در نوامبر ۱۹۲۳ میلادی، چند روز پس از اعلام تأسیس جمهوری ترکیه، مطبوعات اروپای غربی با لحنی نیمهدوستانه اما طعنآمیز از پیدایش دولتی جدید در حاشیه جنوب خاوری قاره سخن گفتند. بعضی آنان، ازجمله تایمز لندن، جمهوری نوبنیاد ترک را با «جمهوریهای موز» در آمریکای جنوبی مقایسه کردند. نظامهایی شکلگرفته پیرامون یک رهبر نظامی و متکی به بخش کوچکی از جامعه.
در نخستین نگاه این برآورد نامهربانانه چندان نامعقول به نظر نمیرسید. جمهوری نوبنیاد در آنکارا ساختهوپرداخته یک نظامی بود: سرلشکر مصطفی کمال و پایگاه مردمیاش محدود میشد به گروهی از نظامیان جان به در برده از جنگ استقلال و سقوط خلافت اسلامی، همراه با قشری نازک از بازرگانان، روشنفکران و زمینداران. میشد تصور کرد که این جمهوری که درواقع جمهوری به معنای غربی آن نبود، همانقدر عمر کند که جمهوریهای موز در آمریکای لاتین.
اما در این هفته صدسال پسازآن تاریخ، مردم ترکیه صدمین سال جمهوریشان را جشن میگیرند؛ اما نخستین صدسال، جمهوری ترکیه را نمیتوان تنها با نمایشهای دولتی و کف زدنها برای خودارزیابی کرد.
نخستین نکته مهم که میبایستی موردتوجه قرار گیرد، این است که برچسب «جمهوری» درواقع نظامهای گوناگونی را در صدسال گذشته پوشش میدهد. از ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۸، سالمرگ مصطفی کمال، آنچه جمهوری خوانده میشد درواقع یک حکومت فردی بود – حکومتی که دور کیش شخصیت مصطفی کمال که حالا «آتاترک» یا «پدر ترکان» لقب گرفته بود، بناشده بود.
در آن دوران، جمهوریت چیزی جز برچسب نبود. آتاترک در همه زمینهها حرف آخر و گاه حتی حرف اول را میزد. ازآنجاکه آتاترک آلوده به فساد نبود و بهراستی میخواست ترکیه را به دورانی جدید بکشاند، میتوان او را «مستبدی مصلح» دانست.
پس از مرگ آتاترک، نظام «مستبد مصلح» در چهارچوب تسلط یک حزب یعنی حزب جمهوری خلق که مصطفی کمال تأسیس کرده بود تا چند سال پس از جنگ جهانی دوم ادامه یافت. از آغاز سالهای ۱۹۵۰ میلادی، جمهوری در مسیر یک نظام دوحزبی قرار گرفت و حزب نوبنیاد دموکرات نتوانست قدرت را به دست بگیرد. درمجموع اما، نظام دوحزبی نیز از مسیر اصلی تعیینشده آتاترک منحرف نشد. حزب دموکرات به رهبری جلال بایار و عدنان مندرس بیشتر به مناطق روستایی به کمک زمینداران بزرگ و کوچک تکیه داشت. درحالیکه حزب جمهوری خلق در شهرهای متوسط و بزرگ میدرخشید. حزب دموکرات، همچنین، میکوشید تا بعضی اصلاحات آتاترک را بهویژه در محدود کردن نقش اسلام در زندگی کشور تعدیل کند. بیآنکه اصل «لائیسیته» یا جدایی دین از دولت را نقض کند.
البته «لائیسته» عرضهشده از سوی آتاترک هرگز به جدایی دین از دولت منجر نشد و درواقع برنامهای بود برای ادغام این دولت و تبدیل آن به یکی از اهرمهای حکومت؛ اما حزب دموکرات در این زمینه موفقیتهای محدودی به دست آورد و توانست تعداد شهروندانی را که میخواستند به حج بروند افزایش دهد. همچنین برنامه آموزش کادرهای روحانی که متوقفشده بود، در سطحی محدود از سر گرفته شد. زمامداران حزب دموکرات برنامه «غربی شدن» سریع را نیز تا حدی کند کردند و کوشیدند تا بخشی از ترکیه را به محیطزیست تاریخیاش یعنی خاورمیانه در آسیای غربی بازگردانند.
در طی یک دهه، جمهوری ترک تبدیل شد به یک نظام اقتدارگرا که در آن سیاستمداران و کادرهای دولتی زیر نظارت نظامیان در سطحی گسترده، اما سرانجام محدود کشور را اداره میکردند. هسته مرکزی قدرت «شورای ملی امنیت» زیر سلطه نظامیان قرار داشت. با این تفاهم ضمنی که هرگاه دولتمردان از دایره محدود فراتر بروند، ژنرالها قلاده آنها را خواهند کشید. بدینسان بود که جمهوری ترک در عمر خود چهار کودتای نظامی را تجربه کرد.
از ۱۰۰ سال زندگی خود، جمهوری ترک درواقع نزدیک به ۴۰ سال را زیر سلطه دو رهبر کرشمهدار (کاریزماتیک) گذرانده است: آتاترک و رجب طیب اردوغان که اخیراً برای سومین بار به ریاستجمهوری انتخاب شد و قانوناً میتواند تا سال ۲۰۲۷ سرکار بماند.
آتاترک با تکیهاش بر جدایی دین و دولت و برنامهاش برای بریدن از گذشته و میراث اسلامی – عثمانی، ازجمله تغییر خط، بیرون ریختن بیش از شش هزار واژه عربی و فارسی از زبان ترکی، تشویق معماری غربی، قرار دادن قانون مدنی سوئیس بهجای شریعت اسلام و بازسازی ارتش و ساختارهای اداری دولت با الگوهای اروپایی، همواره یک رهبر «امروزی ساز» یا «مدرنیزاتور» تلقی شده و بدین سبب، از سوی اسلامگرایان دشمن شناختهشده است.
اردوغان از سوی دیگر یک سیمای اسلامگرا برای خودساخته است. همسر و دخترانش حجاب دارند و خودش گاه با عرقچین اسلامی دیده میشود. او با استفاده از شبکههای نیمه سیاسی نیمه دینی و سپس در چهارچوب دو حزب اسلامگرا، پلهها را بهسوی عالیترین مقام کشور طی کرد؛ اما جالب اینجاست که او هرگز نخواسته یا نتوانسته است که اصول بنیادین آتاترکیسم را کنار بگذارد و همواره کوشیده است تا برنامههای خود را در چهارچوب انتخابات کمابیش قابلقبول و در مسیر قوانین موجود بهپیش ببرد. شاید به همین دلیل است که اسلامگرایان راسخ در سالهای اخیر در صف مخالفان او قرارگرفتهاند.
فتحالله گولن، مرشد اسلامگرایان ترک، اردوغان را منحرف از راه راست اسلام میخواند. اخیراً نیز پسر نجم الدین اربکان، اولین نخستوزیر اسلامگرای ترکیه و پدرخوانده سیاسی اردوغان نیز بهصف مخالفان او پیوسته است. شاید در سیاست خارجی است که تفاوتهای اردوغان و آتاترک آشکارتر جلوه میکند. آتاترک آینده ترکیه را بهعنوان عضوی از خانواده اروپای غربی میدید و کمونیسم و اسلام را دو خطر دائمی برای ملت ترک به شمار آورد. بااینحال، او و جانشینان نمیخواستند استقلال عمل خود را از دست بدهند. ترکیه، البته پس از مرگ آتاترک، به پیمان آتلانتیک شمالی پوست، در جنگ کره کنار ایالاتمتحده جنگید و قرار دادن موشکهای اتمی آمریکایی در خاک خود را پذیرفت. بااینحال رهبران ترکیه همواره بر استقلال عمل خود تأکید داشتهاند و در جنگ ویتنام، ترکیه وارد جنگ نشد. در ٢٠٠٣ ترکیه به آمریکا اجازه نداد که حمله به عراق را از راه ترکیه و با استفاده از پایگاههای ناتو انجام دهد.
وسوسه استقلال برای ترکیه بیش از ۷۰ سال مانع از آن شد که ترکیه منابع طبیعی خود و امکانات صنعتی و بازرگانی موجودش را به روی سرمایهگذاران خارجی بگشاید. اصلاحات دوران ریاستجمهوری تورگوت اوزال که شاید دوراندیشترین سیاستمدار مسلمان دهههای اخیر بود، پنجرههای ترکیه را بهسوی بیرون و هوای آزاد یک دنیای رو به دگرگونی باز کرد. البته امید رهبران ترک به عضویت در اتحادیه اروپا نیز مشوق بزرگی در این زمینه بود.
اما هنگامیکه عضویت در اتحادیه اروپا به شکل یک سراب درآمد، ترکیه و برخلاف جمهوری اسلامی در ایران یا کره شمالی، از افتادن در تله خودکفایی دوری جست. حتی درزمینهٔ صنایع نظامی، ترکیه که ۸۰ درصد از نیازهای خود را در داخل تأمین میکند، به بهانه خودکفایی خود را از دسترسی به سلاحهای مدرن، بهویژه در نیروی هوایی فضایی محروم نکرده است.
جمهوری ۱۰۰ ساله در خطوط اصلی آرمانهای خود موفق بوده است. ترکیه امروز گذشته عثمانی – اسلامی خود را تا آنجا که به سودش است حفظ کرده است؛ اما آشکارا به هویت نویافته خود افتخار میکند. برای ترکان امروز «چه خواهیم بود و چه میتوانیم باشیم» همتراز، «چه بودیم و چه کردیم است». در سه دهه گذشته حجم اقتصاد ترکیه تقریباً سه برابر شده است و از این مهمتر کارایی سرانه سالانه یکونیم درصد افزایشیافته است. دستاوردی که هیچیک از دیگر کشورهای خاورمیانه و آسیای غربی نداشتهاند. حتی بحران اقتصادی اخیر همراه با تورم دورقمی نتوانسته است اعتماد عمومی به اقتصاد ترکیه را از بین ببرد.
ترکیه مانند بسیاری از کشورهای درحالتوسعه با بلیه فساد و بروکراسی روبرو است؛ اما در سطوحی بس محدودتر از دیگران در محیط سیاسی جغرافیایی پیرامون، دیگرانی مانند جمهوری اسلامی ایران و مصر زیر سلطه نظامیان.
در کنار موفقیتها، جمهوری ترک شکستهایی نیز داشته است. آتاترک و جانشینان او پیش از اردوغان با اصرار بر «یکسانسازی» قومی به امید ساختن یک ملت یکپارچه کامل جدید، شکافهای قومی و مذهبی را وسیعتر کردند. اردوغان با دوری گرفتن از آن طرح، کوشید تا اسلام را بهعنوان ملاط ملی به کار بگیرد و لااقل تا امروز موفق بوده است. در سالهای ۱۹۷۷ میلادی ترکیه توانست یک جنبش گسترده چپ را سرکوب کند، اما مسائلی را که موجب بروز آن شده بودند حل نکرد.
اردوغان در آغاز اقدامات هوشمندانهای را برای خنثی کردن بمب ساعتی کُردها انجام داد، اما سرانجام به سیاست مشت آهنین فوضی چخماق و عصمت اینونو بازگشت. او همچنین باعرضه هویتهای گاه فانتزی، مانند قوم ترک بهعنوان بازماندگان هیاطله، تشویق هویتهای فراموششده، مانند لزگیها و تحقیر هویتهای واقعی موجود مانند علویان، یک سردرگمی هویتی را آغاز کرده است.
کنار گذاشتن «وتو» نظامیان یکی از موفقیتهای جمهوری ترک در دوران اردوغان است درحالیکه بسیاری از کشورهای منطقهای از پاکستان و جمهوری اسلامی گرفته تا مصر زیر این «وتو» زندگی میکنند. ترکیه میتواند خود را استثنایی بر قاعده معرفی کند.
در مقایسه با دموکراسیهای جاافتاده در اروپای غربی، ترکیه، هنوز راه درازی در پیش دارد تا در نظام «یک دولت یک ملت» امروزی قرار گیرد. بااینحال، در مقایسه با کشورهای مشابه، جمهوری ترک را با همه کمیها و کاستیهایش میتوان یک موفقیت دانست. ترکیه ازنظر آزادیهای فردی و اجتماعی حتى در سطوح محدودشده جاری، از منطقه خود پیشرفتهتر است، با تعداد کمتری از زندانیان سیاسی و عقیدتی و خودداری از اعدام، نیروهای مخالف در تبعید محدود به اکراد و فرقه گولن و آزادی احزاب، اتحادیههای کارگری و مطبوعاتی در سطح برتر از متوسط منطقه.
در صدسالگی جمهوریت ترک یک «تولدت مبارک»، البته بدون از یاد بردن دردهای گذشته و خطرات آینده بیجا نخواهد بود.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی