رویداد بحرین یکی از مسائل مهم در دیپلماسی دوران پادشاه فقید محمدرضا شاه پهلوی است؛ پذیرش استقلال بحرین در آن دوران را بایستی در چارچوب موضوعات منطقهای و جهانی به تأمل گذاشت؛ زمینههای تاریخی جدایی بحرین از ایران و پیامدهای اعلام نظر رسمی دولت پادشاهی، مسئلهای است که امروزه در میان برخی فعالین سیاسی و گروههای فعال در اپوزیسیون از سویی و طرفداران حکومت اسلامی از سوی دیگر، به پروندهای مخدوش و حرفهای هیجانی تبدیلشده است.
منابع رسمی و اسناد تاریخی نشانگر از دست رفتن بحرین در دوران قاجاریه هستند؛ در عصر کریمخان زند و از سال ۱۷۸۳، بحرین کنونی بعد از جنگ زباره عملاً از ایران جدا شد و آلخلیفه بر آن سلطه یافت. در چند مقطع تاریخی در دوره قاجار که عثمانیها ضعیف میشدند و یا حضور انگلیسیها کمرنگ میشد، حاکمان بحرین نامهای به دربار ایران مینوشتند و مقداری خراج میدادند تا موردحمله واقع نشوند. ولی از دوره مظفرالدین شاه همان خراج اندک و گاه و بیگاه هم از بین رفت و آنان زیر نفوذ انگلیسیها قرار گرفتند.
اولویت مسائل نوسازی و مدرنیزاسیون همهجانبه دوران پهلوی، مسئله بحرین را در حاشیه قرار داد تا اینکه در دهه هفتاد میلادی (پنجاه خورشیدی)، وضعیت دیپلماتیک و سیاسی بحرین در محافل سیاسی و دیپلماتیک مطرح شد.
در دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، حداقل در دو زمان مسئله مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین بهصورت جدی مطرح شد:
بار اول در اسفند ۱۳۲۹ در لایحه مربوط به ملی کردن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد، «شرکت نفت بحرین» نیز در طرح ملی شدن قرار داشت.
بار دوم هم در آبان ماه ۱۳۳۶ هیئتوزیران با حضور پادشاه، لایحهای را برای تقدیم به مجلس آماده کردند که بهوضوح نشاندهنده حق و ادعای مالکیت ایران بر بحرین بود. در این لایحه کشور ازنظر اداره سیاسی به چهارده استان تقسیم میشد که بحرین استان چهاردهم را تشکیل میداد.
اقدام هیئت دولت ایران مورد اعتراض مطبوعات و دولت انگلستان و نیز نارضایتی اعراب قرار گرفت. علیقلی اردلان وزیر امور خارجه وقت ایران در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی در پاسخ به اظهارات مقامات انگلیسی در مجلس عوام آن کشور اظهار داشت که حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبوده است، بلکه «درواقع و بنا به دلایل و شواهد عینی، ایران بر بحرین حکومت میرانده است و شیوخ [بحرین] نیز هر زمان که آزاد بودهاند و حکومت مرکزی [ایران] نیز قدرتمند بوده است، خودشان را خراج گذار و تابع حکومت ایران دانستهاند».
پادشاه فقید در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعات در «دهلینو» در تاریخ ۴ ژانویه ۱۹۶۹ اعلام کرد که «اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ایران] نباشند، ایران از ادعاهای سرزمینیاش نسبت به این جزیره خلیجفارس دست خواهد کشید… چنانچه سیاست بینالمللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را میپذیرد… ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسئله ارضی بحرین است.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا نه پاسخ داد: «من نمیخواهم در این زمان وارد جزئیات مربوط به این سؤال بشوم؛ ولی هر نوع وسیلهای که بتواند به یک روش رسمی و موردپذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود… بحرین ۱۵۰ سال پیش بهوسیله انگلیس از ایران جدا شد و اکنون خودش در حال ترک خلیجفارس است، ولی انگلیس نمیتواند آنچه را که از ایران بازستانده بدون رضایت این کشور بهطرف دیگری بدهد و درعینحال، ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود، بنابراین چنین حالت و دورهای یک وضعیت غیرامنیتی ایجاد خواهد کرد.»
با نگاهی به شرایط آن روز منطقه و جهان، معلوم میشود که ایران نمیتوانست از طریق نظامی بحرین را جزو ایران کند، این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت؛ بنابراین پادشاه فقید نه ماه پس از مصاحبه «دهلینو» در زمستان سال ۱۳۴۸ (اوایل ۱۹۷۰) مجدداً در مصاحبهای خواستار حل مسئله بحرین از طریق کسب نظر مردم بحرین بهطور رسمی بهوسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیر کل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال ۱۹۷۰ به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ ۹ مارس ۱۹۷۰ (۱۸ اسفند ۱۳۴۸) رسماً مساعی جمیله دبیر کل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.
در گزارشی از اسناد سازمان ملل متحد آمده است: «هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه موردستایش و تقدیر قراردادند، هیچگونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که «ادعای [مالکیت] ایران [بر بحرین] یکباره و برای همیشه کنار رود».
گزارش یادشده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیز با استناد به نتیجهگیری نهایی گزارش تدوینشده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی آن از خاک ایران در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مورد تأیید و تصویب قرار داد. ایران نیز در ماه مه (اردیبهشت ۱۳۴۹) اقدام به شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور کرد. چنانکه هیئت دولت قطعنامهای را بهمنظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.
این قطعنامه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ با ۱۸۷ رأی مثبت و چهار رأی منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در ۲۸ اردیبهشتماه آن را بهاتفاق آراء (۶۰ رأی کل نمایندگان) تصویب کرد. حاکم بحرین برای اولین بار در آذرماه ۱۳۴۹ (دسامبر ۱۹۷۰) از ایران بازدید کرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید. موافقتنامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه) به بحرین در خردادماه ۱۳۵۰ امضا شد. این موافقتنامه هم برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژهای برخوردار بود، چراکه تعداد میدانهای نفتی واقع در مناطق نشانهگذاری شده قابلتوجه بود و از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاریهای ایران و بحرین در زمینه اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانهگذاری شده اهمیت فراوان داشت.
نتیجهگیری اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد (۱۵ اوت)، بحرین و انگلستان یک قرارداد دوستی باهدف (مشورت) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یک و نیمقرن منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید.