تکامل جوامع بشری همواره با فراز و نشیبی روبرو بوده که جنگ و درگیری یکی از ویژگیهای ناگزیر آن به شمار میرفت. قرنها این جوامع از نظر سیاسی و اقتصادی روندی را از سر میگذراندند که بدون جنگ، یکنواخت و راکد به نظر میرسید. تمامی نقشها در آن از بالا به پایین تعریفشده بود و هرکسی جایگاه طبقهبندیشدهی خود را ازلی و ابدی و تغییرناپذیر میدانست.
با تحولات علمی و فنی دو قرن نوزده و بیست بر بستر دوران روشنگری و خرد، ناگزیر نظم قرون گذشته نیز به همریخت. همه اینها خودآگاهی فردی و اجتماعی و مفهوم آزادی و حق را در کنار گسترش آموزش، به امری همگانی تبدیل کرد.
قرن بیست و یکم با توجه به گسترش پلتفرمهای اجتماعی و ارتباطات جهانی، دوران گفتگو، تبادل و تقابل نظرات، گفت و شنید و همزمان بروز افراطیون و متعصبانی است که قانون آنها را مهار کرده است. اسلامگرایان هیچ زمان بهاندازه بیست سال گذشته مخاطب پیدا نکردند. همین بهنوبهی خود منجر به افزایش مخاطبان مخالفان آنها از جمله در میان راستهای افراطی شد بدون آنکه بسیاری از این مخالفان هیچ همخوانی با افراطیون راست داشته باشند.
در این میان، در برخی کشورهای غربی، افراطیون به اصطلاح سبز و چپ و آنهایی که اهل حرف و رؤیاپروری هستند ولی در عمل کابوس تحویل میدهند، پسازآنکه موضوع محیط زیست ظاهراً دیگر از مد افتاده، البته بدون آنکه آنها مشکلی از محیط زیست را حل کرده باشند، به سراغ انواع هویتها از جمله جنسیتی (جندر Gender) رفته و به اسم آموزش و ترویج بردباری، کودکان را هدف گرفتهاند. حال باید دید دموکراسیها و دولتهای این کشورها تا چه اندازه میتوانند از کودکان که آنها را آیندهی خود میدانند، در برابر این فناتیکهای افراطی که از سوی تعادلگرایان سبز و چپ و الجیبیتی نیز رد میشوند، محافظت کنند.
افراطیون سبز و سرخ در این کشورها در تناقضی عجیب در حالی یکدست بهسوی مذکرهای مسلمان و دست دیگر بهسوی افراطیون جنسیتی دراز کرده و با آغوش باز از اولی در کشورهای خود استقبال میکنند که آنها خنجر خود را دیر یا زود برای سربریدن دومی بیرون خواهند کشید!
تمام موضوع بر سر اینست که تقابل افراطیون متضاد که یکدیگر را تقویت میکنند، به جامعه و شهروندانی که سروکاری با آنها ندارند ضربه میزند و بهطور خزنده ریشههای دموکراسی را میجود چرا که جامعه بهطور طبیعی شروع میکند در برابر افراطیون از خود محافظت کند و این معمولاً به قربانی شدن آزادی در برابر امنیت منجر میشود! همزیستی آزادی و امنیت فقط با مهار و انزوای افراطیون ممکن است و نه زمانی که آنها جولان میدهند!
یکی از جلوههای دموکراسی یعنی همزیستی در تعادل و توازن. افراطیون از هر عقیده و جنسی که باشند، ویروس این همزیستی هستند. برای ایرانیان که افراطیگری اسلامی زندگی آنها را بیش از چهار دهه تباه کرده و چشمانداز رهایی از آن بیش از همیشه روشن است، خطر در اینست که برخی بخواهند افراطیگری تازهای را بهطور تصنعی به جامعه و فضای سیاسی تزریق کنند!