انعکاس وسیع گفتوگوی طولانی شاهزاده رضا پهلوی با پاتریک بت دیوید، برنامهساز آمریکایی ایرانیالاصل، علاوه بر بسیاری نکات شنیدنی، متأثر از طرح دو موضوع با اهمیت در آن است: دیدار شاهزاده با جیمی کارتر، رئیسجمهوری دموکرات وقت آمریکا، در کاخ سفید و میزان علاقهمندی شاهزاده به زندگی در ایران بعد از فروپاشی حکومت کنونی.
شاید اگر ولیعهد ایران در شرایط عادی از کاخ سفید دیدار میکرد، موضوع داغی نبود که خبرساز شود. چنانکه بخشی از برنامه آموزش و آماده کردن ولیعهد برای تصدی مقام پادشاهی شامل سفر به کشورهای دیگر و دیدار با رهبران جهان، از ۱۶ سالگی او آغازشده بود اما دیدار مورداشاره شاهزاده با کارتر در ۳۱ اکتبر ۱۹۷۸ برابر با ۹ آبان ۱۳۵۷، در اوج شورشهای داخلی و تنها چند ماه پیش از تغییر رژیم در ایران صورت گرفت که به دلیل شرایط بحرانی ایران، در داخل به آن کمترین پوشش خبری داده نشد.
در آن زمان، نفس دولت دوم شریفامامی کاملاً به شماره افتاده بود، دستکم پنج وزیر او، از جمله مقتدر مژدهی، وزیر بهداری و هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم، کنارهگیری کرده بودند. خود او هم همراه بقیه هیئت دولت در ۱۴ آبان ماه کنار گذاشته شد تا راه برای روی کار آمدن یک دولت نظامی که قادر به ایستادگی مقابل شورشیان باشد، هموار شود (دولتی که ابتدا انتظار میرفت ریاست آن را ارتشبد غلامعلی اویسی عهدهدار شود ولی این تصمیم در آخرین لحظه به ارتشبد غلامرضا ازهاری تغییر کرد که انتصاب و ضعف دولتش که شبحی بیجان از دولت نظامی بود، سرعت فروپاشی نظام را بعد از دو روز تثبیت موقت اوضاع، افزایش داد).
در چنین شرایطی، اردشیر زاهدی، سفیر وقت جمهوری اسلامی در آمریکا که از زمان رئیسجمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد به یکی از چهرههای بسیار بانفوذ در واشنگتن تبدیلشده بود، شاهزاده رضا پهلوی را به مناسبت سالروز تولدش، از تگزاس به پایتخت آمریکا برد و دیدار او از کاخ سفید را ترتیب داد. دیدار شاهزاده ۱۸ ساله از کاخ سفید و استقبال صاحبخانه که رئیسجمهوری وقت آمریکا بود، نه سیاسی که بیشتر تشریفاتی بود و یک پذیرایی دوستانه و کوتاه به شمار میرفت.
شاهزاده رضا پهلوی در گفتوگو با پاتریک بت دیوید، به کوتاه بودن دیدارش با کارتر و طولانیتر بودن گفتوگو با برژینسکی، مشاور امنیت ملی وقت کاخ سفید، اشاره میکند؛ بدون مطرح کردن موضوع یا موضوعهای گفتوگو. دفتر کار مشاور امنیت ملی در کاخ سفید قرار دارد و هیچیک از اشخاصی که نام آنها در مصاحبه ذکر شد، از جمله سایروس ونس، وزیر خارجه وقت، یا گری سیک، یکی از دستیاران وزارت خارجه، در زمان دیدار شاهزاده و اردشیر زاهدی از کاخ سفید آنجا حضور نداشتند.
در زمان دیدار شاهزاده از کاخ سفید (۹ آبان)، خمینی (از ۱۴ مهر) در نوفللوشاتو فرانسه مستقر بود و رمزی کلارک از جانب دولت کارتر پیشتر به دیدار او رفته بود. چند روز بعد از دیدار شاهزاده در واشنگتن، اردشیر زاهدی به اصرار شماری از چهرههای نگران در داخل، عازم تهران شد و بعد از رسیدن به تهران مستقیم به دیدار شاه رفت تا روحیه او را تقویت کند. شاهزاده رضا پهلوی هم روز بعد از برگزاری سالروز تولدش به محل آموزش نظامیاش در ایالت تگزاس بازگشت.
اردشیر زاهدی در سفر به تهران که چند روز بعد از ملاقات با کارتر و زبیگنیو برژینسکی در کاخ سفید صورت گرفت، حامل هیچ پیامی از جانب مقامهای آمریکایی برای شاه نبود و تنها در توصیهای شخصی بهمنظور کنترل اوضاع، اجرای طرح اخراج سفرا و تعطیل سفارتخانههای خارجی (از جمله آمریکا) را به شاه پیشنهاد کرد. او همچنین حامی شدت عمل به خرج دادن در برابر شورشیان و واگذاری پست نخستوزیری به ارتشبد غلامعلی اویسی بود. اشاره به این نکات و تأکید بر تسلسلهای تاریخی از این جهت ضروری است که روند تحولات داخلی ایران در آن زمان درست تعقیب شود و از رفتارهای سیاسی آمریکا و غرب در قبال نظام پادشاهی ایران آشنایی بیشتری به دست آید.
در مورد دست کشیدن قطعی آمریکا و غرب از حکومت پادشاهی ایران دو نظر وجود دارد که یکی بر اتخاذ تصمیم عبور از شاه در شهریور ۱۳۵۷ در نیمهراه دولت شریفامامی، تأکید دارد. به این ترتیب، کارتر در زمان استقبال از شاهزاده رضا پهلوی در کاخ سفید با صورت خندان، قطعاً از شاه ایران و متحد نزدیک آمریکا و مرد قدرتمند خاورمیانه دست کشیده و در کار فراهم کردن روی کار آمدن روحالله خمینی بود؛ تصمیمی که چند هفته بعد با برگزاری کنفرانس گوادالوپ در ۴ ژانویه ۱۹۷۹ میان کارتر و روسای وقت دولتهای آلمان (هلموت اشمیت)، فرانسه (ژیسکار دستن) و بریتانیا (جیمز کالاهان) هماهنگ شد و مأموریت ژنرال هایزر برای خنثی کردن ارتش ایران و پیشگیری از کودتا کلید خورد.
شاهزاده در مصاحبه موردنظر، به موضوع کمربند سبز با نیت ایستادگی مقابل گسترش دامنه نفوذ اتحاد شوروی و کمونیسم در خاورمیانه اشاره و تأکید کرد که برژینسکی تنها فرد حاضر در دولت کارتر بود که به عواقب تغییر رژیم در ایران اشراف داشت. واقعیت تلخ این است که برژینسکی خود از معماران سیاست کمربند سبز (Green Belt policy) و طرح ایستادگی مسلمانان مقابل گسترش کمونیسم بود.
برژینسکی در اوج جنگ سرد توصیه میکرد که سیاستهای آیزنهاور و دالاس در مقابله با شوروی تعدیل شود و استدلال میکرد که اعمال فشار بیشتر علیه اروپای شرقی آنها را به مسکو نزدیکتر میکند. برژینسکی لهستانیالاصل که در انتخاب پاپ ژان پل دوم لهستانی بهعنوان پاپ و رهبر کاتولیکهای جهان نقش داشت و ظاهراً تالی دموکراتها در مقایسه با کسینجر جمهوریخواهان بود، در ابتدای دهه ۷۰ پشتیبان سیاست تنشزدایی آمریکا مقابل شرق بود اما در انتهای دهه ۷۰، این سیاست را تغییر داد. دلیل تفاوت نظر اصلی او با سایروس ونس، وزیر خارجه کارتر، هم مخالفت با ادامه طرح تنشزدایی آمریکا با مسکو و دست یافتن به توافقهای مربوط به کاهش سلاحهای موشکی و اتمی بود، نه مسئله ایران.
او در سال ۱۹۷۷ از سوی کارتر بهعنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید معرفی شد و در سال انقلاب ایران از بانیان سیاست کمربند سبز (اسلامی) در مقابل توسعه کمونیسم بود.
انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران و اشغال نظامی افغانستان به دست ارتش سرخ و متعاقباً آغاز مسلح کردن و تعلیم مجاهدان افغان در خاک پاکستان که دولت رونالد ریگان نیز آن را پیگیری کرد، نتیجه شکل گرفتن راهبرد تازه برژینسکی بود؛ تحولاتی که در ایران، نظام سیاسی متحد آمریکا را به حکومت دشمن آمریکا تبدیل کرد و در افغانستان نطفه طالبان را بست و القاعده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بزرگترین فاجعه تروریستی تاریخ را به مردم آمریکا تحمیل کرد.
برژینسکی در تکرار طرح «بازی بزرگ» (Great Game) اواخر قرن نوزدهم و مقابله با افزایش قدرت روسیه، مدافع این فکر بود که در قرن بیستم، در دو جبهه اسلام و مسیحیت را بهعنوان سلاح سیاسی و سد مذهبی در برابر الحاد کمونیسم قرار دهد و اتحاد شوروی را که بخشهای آسیای مرکزی و قفقاز آن جمعیت مسلمان (ترکتبار) داشت، از پای درآورد. در ایران و افغانستان هم با قدرت دادن به اسلام سیاسی و در لهستان، با قدرت دادن به کاتولیکها. در اجرای این طرح، لخ والسا در ورشو رئیسجمهوری شد و پاپ لهستانی در مقام رهبری کاتولیکهای جهان به واتیکان رفت و امپراتوری اتحاد شوروی فروپاشید.
شاهزاده رضا پهلوی در ارزیابیاش از طرز فکر برژینسکی و تأکید بر اینکه او از عاقبت و نتایج تغییر نظامی سیاسی ایران واقف بود، به بیراهه نمیرود اما نکته اینجا است که آیا برژینسکی در زمان بحران سیاسی ایران برای حمایت واقعی از شاه اقدامی به عمل آورد یا پشت پرده طراح و پشتیبان به قدرت رساندن اسلام سیاسی در ایران با هدف متوقف کردن شوروی و در نهایت فروپاشی امپراتوری کمونیستی بود؟ اگر امروز طالبان در کابل، خامنهای در تهران و حتی اردوغان در ترکیه قدرت را در دست دارند، از خرمنی بهره میگیرند که بذر آن در دهه ۷۰ میلادی به کمک برژینسکی افشانده شد!
اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در واشنگتن که شاهزاده را در دیدار با کارتر همراهی کرد و آن دیدار را بهعنوان هدیه تولد ۱۸ سالگی ولیعهد تدارک دیده بود، دستکم دو سند بهجا گذاشته که در آنها، به خطمشی برژینسکی در رابطه با سیاست کمربند سبز اشارهکرده است.
موضوع با اهمیت دیگری که در مصاحبه اخیر شاهزاده رضا پهلوی انعکاس زیادی داشت و مخالفان بازگشت پادشاهی در ایران را شادمان و مشروطهخواهان را نگران کرد، پاسخ ایشان به پرسش مصاحبهکننده در موردعلاقه شخصی شاهزاده به زندگی در ایران بعد از آزادی کشور است. شاهزاده در پاسخ با صداقت میگوید که ۴۰ سال از عمرش را خارج از ایران گذرانده است و با کسی یا جایی در ایران آشنا نیست.
درعینحال باید پذیرفت که قبول مسئولیت رهبری یک کشور و یک ملت مقولهای متفاوت با داشتن محیط مطلوب زندگی و قرار داشتن در حلقه دوستان است. شاهزاده هرگز از سوگند قانونیاش پا پس نکشیده و به تعهداتش بهعنوان ولیعهد ایران پشت نکرده و تا رسیدن زمان لازم، بر این تعهدات که بیش از ۴۰ سال حضور او را در صحنه سیاسی ایران توجیه میکند، پابرجا خواهد بود.
نزدیکترین حلقه دوستان و اطرافیان شاهزاده خانواده او است و بانو یاسمین، همسر شاهزاده، در مصاحبهای نهچندان کهنه، در پاسخ به این پرسش که آماده بازگشت و زندگی در ایران بعد از عبور از حکومت مذهبی است، با قاطعیت و صراحت پاسخ مثبت داده است.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی