تلفن زنگ میزند و هنگامیکه پاسخ میدهم، صدایی میگوید: «با درود بر شما من مجید هستم و میخواستم بگویم که امروز مقالهای از شما خواندم در انتقاد از لائیسیته و خیلی متأسف شدم.»
اما روی صفحه تلفن نام دیگری نقش گرفته است: ژان پییر
میگویم: «با درود به شما آیا مجید هستید یا ژان پییر؟» پاسخ: «اولین نام ایرانی من و دومین نام فرانسوی من است؛ اما علت تماس گرفتن با شما این است که فکر میکنم مخالفت شما با لائیسیته به انقلاب جاری در ایران صدمه میزند. شما با مخالفت با منشور مهسا که در دانشگاه جورج تاون تصویب شد به بهانه لائیسیته درواقع رهبری را که داشت برای انقلاب شکل میگرفت به هم زدید!»
پاسخ من: «ژان پییر عزیز. اولاً من تصور نمیکنم که موافقت یا مخالفت با منشور مهسا یا دهها منشور دیگری که هر هفته صادر میشود، کوچکترین اثری در کند کردن یا تند کردن روند تاریخ بزرگی که در ایران آغازشده است داشته باشد. تانیا هنوز نمیدانیم که این روند تاریخی یک جنبش انقلابی است یا یک انقلاب تمامعیار. فراموش نکنیم که انقلاب پس از پیروزی، یعنی تغییر نظام موجود، انقلاب خوانده میشود. پیش از آن باید از جنبش انقلابی سخن گفت. ثالثاً من نه مخالف لائیسیته بودهام، نه موافق آن. چون همانطور که بارها گفتهام، هنوز به حضرت عباس قسم دقیقاً نمیدانم چیست. تنها صحبت من در این زمینه یک هشدار است که نگذاریم هیئت حاکمه کنونی در تهران و مشاطهگرانش در اروپا و آمریکا جنبش انقلابی کنونی را که به نظر من هدفی جز دوباره ایرانی شدن ندارد، به سطح یک جدل میان دینداران و بیدینان تنزل دهند.»
پاسخ ژان پییر: «یعنی شما فکر میکنید که دین نباید از دولت جدا باشد؟»
پاسخ من: «در زندگی سیاسی در چهارچوب مشروطیت و فرهنگ خسروانی ایرانیان هیچ بخشی از زندگی، از دولت که وسیله حفظ امنیت و اجرای قانون است، نمیتواند جدا باشد. مشروطه وصلکننده است نه فصل کننده. در مشروطه همه شهروندان حقدارند و باید در شکل دادن به قوانین و درنتیجه تعیین عملکرد دولت شرکت کنند. فرهنگ خسروانی ایرانی از آغاز آزادی باورهای دینی را پذیرفت و هرگز در پی اعمال آپارتاید عقیدتی نبود. تنها در یک مورد، در دوران شاهنشاهی خشایارشاه، دولت کوشید تا یک دین مسلط بتراشد و دیگر ادیان را ممنوع کند. در یک سنگنبشته از خشایارشاه در سال بیستم پادشاهی میخوانیم: در پارهای از ساتراپیهای شاهنشاهی، دیوهای کهن (یعنی خدایان محلی) هنوز پرستش میشوند؛ اما من (خشایار شاه) بهفرمان اهورامزدا پرستشگاههای آنان را ویران کردم و فرمان دادم که دیوها دیگر نیایش نشوند و بهجای آنان تنها اهورامزدا به شایستگی در نیایشهای ویژه ستایش شود.»
«این فرمان خشایار شاه برای تحمیل دین دولتی با عکسالعمل شدید حتی در خانوادههای هخامنشی روبرو شد و بهانهای شد برای کشتن خشایارشاه، احتمالاً بهفرمان پسر سومش اردشیر (درازدست) که بلافاصله بر تخت شاهنشاهی نشست و فرمان پدر را لغو کرد. در قانون اساسی مشروطه، اسلام و مذهب تشیع، دین رسمی اعلامشدهاند، اما در دوران مشروطیت هیچ دولتی در پی ممنوعیت دیگر ادیان و مذاهب نبود.» (حملات موسمی علیه بهاییان رخ داد، اما هرگز در چهارچوب سیاست دولتی نبود.)
پاسخ ژان پییر: «بنابراین شما معتقدید که اسلام و تشیع سدی در برابر ساختن دموکراسی در ایران نیست؟»
پاسخ من: «در اینجا مسئله اعتقاد مطرح نیست، زیرا اعتقاد یعنی بسته شدن راه فکر و تجدیدنظر در باورها که میتوانند تغییر کنند؛ اما میتوانم بگویم که به نظر من هیچ دین یا مذهبی الزاماً سد راه دموکراسی، حالا دموکراسی هر جور هم که باشد نیست. انگلستان دین رسمی دارد و پادشاهش رئیس کلیسای رسمی دولتی است. در مجلس اعیان کشیشها، خاخامها و آخوندهای مسیحی یهودی و مسلمان (هم سنی هم شیعه) حضور دارند. بااینحال، انگلستان خود را زادگاه دموکراسی میداند.»
پاسخ ژان پییر: «پس شما با دولت دینی مشکلی ندارید؟»
پاسخ من: «دولت دینی هرگز وجود ندارد، زیرا هرگاه دولت و دین ادغام میشوند برنده دولت است. هماکنون هم در ترکیه که خود را پیرو لائیسیته میداند و هم در جمهوری اسلامی تهران دین دولتی داریم، اما دولت دینی نداریم. حتی در واتیکان نیز دین دولتی است، زیرا کلیسای کاتولیک به رهبری پاپ اعظم مانند یک دولت عمل میکند با هیئت وزرا (شورای اسقفان) سفیران در بیش از ۱۰۰ کشور، طراح برنامهوبودجه مناسبات دیپلماتیک و غیره. بهعبارتدیگر بسیار دولتها از دین برای فقط منافع خود و پیشبرد منافعشان استفاده (یا سوءاستفاده) میکنند. پیروان آقای خمینی هم همین کار را کردند و میکنند درواقع آیتالله خمینی مقلد میرزا ملکم خان بود. ملکم مدیر روزنامه قانون، به مشروطهخواهان توصیه میکرد که عوامالناس را با این ادعا که آزادی، حکومت قانون و احترام به عزت و کرامت انسانی – یعنی خواستهای اصلی مشروطه – از قرآن الهام میگیرد بفریبند. همین روش دروغ مصلحتآمیز را خمینی در چند ماهی که در پاریس بود، شاید با آموختن از مربیان خارجی خود به کار برد. با این ادعا که دموکراسی، حقوق زنان، آزادی احزاب و…. درواقع ریشههای اسلامی دارند.»
«مسئله امروز ما این است که از این دروغهای مصلحتآمیز پرهیز کنیم. اسلام یا دین دیگر، با آزادی و دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم، سازگار نیست. در حکومت دینی، آزادی وجود ندارد، اما در نظام مشروطه، آزادی دین تضمین میشود.»
پاسخ ژان پییر: «یعنی جمهوری اسلامی را یک دولت دینی نمیدانید؟»
پاسخ من: «از دید من آنچه جمهوری اسلامی در ایران خوانده میشود، یک دولت به معنای متعارف آن نیست. این یک باند مافیایی است که ملغمهای از تشیع بد فهمیده شده و مارکسیست نابالغانه را بهعنوان دین اسلام و مذهب تشیع عرضه میکند. در عراق در پایان دوران قیمومیت بریتانیا، علمای شیعه با تشکیل دولت در بغداد مخالفت کردند و فتوا دادند که شیعه نباید در دستگاههای دولتی ارتش و شهربانی شرکت کند؛ زیرا هر دولتی که در غیاب امام عصر محمد بن حسن تشکیل شود هم جابر است هم جائر. در غیاب امام زمان، شیعیان البته میبایستی با دولتی که در دوران انتظار سرکار نیست، مماشات کنند، اما هرگز نباید آن دولت را از آن خود بدانند. بهعبارتدیگر، ساختوسازی که آقای خمینی و جانشینان او برپا کردهاند، از دید فقه شیعه، نوعی بدعت، اگر نخواهیم بگوییم کفر به شمار میرود.»
«اما در حال حاضر آیتالله علی خامنهای و مبلغان او میکوشند تا این واقعیت را پنهان کنند و خود را پاسدار تشیع جا بزنند و مخالفان خود را به توطئه برای نابودی اسلام متهم کنند. طرح مباحثی مانند لائیسیته با نسخه انگلیسی آن سکولاریزم به آقای خامنهای و یارانش امکان میدهد که جنبش انقلابی کنونی را که یک جنبش فرهنگی و تمدنی است – بهصورت یک حرکت ضد اسلام یا ضد دیانت بهطورکلی بازنمایی کنند؛ اما نبرد ما نه با اسلام است، نه با تشیع، نه با دین. بهطورکلی نبرد ما برای احراز مجدد هویت ایرانیمان است. البته کسانی که مبارزه با اسلام، تشیع یا هر دین دیگری را از دید خود لازم میدانند، در نظام مشروطه خواهند توانست، کانونها یا احزاب خود را تشکیل دهند و نظرات خود را تبلیغ کنند.»
پاسخ ژان پییر: «یعنی به نظر شما لائیسیته که با رنسانس شکل گرفت، نقشی در پیدایش دموکراسی و درنتیجه پیشرفت حیرتانگیز غرب ندانسته است؟»
پاسخ من: «در حال حاضر من علاقهای به بررسی تجربه غرب ندارم این کار را در کتاب «یتیم یونانی» بهتفصیل انجام دادهام. آنچه برای من مهم است یافتن راهی برای بیرون کشاندن میهنمان از بنبست تاریخی کنونی است. این راهحل را باید در چهارچوب تجربه تاریخی، فرهنگی و تمدنی خودمان پیدا کنیم– چهارچوبی که بیتردید از تجربه غرب نیز بهره گرفته است. به نظر من این چهارچوب را نظام مشروطه پادشاهی، با توجه به تغییرپذیری و قابلیتش برای بهروز شدن عرضه میکند. پس پیشنهاد من این است که بحث بر سر لائیسیته و دیگر مفاهیم غربی را بگذاریم برای بعد – بعد یعنی زمانی که ایران به حال عادی بازگشته است و دولت مشروطه امکان بحث، مجادله و رقابتهای سیاسی و دینی را برای همه شهروندان در چهارچوب قانون موردقبول شهروندان عرضه میکند. در دوران خفقان کنونی بحث از آرمانها و آرزوها میتواند یک تجمل پرهزینه باشد.»
پاسخ ژان پییر: «پس به اعتقاد شما یک اتحاد میان گروهها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی ناممکن است؟»
پاسخ من: «من هرگز چنین حرفی نزدم. از دید من اتحاد بهخودیخود نهتنها یک ارزش مثبت نیست بلکه، اگر بر پایه دروغ و تقیه و تلبیس و تدلیس باشد، همانطور که در سال ۱۳۵۷ دیدیم، سدی خواهد بود در راه آزادی ایران از نظام فاسد شلخته و مستبد کنونی. در سال ۱۹۶۲ میلادی در یک مناظره عمومی من و یک دوست دیگر (که آلمانی بود) در یکسو با دو فعال مارکسیست – لنینیست انگلیسی روبرو بودیم. یکی از آن فعالان گوردون مک کویری، یک شخصیت بسیار جذاب و پسر ژنرال انگلیسی قهرمان جنگ جهانی دوم، بحث را اینطور شروع کرد: چراغ راه آینده بشریت در این شعار خلاصه میشود: کارگران جهان متحد شوید!»
پاسخ من این بود: «آیا بهتر نیست اول روشن کنیم که منظور از کارگران جهان چه کسانی است؟ آیا آنان در همه زمینهها منافع مشترک دارند؟ از این گذشته آیا بهتر نیست اول بگوییم چهکار میخواهیم بکنیم و بعد ببینیم آیا برای موفقیت در آن کار نیازمند اتحاد همه کارگران جوان هستیم یا نه؟»
امروز نیز پاسخ من به مبلغان اتحاد این است: «اتحاد باکی و برای چهکاری؟ به نظر من اتحاد بر سر مفاهیمی که برای مردم ما شناخته نیست، اگر کاری عبث نباشد میتواند به جنبش انقلابی کنونی صدمه بزند.»
پاسخ ژان پییر: «به نظر میرسد که الگوی موردنظر شما پادشاهی انگلیس است، درحالیکه من الگوی لائیسیته فرانسه را ترجیح میدهم.»
پاسخ من: «در اینجا از یک شگرد لوس استفاده کردید: چسباندن من به انگلیس چون میدانید که انگلیس در میان ایرانیان چندان محبوبیتی ندارد؛ اما این حرف شما در مورد من بیانصافی است. تمام هم من مصروف این است که هممیهنانم را دعوت کنم که راهحل مشکلات خود را در چهارچوب فرهنگ و تمدن خودمان بجویند. ما میمون نیستیم که از دیگران تقلید کنیم – دیگران چه انگلیس، چه فرانسه، چه کره شمالی، چه کوبا، چه آمریکا… از این گذشته فرانسه یک الگوی دروغین از لائیسیته است – اگر بتوانیم در تعریف این واژه ابهامانگیز به توافق برسیم. جدایی دین و دولت در فرانسه؟ کافی است که به وقایع همین هفته نظر اندازیم تا دریابیم که لائیسیته فرانسوی دروغی بیش نیست. در ۱۵ سپتامبر، دولت پیشرفته امانوئل مکرون اعلام کرد که ۶۰۰ میلیون یورو، برای تعمیر کلیساها و دیگر اماکن مذهبی در فرانسه، تخصیص داده است. در ۱۶ سپتامبر خانم الیزابت بورن، نخستوزیر، اعلام کرد که طرح لایحه «کمک به خودکشی» در مجلس ملی به تعویق افتاده است؛ زیرا پاپ فرانسوا (رهبر کاتولیکهای جهان) قرار است از شهر مارسی دیدن کند. در ۱۷ سپتامبر اعلام شد که پرزیدنت مکرون در عشای ربانی پاپ حضور دهها فرد کاتولیک مؤمن در مارسی شرکت خواهد کرد. (در ۲۲ سپتامبر). البته قانون ۱۹۰۵ میلادی، همین پایهگذار لائیسیته ادعایی، رئیسجمهوری را از شرکت در مراسم مذهبی منع نمیکند.»
درواقع روسای جمهوری فرانسه از ژنرال شارل دوگل تا فرانسوا هلند نیز در مراسم مذهبی شرکت کردهاند. نظرخواهی از کلیسای کاتولیک، کلیسای پروتستان، شورای یهودیان و سازمان مسلمانان فرانسه نیز در مورد لوایحی که احتمالاً از دید دینداران تنشانگیز است، یعنی از روشهای عادی زندگی سیاسی آن کشور است. در سال ۲۰۱۸ میلادی، مکرون با یک اظهارنظر آسیبشناسانه بسیاری از ناظران را شگفتزده کرد، او گفت: «انقلاب به رابطه دین و دولت صدمه زد – صدمهای که هنوز بهای آن را میپردازیم. صدمهای که باید تا حد امکان جبران شود.»
در فرانسه امروز، بازی لائیسیته خلاصه میشود در جلوگیری از ورود ۳۲ دختر مسلمان به مدارس، به خاطر پوشیدن پیراهن دراز که قوزک پای آنان را مخفی میکند. ابلهانی که فکر میکنند قوزک پای دختران میتوانند در صورت دیده شدن از سوی نامحرم به اسلام صدمه بزند، با ابلهان دیگری روبرو هستند که فکر میکنند نشان دادن آن قوزک برای حفظ دموکراسی ضرورت دارد.
یک خبر دیگر: دولت فرانسه برای فرار از جنگ قوزکها طرحی را بررسی میکند که در صورت اجرا، لباس متحدالشکل (یونیفرم) را در همه مدارس (دخترانه و پسرانه) اجباری خواهد کرد.
ژان پییر عزیزم! آیا ما ایرانیان درحالیکه تمامیت ارضیمان را زیر سال میبرند، خواهران و برادران ما را در خیابانها و بازداشتگاهها به قتل میرسانند، درحالیکه زیربناهای ما در حال فروریختناند و چپاولگران در حال غارت «انفال» هستند دغدغهای جز لائیسیته، دموکراسی، پلورالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، مارکسیسم، لنینیسم، فدرالیسم، آنارکو-سندیکالیسم، سکولاریسم، ناسیونالیسم، اتنیسیسم و قوزکیسم دختران مسلمان نداریم؟
برگرفته از ایندیپندنت فارسی