب و برخورداری از عفو و شفقت ملت انقلابی و نمایش این عفو بر بام مدرسه علوی سه روز پس از به قدرت رسیدن با اعدام چهار ژنرال بلندپایه و ادامه نمایش عفو امامانه با اعدام بیش از دو هزار نظامی و غیرنظامی از بلندپایگان رژیم پیشین از جمله آنها که با جانودل در خدمت انقلاب درآمدند
- مصادره مطبوعات، منع فعالیت احزاب و گروههای سیاسی، نقض وعده به قم رفتن و از دور بر کار حکومت نظارت کردن بعد از شش ماه و مداخله در ریزودرشت کارها
- اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری
- آغاز کشتار مخالفان همزمان با شروع جنگ ایران و عراق (کشتارهای گروهی سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷)، جنگ میهنی برای دو سال تا آزادی خرمشهر و سپس جنگ خمینی و صدام با نیم میلیون کشتار و زخمی و شیمیایی و مفقود و ویرانی هزار شهر و شهرک و روستا و آوارگی سه میلیون ایرانی
- حجاب اجباری یک سال بعد از انقلاب و طنینانداز شدن شعار یا روسری یا توسری
- انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها و مراکز علمی از بهترین استادان و دانشجویان
- حضور رژیم در صحنه تروریسم بینالمللی و پدرخواندگی خمینی و خامنهای برای همه تروریستهای جهان
- گریز میلیونها ایرانی که اکثر آنها از زبدگان و نخبگان بودند، در موج اول و دوم و سوم گریز از وطن
- کاهش ارزش پول ملی با میانگین ۲۰ درصد در سال و سرانجام توقف (با حمایت دولت) در مرز ۵۰ هزار تومان برای یک دلار
- حضور هشت باند مافیایی در رأس قدرت در گستره سیاست، اقتصاد، هنر، روابط اجتماعی و…
- کشتار چهرههای برجسته اپوزیسیون در خارج و قتلهای زنجیرهای برجستهترین چهرههای سیاسی، ملی و فرهنگی و مطبوعاتی و ادبی و علمی به دست ارگانهای اطلاعاتی رژیم و باندهای اوباش و ذوبشدگان در ولایتفقیه
- نابودی دادگستری و جانشین کردن محاکم شرع زیر نظر فاسدترین آخوندها در مکان دادگستری نوین با قضات پاکدامن و آزاده
- تحمیل انزوای سیاسی و اقتصادی بر ایران و حاکمیت «شعار» و شکست «شعور»
- برقرار شدن سلطه نفاق و دروغ و تزویر و فریب بر فرهنگ بخشی از جامعه
- تلاش برای تهی کردن جامعه از مفاهیم فرهنگ سنتی و جایگزین کردن آن با ضد فرهنگ تظاهر و تقیه و فریب
- سلطه مادیات بر عقل و دل و اندیشه افراد جامعه
- دو و سه شخصیتی شدن نسل انقلاب و نسل دوم و سوم (زاده شدگان دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ شمسی)
- نابودی نخبگان جامعه (مرگ یا گریز)، از بین رفتن خاندان اشراف سنتی و برقرار شدن نمایندگان طوافان و دستفروشان و شاگرد بقالها و بچه آخوندها و شاگرد سوهانفروشها و چاقوکشهای پایینشهری در مهمترین مراکز قدرت سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی
- اثبات اصلاحناپذیر بودن نظام از فردای دوم خرداد و انتخاب خاتمی و رهبری کلیه توطئهها علیه جنبش اصلاحات از سوی شخص خامنهای و باند فاسد جنایتکار همدست و مطیع او
- بیمعنا شدن نظام انتخابات پس از بزرگترین تقلب و تزویر در تاریخ انتخابات ایران از بدو برپایی نظام مشروطه در خرداد ۱۳۸۸
- رویارویی با ملت در وحشیانهترین شکل، کشتار خیابانی، شکنجههای قرونوسطایی و تجاوز به زندانیان سیاسی و فرهنگی، صدور احکام جائرانه در حق شماری از برجستهترین روزنامهنگاران، نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان، استادان و دانشجویان (زن و مرد) در ایران
- دگردیسی ولیفقیه از مرشد منتخب خبرگان منتخب مردم به نایب برحق امام زمان، مکشوف از سوی ۸۶ آخوند فاسد و مرتجع و تبدیلشدن بیت رهبری به آستان ملک پاسبان خدایگان و معصوم پانزدهم و اخیراً نعره موسایی مقام معظم و گپوگفتش با ربالعالمین
- محو بنیان مذهب تشییع و ایجاد مذهبی تازه که تنها الفبای سنتی شیعه را که مذهب اکثریت مردم ایران بود استفاده میکند و مذهبی تازه را بر خرافاتی بنیان میگذارد که یک سرش به مسجد جمکران و سر دیگرش تا ۱۳ هزار امامزاده تازه امتداد دارد
اینها دستاوردهای نکبتیاند که در سال ۱۳۵۷ بهجای آن رویای دلنشین پیچیده در حریر عدالت و آزادی و مردمسالاری، نصیب ما شدند.
