درس‌هایی برای یک اقتصاد و جامعه آزاد، از سوسیالیسم به کاپیتالیسم

از سوسیالیسم به کاپیتالیسم

تمامی رویای کمونیست‌ها تبدیل مدل اقتصادی سرمایه‌داری به مدل کمونیستی بود؛ مدلی که در آن دولت اختیار همه‌چیز را در اختیار داشت، قدرت اقتصادی در دست دولت بود و قدرت سیاسی در دست یک حزب. در خیال کمونیست‌ها این جامعه بهشت روی زمین بود، همگان در رفاه بودند، آموزش در اختیار همگان بود و هر فرد در جامعه به‌اندازه ارسطو دانش و خرد داشت (در جامعه سوسیالیستی تمام انسان‌ها به‌اندازه ارسطو، گوته، مارکس و حتی فراتر از آن‌ها خواهند رسید- لئون تروتسکی- ادبیات و انقلاب- ترجمه انگلیسی- چاپ لندن -۱۹۲۵- صفحه ۲۵۶) (۱)؛ اما در آن جامعه رویایی یک عامل مهم از یادشان رفت، طبیعت انسان. همان‌طور که استیون پینکر می‌گوید ایدئولوژی‌هایی دوام می‌آورند که با طبیعت آدمی سازگار باشند (۲). اگر کمونیسم را مزرعه‌ای فرض کنیم، محصولات آن نسل‌کشی، جنگ داخلی، قحطی و دیکتاتوری بود.

بلایی که دیکتاتوری پرولتاریا بر سر کارگران آورد با هیچ حکومت دیگری قابل‌مقایسه نیست. مدل حکومتی که قرار بود پایان تاریخ و سعادت بشر پس از سال‌ها جنگ طبقاتی باشد، ۷۰ سال هم دوام نیاورد. عده‌ای تئوری سوسیالیسم را بی‌عیب می‌دانند؛ اما نباید یادمان برود که اگر تئوری سوسیالیسم بی نقض بود، ده‌ها میلیون کشته بر جای نمی‌گذاشت. رفته‌رفته طی این سال‌ها، سرمایه‌داری به تمام اهدافی که در رویای سوسیالیست‌ها هم نمی‌گنجید رسید؛ آموزش همگانی، رفاه برای تمام طبقات و فرصت‌هایی برای نوآوری و ثروتمند شدن. سرمایه‌داری انقلاب علمی ما را تسریع کرد، طول عمر ما را طی ۱۵۰ سال از ۳۰ سال به ۷۰ سال رساند، فقط ۷۰۰ میلیون نفر را از زیرخط فقر در چین به بالا کشید و تمام جنبه‌های زندگی ما را بهبود داد. پیشرفت‌های تکنولوژیک سرمایه‌داری در خیال هیچ سوسیالیستی نمی‌گنجید. ۲۰۰ سال پیش ۸۵ درصد جمعیت دنیا در فقر مطلق زندگی می‌کردند، امروز این عدد کمتر از ۱۰ درصد است و امکان دارد تا سال ۲۰۳۰ به ۰ برسد(۳). امروز شاید رویای سرنگونی نظام سرمایه‌داری و تبدیل آن به سوسیالیسم مرده باشد؛ اما رویایی منطقی‌تر، بدون خونریزی و علمی وجود دارد: تبدیل اقتصادهای سوسیالیستی و دولتی به اقتصاد سرمایه‌داری. امروزه حتی کشورهایی با اقتصاد دولتی و برنامه‌ریزی‌شده می‌خواهند اقتصاد آزاد و مواهب آن را تجربه کنند؛ اما تغییر مدل اقتصادی اصول خودش را دارد؛ اصولی که اگر رعایت نشود چرخه باطل ایجاد الیگارشی، انحصار و دخالت بی‌جای دولت در اقتصاد تکرار خواهد شد و مردم فقیرتر و دولت جبارتر می‌شود. برای اینکه از خطرات این تغییر در امان بمانیم و مسیر رفاه را تجربه کنیم، آیا بدون راهنما هستیم و لازم است چرخ را از اول اختراع کنیم یا می‌توانیم یک معلم کار بلد داشته باشیم که خود اقتصاد یک کشور کمونیستی را به اقتصاد سرمایه‌داری تبدیل کرد و رفاه و رونق را به کشور خودش برگرداند؟ برای یادگرفتن این اصول، چه کسی بهتر از لسزک بالچروویکز؟

 

از رویا به واقعیت: چالش‌های این تغییر

برعکس رویای مارکسیست‌ها، این رویای لیبرال‌ها رنگ و بوی زمینی و منطقی دارد، رویایی است که جواب داده و می‌تواند پیاده شود، برای همین چالش‌های بزرگی بر سر راه خودش دارد که نمی‌شود به‌مانند مارکسیست‌ها با گلوله از آن‌ها رد شد، نیازمند آگاهی، رسانه و سیاست است. برای عملی شدن این برنامه اولین پیش‌شرط لازم، ثبات سیاسی است، لسزک بالچروویکز می‌گوید: تغییرات اقتصادی، مستلزم ثبات اقتصادی کلان هستند.(۴)

زمانی که کشوری از نظر سیاسی اوضاعی نابسامان دارد، اصلاحات اقتصادی نمی‌تواند عملی شود. دومین چالشی که یک اصلاح اقتصادی به‌سوی بازار آزاد با آن مواجه است نظر عموم است. «حتی موفق‌ترین اصلاحات اقتصادی نارضایتی به بار می‌آورند؛ اما اصلاح نکردن منجر به نارضایتی‌های بزرگ‌تر و آسیب‌های جدی‌تر می‌شود. یکی از مشکلاتی که ما با آن مواجه بودیم، این بود که مردم تمام مشکلات اقتصادی خود را به تقصیر اصلاحات اقتصادی می‌انداختند؛ درحالی‌که دلیل واقعی آن انجام نگرفتن اصلاحات بود»(۵). مردم معمولاً تمام تقصیرات را به گردن سرمایه‌داری می‌اندازند؛ بدون اینکه توجه کنند دلیل فقر و بیکاری اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده بود و این اصلاحات اقتصادی آن‌ها را به ثبات و رفاه بیشتری خواهد رساند. چالش بزرگ اصلاحات اقتصادی بیشتر از اینکه در سیاست‌گذاری باشد، مشکلی از جنس روان‌شناسی سیاسی است. روزی که اصلاحات اقتصادی بخواهد اتفاق بیفتد، امکان دارد روشنفکران و مردم تمامی تقصیرات را به گردن سرمایه‌داری بیندازند، نه سال‌ها دخالت زیان‌بار دولت در اقتصاد. آنچه وزیر اقتصاد لهستان به ما می‌گوید این است که مشکلات به وجود آمده نه به دلیل اصلاحات اقتصادی به‌سوی بازار آزاد، بلکه به دلیل نبود آن‌هاست.

در آخر، شاید این جلمِ از لسزک بالچروویکز برای امروز ما کافی باشد: «اصلاحات اقتصادی بسیار سخت‌تر و دشوارتر از اصلاحات سیاسی به‌مانند انتخابات آزاد و شکل‌گیری احزاب مختلف است.»(۶)

مانی بشرزاد

  1. the average human type will rise to the heights of an Aristotle, a Goethe, or a Marx.And above this ridge new peaks will rise.

Leon Trotsky, Literature and Revolution, trans.by R.Strunsky (London, 1925) , p.256

2.Blank Slate by Steven Pinker – Page 409-410

3.Enlightenment Now by Steven Pinker

4.Post-Communist Transition: Some Lessons Leszsek Balcerowics – Page 17

5.Post-Communist Transition: Some Lessons Leszsek Balcerowics – Page 18

6.Post-Communist Transition: Some Lessons Leszsek Balcerowics – Page 21

مطالب مربوط

مبانی پول از دیدگاه میزس

دکترین وابستگی

سوسیالیسم، فقدان عقلانیت اقتصادی

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر