توجه کنید! این یک سرقت مسلحانه است!

جبهه ضد لیبرال دموکراسی

پروگرسیسم

نزاکت سیاسی

چندفرهنگ‌گرایی

تنوع عقیدتی

اسلام‌فوبیا

پاسیفیسم

جهان‌سوم‌گرایی

عدالت اجتماعی

محیط‌زیست‌گرایی

فمینیسم

و حتی گاهی

حمایت از کودکان

حقوق بشر

و برخی حق‌های نوظهور

 

این‌ها را هرکجا دیدید و شنیدید با گوشۀ چشم دوروبرتان را بپایید و آهسته بچرخید به سمتی که پشتتان به دیوار باشد و انگشتتان را به‌طور غیرمحسوس ببرید به سمت زنگ آلارم.

خیلی مراقب باشید، چون اگر متوجه شوند، با آتش مسلسلِ پنهان، سوراخ‌سوراختان می‌کنند. باری، دستتان نلرزد و تردید نکنید و، به‌رغم برخی ظواهر فریبا، دلتان را به راه خوب نزنید.

درست است که هر آدمی با مقادیری خیرخواهی و انصاف می‌فهمد که این گفتارهای نیک از چه کردارهای نیکی می‌تواند مایه‌ور باشد، ولی این درست همان چیزی است که متقلب‌ها هم‌ می‌فهمند و همین زمینه‌ساز اغفال می‌شود. چون همان‌طور که سرقت‌های مسلحانه اغلب با شمایل یک آدم‌حسابی با لباس متشخص و بسا دسته‌گلی به‌دست صورت می‌گیرد، در اینجا هم «بسیار محتمل» است با چیزی شبیه آن مواجه باشید.

این مفاهیمِ مقدس شبیه بطری‌های شیر است که‌ محتوای آن طبق شناسنامه، عبارت است از آب، لاکتوز، پروتئین، کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم، انواع ویتامین …، که حیات-مایه است، ولی در موارد تقلبی، که متأسفانه بسیار رواج یافته، فقط پس از مدت مصرفی طولانی معلوم می‌شود که داخل آن‌یک مادۀ سمّی قوی، ولی با عملکرد تدریجی، هم تزریق‌شده بوده است، که پوکی استخوان و سکته قلبی و مغزی از عوارض آن است.

مرتضی مردی‌ها

 

فرمول عصارۀ سمی پنهان این است:

The communist manifesto of 1848

مرتضی مردیها

@mardihamorteza


 

برخی دوستان در مقام پرسش و استفسار و برخی دیگران در مقام ایراد گرفتن و تناقض جستن گفتند: آیا این حرف من (در پست پیشین) به‌قول زبانزدی فرنگی، دور انداختن نوزاد شسته شده همراه هرزابه تشت حمام نیست؟ که غرض از آن این است که به‌قصد پرهیز از چیزی ناخوشایند، چیز مهمی را همراه آن طرد کنیم.

روشن‌تر بگویم: می‌پرسند آیا این پذیرفتنی است که برای جلوگیری از سوءاستفاده برخی از این موارد، که در اصل ارزش‌هایی ارجمندند، کل آن را به قلاب تردید و انکار بیاویزیم! در این صورت، نسبت ما لیبرال‌ها با حقوق زنان، حقوق کودکان، احترام به اقوام و اقلیت‌ها و موارد مشابه چه می‌شود؟

پاسخ این است که البته انسانیت و اخلاق و فرهیختگی مستلزم رعایت «درجاتی پذیرفتنی» از «معانی معقول» این ارزش‌ها است. جایی که این دغدغه‌ها در آن منکوب شود می‌شود همین‌جایی که ما در آن هستیم و از بدی آن فریاد‌مان بلند است. پذیرشِ نوعِ بودنِ دیگران و مراعات آنان و دستگیری از افراد و گروه‌هایی که معرض آزار یا بی‌اعتنایی واقع‌شده‌اند (با فرض بی‌گناهی)، چیزی نیست که در میان آنانی که بهره‌ای از آدمیت دارند انکارکردنی باشد.

آیا اگر کسانی پول تقلبی چاپ کردند، معنایش این است که باید همه اسکناس‌های رایج را آتش زد؟ آیا اگر کسانی مهربانی می‌کنند تا پس از جلب اعتماد خیانت کنند، باید هر لبخندی و هر دست نوازشی را با گریز و ستیز پاسخ داد؟ البته که نه. باری، باری، یک مشکل به‌جا می‌ماند: چنان‌که گفته‌اند، عیب بزرگ پول تقلبی این است که ارزش پول واقعی را از بین می‌برد؛ وقتی‌که در پذیرش معامله با هرکسی که نمی‌دانیم پولش تقلبی است یا نه، درنگ می‌کنیم.

به‌عنوان نمونه، خانم‌هایی که با پیشنهاد دوستی و یاری از جانب مردی ناآشنا مواجه می‌شوند، بسا که اولین واکنش آن‌ها تردید و رد باشد؛ در حالی که همۀ مردان چنین پیشنهادی را با نیت سوءاستفاده مطرح نمی‌کنند. حال هر چه جامعه‌ای تجربیاتی تلخ‌تر در این مورد داشته باشد، بیشتر به قاعدۀ «احتیاط در سو ظن است» عمل خواهد کرد. بیایید یک مثال مربوط‌تر بزنیم: دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی.

لیبرال‌ها، به عبارتی خردمندان منصف، بخش‌هایی از آنچه را که ذیل عنوان بالا مطرح می‌شود قبول دارند. از جمله، ناروایی هرگونه آزار و تمسخر و تحقیر؛ هرچند البته محافظه‌کارترهایشان بسا ترجیح دهند که نزدیکانشان چنین نباشند یا با چنین کسانی ارتباط نزدیکی نگیرند و حتی آن را نوعی نقص طبیعی به شمار آورند. باری، هرچه که باشد، در عرصۀ خصوصی آن‌ها دخالتی نمی‌کنند و در عرصۀ عمومی هم معتقد به‌ضرورت امنیت و آزادی و امکان کار و کوشش و زندگی برای آن‌ها هم هستند.

اما (امایی که مهم است) باور ندارند که دنیای مدرن، به صفت مدرنیت، ظلمی بر آن‌ها روا داشته است. ستمکاری در حق این جماعت از دوران سنت وجود داشته؛ دنیای مدرن، همچون در بسیاری موارد دیگر، در این زمینه هم از شدت ستم کاسته است. پس جای سپاس دارد نه ستیز. نیز گمان دارند که این هم یکی از صدها مشکل بشریت است و میزان پوشش خبری و طرح مسأله و ارائۀ راه‌حل و هر چیزی ازاین‌دست بایستی متناسب با همین کسر یک/چندصدم باشد نه بیشتر.

حال وقتی‌که می‌بینیم میزان توجه به این مسأله در رسانه‌ها، در آثار هنری، در بحث‌های اجتماعی و فرهنگی، متناسب نیست و وقتی می‌بینیم مثلاً به فیلم‌های بی‌کیفیتی که به این موضوع پرداخته‌شده خارج از ردیف جایزه می‌دهند، و حتی سخن از این است که باید برای اینان در جاهایی مثل تحصیل و شغل سهمیه در نظر گرفت و، به‌ویژه، وقتی می‌بینیم طرح این مسأله شکل شلوغ‌بازی و معرکه‌گیری و اقامۀ دعوا علیه حکومت‌های لیبرال دمکراتیک و نظم مدرن به خود می‌گیرد، همچو منی اعلان اخطار می‌کند.

ترجیح می‌دهد، بدون ترس از مد روشنفکری رایج، بگوید این ماجرا «در این حد» و «به این شکل»، یک شبه‌مسأله است به‌قصد متهم و متزلزل کردن نظم لیبرالی دنیای معاصر، و کار کسانی است که چون در انقلاب کمونیستی شکست‌خورده‌اند، اینک این را روشی ظاهر‌فریب برای حمله از جناحی دیگر و در وضعیت استتار می‌بینند.

حالا شما سؤال کنید آن‌وقت تکلیف دگرباشان جنسی چه می‌شود، و آیا چون برخی حامیان آن‌ها نیت نادرست دارند، باید چوبش را اینان بخورند! پاسخ البته منفی است، ولی باید مواظب هم باشیم، چنانکه جایی دیگر هم یادآور شدم، جوری رفتار نکنیم که «دشمنان جامعه» روی ساده‌دلی ما زیاده حساب باز کنند. تلاش برای بهینه‌سازی‌ها، آری، بزرگنمایی نقص‌ها برای برنامه‌ریزی نوعی دیگر از فاندامنتالیسم کمونیستی، هرگز!

 

@mardihamorteza

برگرفته از کافه لیبرال

 

مطالب مربوط

دیدگاه‌های شکست‌خورده اوباما پایان یک دوره سیاسی را رقم زد

تقابل جمهوری‌ و پادشاهی‌ در ایران: چالش‌ها، تجربه‌ها و چشم‌اندازها

پنج اصل که شاهزاده برای گذار پیشنهاد می‌کند

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر