برخی از جمله جمهوری اسلامی و جناحیناش دموکراسی را با جامعه ایران ناسازگار میدانند. بااینهمه دموکراسی آنقدر جذابیت دارد که آنها را مجبور به اختراع عبارت متناقض «دموکراسی دینی» کرد.
از سوی دیگر، نظرات افراطی چپ و راست نیز با تکیهبر رویدادهای ناشی از ضعف حقوقی و اجرایی برخی دموکراسیها، اساساً به نفی آن میپردازند. دموکراسی اما یک ظرف و چارچوب سیاسی و حقوقی است که با ابزارهایی مانند انتخابات، تلاش میکند آزادی و حقوق و امنیت و رفاه شهروندان را تأمین کند. هر ضعفی در قوانین دموکراسیها و یا در اجرای این قوانین میتواند پیامدهای منفی و حتا ویرانگر داشته باشد؛ از روی کار آوردن رژیم هیتلری به دلیل ضعف قوانین جمهوری وایمار در آلمان گرفته تا همین امروز و آنچه از ضعف یا اجرای قوانین در موضوع مهاجرت شاهدیم که یکی از پیامدهای آن، دامن زدن به انواع افراطیگری است که میتواند دموکراسیها را مختل کند.
البته ایران در آن مرحله نیست و هنوز از دیکتاتوری مذهبی رنج میبرد، اما نفی دموکراسی برای جامعه ایران، چه از سوی جمهوری اسلامی باشد و چه از سوی برخی مخالفان آن، چیزی جز نفی یک ساختار حقوقی مدرن و قانونمند برای تأمین و تضمین آزادی و حقوق ملت و منافع ملی و در نتیجه نفی ملیگرایی نیست!
دموکراسی غربی و شرقی و ملی و غیر ملی ندارد بلکه اصول و ابزاری دارد که هر کشوری مطابق ویژگیهای تاریخی و فرهنگی و سیاسی و جغرافیایی خود آن را در ساختار و قوانین خود به کار میگیرد تا همزیستی شهروندان را تأمین کند. دموکراسی کشورهای اسکاندیناوی از نظر تنظیم و اجرا همانقدر با دموکراسی فرانسه و آلمان و بریتانیا و کشورهای اروپای شرقی متفاوت است که دموکراسی آمریکا و کانادا با ژاپن و کره جنوبی و اسرائیل و سوئیس. هدف همه اینها چیزی جز پاسخ به سه نیاز و انگیزهی مهم انسان نیست: آزادی، امنیت و رفاه.
دموکراسی برخلاف ایدئولوژیهای طبقاتی و فرقهای که مخالف پرور هستند، این ظرفیت را دارد که نیروهای مخالف را نه با سرکوب بلکه توسط منافع خود مخالفان و جامعه، از جمله آزادی و حقوق آنها، منزوی و خنثی کند! از همین رو خودآگاهی جامعهی امروز ایران که با ملیگرایی و ارج نهادن بر دستاوردهای مشروطه و دوران پهلوی نشان داده میشود، بخت این را دارد که با کمک دموکراسی، بر گسست ۵۷ که از جمله از همین کمبود تغذیه میشد، غلبه کند. در حالی که حذف دموکراسی از ملت و مملکت و ملیگرایی و ایرانگرایی آنهم در کشوری که افتخارش کتیبهی حقوق بشر کوروش است، بیراههی دیگری در امتداد جمهوری اسلامی است. اتفاقاً کم نبوده و نیستند از وابستگان و همچنین مخالفان نظام که برای «ملیگرایی» بدون دموکراسی تلاش میکنند!
به این ترتیب ضروریست تا مدعیان ملیگرایی و ایرانگرایی، فراتر از افتخار به تاریخ و تکیهبر دستاوردهای گذشته، با صراحت و شفافیت تعریف خود را از این مفاهیم و درجه سازگاری آنها را با دموکراسی برای ایران متحد ارائه دهند. چراکه اگر همه دموکراسیها بر ملیگرایی و منافع ملی تکیهدارند اما همه ملیگرایان و مدافعان منافع ملی الزاماً به دنبال دموکراسی که ضامن این منافع است، نیستند.