میگویند همه این سیئات را گفتی، چرا از استقلال نمیگویی که در پرتو عناد خمینی با جهان حاصل شد. بله حالا ایران واقعاً مستقل است؛ خامنهای بدون واهمه از آمریکا و انگلستان آدم میکشد، سرمایه ملت ایران را خرج تروریستها میکند، از عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر و حتی سازمان ملل وحشتی ندارد و از برکت استقلال بهدستآمده، ناوگان آمریکا و انگلستان و فرانسه و اسرائیل و… در خلیجفارس مانور میدهند؛ همان خلیجفارسی که تا پیش از انقلاب زیر سلطه مطلق ایران قرار داشت.
آقایان مدعی بودند و هستند که قبل از انقلاب سرسپرده و وابسته به آمریکا و انگلستان بودیم و از تصدق سر ولیفقیه اول و دوم، حالا به استقلال کامل رسیدهایم. بله، این درست است که کارشناسان و مربیان نظامی آمریکایی و اروپایی از ایران رفتهاند اما بهجای آنها، مشتی از چین و کره شمالی و پاکستانی و اوکراین و روسیه سفید و روسیه همه شئون نظامی و امنیتی و اقتصادی ما را زیر نظر دارند.
از برکات دیگر این استقلال اینکه سهم حداقل ۳۰ درصدی ما از دریای مازندران به ۱۱ درصد رسید، دلار هفت تومانیمان حالا معادل ۵۰ هزار تومان است و سنگک ۱۰ ریالی ۱۰ هزار ریالی شده است. چون وابسته بودیم، برای ورود به ۱۲۸ کشور جهان ویزا نمیخواستیم، حالا که مستقل شدهایم، تنها چهار کشور راهمان میدهند.
ملتی که در برابر حملات سهمگین اسکندر و چنگیز و تیمور و… سرفراز بیرون میآید و شکست نظامی را به پیروزی فرهنگی تبدیل میکند، این بار نیز در مبارزهای جانانه، به بازشناسی خود میپردازد. تاریخش را میخواند، فرهنگ و ادب و هنرش را قدر مینهد، فرزندانش را به آموزش موسیقی تشویق میکند، حمیت و غیرتش را در برابر دشمن خارجی و داخلی آشکار میکند و در هر گسترهای که مجالی پیدا کند (ورزش، سینما، ادبیات، علوم، فلسفه، فرهنگ و هنر و…) در والاترین سطح ظاهر میشود. به کودکان و نوجوانان امروز ایران نگاه کنید؛ بسیاریشان در عرصه هنر موسیقی، کامپیوتر، ریاضیات، ورزش و… سرآمد اقراناند. درعینحال مردم به سرنوشت خود و کشورشان سخت دلبستهاند، بحث و گفتوگوی سیاسی در داغترین شکل در همه سطوح، در روستاها و شهرها در جریان است.
دستاوردهای مثبت مردم از سالهای فتنه و مصیبت ولایتفقیهی اینها است؛ دستاوردهایی که به رژیم ربطی ندارد. مگر خامنهای نبود که از توجه دانشجویان و دانش آموزان به موسیقی بهشدت انتقاد میکرد؟ باز او بود که گسترش علوم انسانی را بین جوانان مذموم خوانده بود و هم به دستور او شماری از رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای ایران مشمول مراحم فقیهانه سید علی آقا شدند و از دانشگاهها حذف شدند.
