گزارش نشست ۴۹ دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران
ایدئولوژی چیست و ایدئولوژی ما کدام است
January 20, 2009
سخنرانی آقای بهمن زاهدی: ایدئولوژی چیست و ما چه برخوردی با این مفهوم داریم؟
گرچه اجزای اصطلاح ایدئولوژی (ایده + لوژی) پیشینهای بسیار کهندارند؛ ولی لفظ ایدئولوژی، محصول دوران مدرن است.
آنتوان دوستوت دو تراسی فرانسوی (۱۸۳۶) برای اولین بار این واژه را در سالهای پس از انقلاب فرانسه عنوان کرد. او ایدئولوژی را علم شناخت ایدهها میدانست. دو تراسی، این واژه را در گزارشی علمی تحت عنوان «رسالهای درباره قوه تفکر» در انستیتوی پاریس مطرح کرد.
او قصد داشت با بنیاد «اندیشه شناسی» یا «دانش ایدهها» و در پرتو آن، رسالتی را در «خدمت به انسانها و حتا نجات آنان از جهل یا رهانیدن ذهنهای آنان از پیشداوریها و آماده کردن آنان برای فرمان فرمایی عقل» به دوش گیرد.
تعاریف مختلف ایدئولوژی
کلیه دیدگاهها و تفکرات یک گروه را میتوان ایدئولوژی نامید.
– ایدئولوژی عبارت است از بایدها و نبایدها، اینکه انسان چه کند و چه نکند و بهطورکلی خطوط اساسی زندگی انسان، روشها، خوبها، بدها، هدفها و وسیلهها نیازها و دردها و درمانها مسئولیتها و تکلیفها و… همه ایدئولوژی را تشکیل میدهند.
– به نظر لنین ایدئولوژی نظامهای فکری است که طرفین طبقاتی در جنگ علیه یکدیگر از آن استفاده میکنند. (هدف وسیله را توجیه میکند)
– در معنای مارکسیستی ایدئولوژی یعنی آگاهی وارونه، شعور کاذب، ایدئولوژی دستگاهی است که حقایق و واقعیتها را به شکل دیگری به انسان ایدئولوژی زده بازمینمایاند.
– به عقیدهی شریعتی، دقیقترین تعریفی که جوهر و حقیقت و نقش اساسی ایدئولوژی را میشناساند این است که «ایدئولوژی ادامه غریزه در انسان است»
شاید کوتاهترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آنست که بگوییم:
ایدئولوژی نوعی خودآگاهی است
تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایدهها و قضاوتهای روشن و صریح و عموماً سازمانیافتهای بدانیم که موقعیت یک گروه، یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح مینماید.
کاملترین تعریف که در اروپا رایج است بهصورت زیر میباشد.
ایدئولوژی مجموعهای است از نظرات، اعتقادات و نگرشها: مانند جهانبینی ِ یک طبقه یا گروه اجتماعی.
تفسیرهایی از ایدئولوژی
به گفتهی «بندیکس»، ایدئولوژیها حاصل یک جریان مداوم کنش متقابل بین پدیدهها و حوادث کنونی و آنچه از گذشته به ارث باقیمانده هستند از سوی دیگر «مارسل ریو» اظهار میکند که: در یک جامعهی پیچیده، برخورد بین ایدئولوژیها ارتباط پیدا میکند با برخورد بین خرده گروههایی که میخواهند تئوری خود را به اکثریت بقبولانند و نهایتاً برای آنکه ادارهی جامعه را در دست بگیرند مبارزه میکنند؛ بنابراین، ایدئولوژی با یک مجموعهی خاص از پدیدهها از قبیل ارزشها و سمبلها و ساختها ارتباط پیدا میکند. در این زمینه مسالهای که توجه به آن حائز اهمیت است آن است که برخی ایدئولوژیها بدون آنکه تأثیری داشته باشند ظهور میکنند و سپس راه زوال در پیش میگیرند درحالیکه بعضی دیگر تاریخ را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند. عوامل و شرایط مساعد و نامساعد مؤثر بر کنش ایدئولوژی بدون شک فراوانند و گاهی نیز ناپیدا و فهم آنها آسان نیست و باید بیشازپیش برای شناخت آنها به مطالعه و پژوهش پرداخت.
در تعریف ایدئولوژی، این ویژگیها را باید در نظر گرفت:
– ایدئولوژی عبارت است از سیستمی از ایدهها و قضاوتهای روشن و صریح و عموماً سازمانیافته است که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیه، تفسیر و شرح و اثبات میکند. این سیستم با الهام و تأثیرپذیری شدید از ارزشها، جهتیابی معین و مشخصی را برای کنش اجتماعی آن گروه و یا آن جامعه پیشنهاد و ارائه میدهد
– این سیستم ایدهها و قضاوتها به کسانی که در وضعیت و موقعیت معین زندگی میکنند، این امکان را میدهد که موقعیت خود را بهتر تعریف کنند، معنی و مفهوم آن را درک کنند و نیز آن را به اثبات برسانند
– چون ایدئولوژی با منافع در رابطه است بنابراین با حالاتی روانی نیز که اغلب فراگیر است اما به چشم نمیآید مرتبط میشود.
– ایدئولوژی با انتخاب یک خطمشی کموبیش مشخص و با در نظر گرفتن هدفها و با نشان دادن راههایی برای رسیدن به مقصود، افراد را بهصورت دلخواه بهسوی خود میخواند. در نهایت هدف ایدئولوژی آن است که کنش تاریخی یک جامعه را تهییج و تحریک نماید.
تاریخچه ایدئولوژی در تاریخ معاصر ایران
قبل از انقلاب مشروطیت در ایران روشنفکران آن زمان به فکر تقلید از روشنفکران اروپائی افتادند و با قبول کردن نظریاتی که در اوایل سده ۱۹ میلادی در غرب مطرح بود ایدئولوژیهائی که بعداً بنام تفکرات التقاطی معرف شدند به ایران آوردند. این نظریات را روشنفکران آن زمان برای قدرتطلبیهای فردی خود مورداستفاده قرار میدادند و نگاهی سطحی به آن نظریهها میداشتند.
در دوره رضاشاه و محمدرضا شاه ایدئولوژی ملی که از طرف دولت حمایت میشد ناسیونالیسم ایرانی نامگرفته بود.
تا سال ۱۳۴۰ رابطه چندانی مابین اسلام و ایدئولوژی موجود نبود غیر از مناسباتی مابین آخوندها و احزاب چپ آن زمان. ولی در آن سال نهضت آزادی صریحاً اعلام کرد که این حزب بر اساس ایدئولوژی اسلامی تأسیسشده است. آنگاه حنیف نژاد و همفکرانش از این موضوع سخن گفتند همزمان با آنان دکتر علی شریعتی در سطح گستردهای از ضرورت دین ایدئولوژیک سخن گفت و بعد هم مطهری.
تعریف ایدئولوژی در آن زمان بیشتر با تعریف لنین از ایدئولوژی مطابقت داشت و روشنفکران ایران شروع به جنگ طبقاتی با نظام کرده و هدفی بهغیراز مطرح کردن خود در سیاست آن زمان و تقلید از مبارزات فلسطینیها و چپگرایان امریکای- میانه و جنوبی نداشتند. مبارزه برای سرنگونی نظام بود و هدف وسیله را (جنگ مسلحانه) تعریف میکرد. نامگذاری مارکسیستهای اسلامی (ارتجاع سرخ و سیاه) بر این گروهها نمایانگر ایدئولوژیک شدن اسلام و اتحاد چپگرایان تندرو و اسلام گریان بود که تا هماکنون مکمل همدیگر هستند. بزرگترین اشتباه ایدئولوژیکهای ایران هنوز در مطلقگرائی در امر اثبات تئوریهای اجتماعی ثابت نشده میباشد به صورتی که تئوری بهصورت اصول غیرقابل تغییر درآمده و راه تکامل فکری خود را بستهاند. از این نظر اسلامگرایان و چپگرایان تندرو هنوز متحد هستند.
بعد از انقلاب اسلامی سال ۵۷ هیچکدام از ایدئولوژیها توان ارائه برنامهای برای حال و آینده خود نداشتند و از حرکت افتادند. همه به یک بنبست ایدئولوژیکی رسیده بودند: «ایدئولوژی ما طناب ما بود. با این طناب چنان دستوپا و عقلمان را گرهزده بودیم که بعدها خودمان هم نمیتوانستیم گرههای خود زده را باز و خودمان را از تله خلاص کنیم و در بدترین شرایط با این طنابها، گره طناب دار خود را با دستان خود درست میکردیم و به خیال اینکه مردم کشورمان منتظر بهشت خیالی ما هستند در عالم رویا خودمان را ارضا میکردیم.» (خانه دایی یوسف)
اندیشه مشروطهخواهی
پایههای اصلی اندیشه مشروطهخواهی در انسانگرائی، خردگرائی و قانونگرایی است که با محرک تجّددطلبی خود را به چالشی همیشگی میکشد و روند تکاملی خود را با بازنگری و تجربه زنده نگاه میدارد. خردگرائی موتور تجّددطلبی در اندیشه مشروطهخواهی هست. اندیشه مشروطهخواهی دارای هدفهای مشخصی برای جامعه میباشد. یکی از هدفهای اصلی مشروطهخواهی رسیدن به یک جامعه مدنی و دموکراسی است که در یک سیستم دموکراسی لیبرال بهتر گنجانیده و تعریف میشود.
دموکراسی لیبرال یک سیستم مطلقگرا نیست و دربرگیرنده پلورالیسم و سکولاریسم هم هست و اندیشهها و تفکرات دیگر را سرکوب نکرده بلکه فضائی دموکراتیک برای گفتمان سیاسی ارائه میدهد. یکی از خصوصیات دموکراسی لیبرال سعی کردن برای رسیدن به تفاهم متقابل و چارهجویی برای مسائل اجتماعی از طریق دیالوگ سالم سیاسی است.
احترام به حقوق شهروندان، اقوام ایرانی، اقلیتهای مذهبی و دگراندیشان ایرانی پایه و اساس تفکر سیاسی ما در تأسیس حزب مشروطه ایران بوده تا جامعه را از بنبست انقلاب اسلامی برهانیم و آیندهای روشن برای گذر از استبداد در هر نوعش را ارائه دهیم و همچنین زمینههای فکری حداقل خودمان را برای آغاز کردن دوران دموکراسی و آزادی در ایران، آماده کنیم.
حزب مشروطه ایران خود را با قبول دموکراسی لیبرال برای آینده ایران درگیر جنگهای ایدئولوژیکی و طبقاتی و مذهبی نکرده است بلکه با دموکراسی لیبرال آینده مطلوب برای ایران را روشنتر کرده است.
به نظر من تعریف ایدئولوژی اروپائیان نگاه ما را به ایدئولوژی روشنتر و رساتر خواهد کرد:
ایدئولوژی مجموعهای است از نظرات، اعتقادات و نگرشهای یک گروه اجتماعی.
این را هم اضافه کنم که:
اندیشه مشروطهخواهی ایدئولوژی نیست به این دلیل که اندیشه مشروطهخواهی برای مسائل روز جامعه ایده و طرحی ارائه میدهد و تکاملپذیر است، زیرا تجّددطلبی را در خود نهادینه دارد!