امروز در شهر زیبای پاریس سران و نمایندگان بیش از سی کشور مجتمع شدهاند تا شاید برای رویارویی با اژدهای آدمخواری به نام «داعش» چارهاندیشی کنند اما هیچ کشور توانائی مایل نیست گام پیش نهد و وارد میدان عمل شود. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که ارتش عراق به تنهائی، همانگونه که تجربه نشان داده است، مرد این میدان نیست. دیر یا زود دامنه این رویارویی به سوریه و دیگر کشورهای منطقه کشیده خواهد شد و بهاحتمال زیاد نقشه سیاسی و جغرافیائی منطقه را دگرگون خواهد کرد.
در رویارویی با این بحران، دنیای غرب یکبار دیگر با مشکلات و تناقضهای خودساختهاش دستوپنجه نرم میکند. همانگونه که در رویارویی با طالبان در افغانستان به خیال خود از همکاری و حمایت جمهوری اسلامی بهرهمند شد، این بار هم میخواهد به کمک رژیمهای متعصب نافی حقوق بشر در منطقه به جنگ آدمخوارهای داعشی برود. در افغانستان، آمریکا از سویی به گمان خود با جمهوری اسلامی همپیمان بود و از سوی دیگر ناچار بود از کشتار روزانه سربازان آمریکایی توسط «بمبهای کنار جادهای» که پاسداران کارگذاری کرده بودند چشمپوشی کند. در عراق نیز بهجای آنکه عوامل نظام جمهوری اسلامی را شناسایی و منزوی سازد به دام آنها افتاد و گماشتگان شناختهشده رژیم از نوع نوری المالکی را بر اریکه قدرت نشاند. زمانی که تاریخ حوادث این سالها نوشته شود همانگونه که از شقاوت و سبعیت رژیم جمهوری اسلامی و ضایعات آن در منطقه خواهند نوشت متقابلاً از ضعف سیاست و اشتباهات خونبار آمریکا در منطقه یاد خواهند کرد.
آیندگان با چشمانی بازتر و دیدگاههایی روشنتر مشکلات منطقه را از آغاز «انقلاب» در ایران تا امروز، در یک مسیر بلاانقطاع خواهند دید. همان مسیری که جمعی بیخبر از واقعیات جهان امروز، در ایران بیگانهستیزی را یگانه راه برونرفت از فقر و جهل و عقبماندگی تصور کردهاند. نخست با کهنه شعارهای «ضدّ امپریالیستی» عاریه گرفته از کمونیستها و سپس با نفرینهای عاجزانه «مرگ بر آمریکا» حسادت، عناد و دشمنی با آمریکا را مرکب عوامفریبی و وسیله تسلط خود بر مردم تیرهروز و ناآگاه ایران و منطقه کردند. مستان را سرود بیگانهستیزی و تعصبات مذهبی آموختند. جنگ عراق را که خود آتشافروز آن بودند به آمریکا منتسب ساختند و به خاطر تهییج عواطف مذهبی و سوءاستفاده از آن و به بهانه حمایت از فلسطینیها تعصبات ضد یهودی و ضد اسرائیلی را اساس و مبنای سیاست خود قراردادند. دقیقاً در چارچوب تعبیرات «جورج اورولی» مردم را آنچنان شستوشوی مغزی دادند که هرگاه دگمه لازم را فشار میدهند، دهها هزار نفر که کوچکترین شناختی نه از آمریکا و نه از اسرائیل دارند، خواستار مرگ آمریکا و اسرائیل میشوند! تفاوت آشکار میان طالبان، داعش، حماس، الشباب و بوکو حرام با جمهوری اسلامی در این است که آنها را جهان بهعنوان یاغی و تروریست میشناسد و جمهوری اسلامی را بهعنوان نخستین کشوری که در آن تروریستهای اسلامی موفق شدهاند مسند حکومت را تصاحب کنند. اگر روزی طالبان در افغانستان یا بوکو حرام در نیجریه و یا داعش در عراق و سوریه موفق شوند قدرت را تسخیر کنند، احتمالاً پارهای از رهبران کشورهای غربی برای آنها نیز پیام «فدایت شوم» خواهند فرستاد.
تبلوراسلامیسم در داعش
عکسالعمل جهان غرب در برابر توحش و جنایت اسلامیستها، موضعی و پراکنده است. غربیها هنوز نتوانستهاند معنی واقعی اسلامیسم و خطرات ناشی از آن را درک کنند. برای آنها این تازهترین دشمن دموکراسی هنوز ناشناخته است. همانگونه که کمونیسم در روسیه شوروی بیش از سی سال برای جهان آزاد ناشناخته ماند و در سجایای آن «روشنفکران» داستانها سرودند و شاعران «متعهد» قصیدهها سرودند. پس از آنکه میلیونها نفر در روسیه و چین قربانی این سیستم جهنمی شدند، سرانجام کمونیسم سرنگون شد و سپس آنگونه که بود در غرب شناخته شد. در مورد اسلامیسم هم مردم جهان بیخبر و گمراهاند. هنوز اکثریت مردم تفاوت اسلام را بهعنوان یک مذهب با اسلامیسم یعنی یک ایدئولوژی تمامیتخواه همانند کمونیسم استالینی یا فاشیزم هیتلری درک نکردهاند و از اینرو هنوز از هرگونه انتقاد از آن به خاطر «حفظ احترام ادیان» دوری میجویند.
نباید فراموش کنیم هستند کسانی که مدعیاند اسلام واقعی همین اسلام خشن و آدمخوار است ولی اگر این نقطهنظر را پذیرا شویم تکلیف میلیونها مسلمانی که این رفتار و برداشت را منافی اسلام میدانند چه میشود؟ هر دو گروه مدعی پیروی از «اسلام واقعی» هستند، پس چگونه میشود میان این دو، «اسلام واقعی» را برگزید؟ در مورد چنین مسائلی نباید در انتظار پاسخ و راهحل ماند. همانگونه که در مورد مسائل مربوط مذاهب هم اینگونه اختلافنظرها هرگز به نحوی که موردقبول همگان باشد حلنشده است. باید خشونت و رفتار غیرانسانی را از سوی هر مذهب، فرقه، ایدئولوژی و حکومتی محکوم کرد و از اتهام حمله به مذهب ترس و واهمهای به خود راه نداد. مذهب یک امر خصوصی و قابلاحترام است اما بهمحض آنکه کسی خواست با زور و یا دیگر وسایل غیر مشروع، عقیده و یا نظر خود را بر دیگری تحمیل کند، در دنیای امروز این عمل مردود و محکوم است. به نام آزادی مذهب نمیشود مخل آزادی دیگران شد. مذهبی که آدم کشی به شیوه داعش و یا آدمربائیهای بوکو حرام نمونههای آن هستند در جهان امروز محکوم به زوال و نابودی است.
آنچه امروز در منطقه میگذرد نمایانگر واقعیتی است که ملت ایران با فدا کردن جان و آزادی خود تجربه کرده است. اگر جهان غرب حتی برای یک ثانیه گرفتار این تصور شود که باهم پیمانی با آدمخوارهای جمهوری اسلامی میتواند به جنگ داعش و امثال آن برود، مرتکب یکی دیگر از اشتباهت تاریخی خود شده است. زمانی مردم آزاده دموکراسیهای غربی میتوانند بر روی یک متحد طبیعی در جنگ با استبداد و توحش مذهبی در منطقه حساب کنند که در ایران یک حکومت آزاد و دمکرات برگزیده از آرای ملت ایران حکومت کند. آنهایی که امروز در ایران حکومت میکنند نوعی از انواع گوناگون واپسگرایان مذهبی هستند و اگر اختلافی با داعش دارند چهبهتر که باهم بجنگند و به قول هنری کیسینجر هر دو طرف در آن جنگ بازنده شوند!
پاریس: ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۴