سؤال این است که چرا با این اتفاقنظر و آمادگی مردم ما، همچنان دوره میکنیم دیروز را و امروز را و هنوز را. درعینحال واقعاً این چه رازی است که غرب بهویژه ایالاتمتحده همچنان از هر اقدام اساسی در حمایت از مبارزات جانانه ملت ما پرهیز دارد؟
۴۴ سال پیش با نشستوبرخاستی در گوادلوپ، سرنوشت شاه فقید و ملت ایران را رقم زدند و بر موج جنون ملتی گرفتار خیال و نفرت سوار شدند تا ۴۴ سال بعد اسلام ناب انقلابی محمدی در جابلقای آفریقا و جابلسای منطقه بالگستر شود. آیا رویدادهای اخیر غزه بعد از ۷ اکتبر نمیتواند به آنها که در واشنگتن و لندن و پاریس معتقدند بله در ایران بالاخره نوعی دموکراسی هست و انتخابات چهار سال یکبار برگزار میشود، خطای غرب را در تعامل با رژیم ولایتفقیه یادآور شود؟
در فردای سرنگونی رژیم که فرزندان سلحشور ایران به لانههای تجسس رژیم و مقر امنیتخانه مبارکه دست پیدا میکنند، چه اسنادی رو خواهد شد؟ مقداری از آنها را میتوان حدس زد؛ اینکه رژیم به اتفاق سوریه و حزبالله قتل رفیق حریری و یک دوجین شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و دینی و مطبوعاتی لبنان را تدارک دید و به اجرا درآورد. اینکه دستگاه ترور رژیم در جریان قتل شاپور بختیار و عبدالرحمن برومند و… از همکاری و غمض عین بعضی مقامهای امنیتی فرانسه و اتریش و آلمان و… برخوردار بود. اینکه کشتار میکونوس و قتل فریدون فرخزاد باز با غمض عین آلمانیها که بالاترین سطح روابط تجاری را با رژیم داشتند، روبرو شد. سفر فلاحیان به آلمان و میزبانی جانانه اشمیت باوئر، مسئول امنیت خارجی دفتر صدراعظم وقت، از او واقعاً لکه ننگی در پرونده سیاسی دولت وقت آلمان است. لابد در میان اسناد امنیتخانه ولیفقیه، پردهپوشی دولت اتریش در جریان قتل عبدالرحمن قاسملو و عبدالله قادری هم آشکار خواهد شد و جهانی خواهد دانست که اتریشیها چگونه دو تن از قاتلان را فراری دادند.
آن روز آشکار خواهد شد که در جریان حمله آمریکا به طالبان، پشت درهای بسته بین خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان و محمدجواد ظریف، رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل، چه توافقهایی صورت گرفت که بهموجب آن، جمهوری اسلامی آسمان ایران را بر هواپیماهای جنگی آمریکا گشود؟ بهای این همکاری رژیم با ستاد جنگی آمریکا و متحدانش چه مقدار بود و چه نیروهای بیگانهای رژیم را در سرکوب و قلعوقمع مخالفانش یاری دادند؟
آن روز خواهد آمد تا مردم ایران و افغانستان بدانند چگونه محمدظاهر شاه فقید، پادشاه محبوب افغانستان، کنار زده شد تا حضرت کرزای از ناکجاآباد سر برکشد، یک لقب «بابا» به پادشاه بدهد و افغانستان را به بیراههای بکشاند که امروز میبینیم.
در عراق، آمریکای مؤمن به دموکراسی برای خوشامد مافیای ولایتفقیه روی گزینه مردم عراق (دکتر ایاد علاوی) پا گذاشت و دولت را به حزب الدعوه و نوری المالکی، سرسپرده آستان ولایت، سپرد تا بر کتاب نفاق جهانی و نامردمی قدرتهای بزرگ جهان در برابر ملتهای تحت ستم، صفحات سیاه دیگری افزوده شود.
آن روز دور نیست که بدانیم چرا باراک حسین اوباما در اوج مبارزه ملت ایران برای آزادی و دموکراسی بر پیکر خونین ندا آقاسلطان در کف خیابان و … چشم بست و مشغول مبادله نامههای پرمهر با سیدعلی آقا شد!
راز انفجار کرمان نیز آشکار خواهد شد و دنیا خواهد دانست که چه قدرتی ۱۰ دقیقه مانده به پرواز فرماندهان سپاه و خانواده قاسم سلیمانی با ماهانایر به کرمان، به سرلشکر باقری خبر داد که بزرگان به کرمان نروند که عاشورای کرمان به وجه احسن تدارک دادهشده است.
آن روز خواهیم دانست که چرا غرب با پا نهادن بر همه شئون بینالمللی و پیمانها، پادشاه عاشق ایران را درحالیکه اشک به چشمداشت، با تحریفهای رسانههایش بدرقه کرد و از «هیچی» بزرگ خمینی با سازودهل استقبال کرد.
۴۴ سال گذشت و ما تنهاییم؛ فقط همتی باید و ارادهای تا به این نمایش شوم خاتمه دهیم.
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
برگرفته از ایندیپندنت فارسی