خیلی شنیده میشود که برخی مسائل مربوط به امروز نیست؛ باید آنها را در فردای پس از جمهوری اسلامی مطرح کرد؛ یا اینکه خانه هنوز در دست دشمن و غاصبان است و هر وقت خانه را گرفتیم به طرح اختلافنظر درباره تزئینات و تجهیزات و رنگ درودیوار و غیره خواهیم پرداخت.
این توصیه منطقی است و البته زمانی بامعنی نیز خواهد بود که همه به آن عمل کنند و نه اینکه برخی تمام تمرکز خود را روی نجات و پس گرفتن میهن بگذارند و برخی دیگر بدون آنکه کاری در این مسیر انجام دهند، با تکیهبر منابع مالی و تبلیغاتی و حتا نظامیِ بیگانگان پیشاپیش برای تصاحب و تکهپاره کردن مِلکِ مُشاع ایرانیان طرح و نقشه بریزند و با وارد شدن در روابط پیدا و پنهان و مبهم، از ظرفیت نیروهای ملی و ایران گرا برای رهایی از جمهوری اسلامی استفاده کنند و بعد مدعیِ مِلک «مفروز» خود شوند!
گذشته از تمامی تفاوتهایی که بین دوران انقلاب ارتجاعی ۵۷ و دوران کنونی وجود دارد، یک تفاوت مهم در مسیر و رهبری آن انقلاب و این انقلاب ملی و مترقی دیده میشود.
اگر رهبری انقلاب ۵۷ بدون پایبندی به اخلاق و وجدان و حقوق و حتا عرف و آداب سیاسی و اجتماعی، همه منتقدان و مخالفان را برای تثبیت حکومت اسلامی از دَم تیغ گذراند و فاشیسم مذهبی خود را با کشتار و جنگ بر خون بنا کرد، اما منادیان آزادی و دمکراسی و حقوق بشر که خود را وارث مشروطه و دستاوردهای پهلوی میدانند و برای پیروزی یک انقلاب ملی جهت تأمین آزادی و امنیت و رفاه همه ایرانیان تلاش میکنند، هرگز نمیتوانند آن گروههایی را که میخواهند با اهداف نژادی و قومی و مذهبی، به تخریب و تکهپاره کردن خانه بپردازند، مانند خمینی قلعوقمع کنند. این گروهها و احزاب قومی که خودشان بر اساس تعلقات طایفهای و نژادی سازمانیافتهاند، از هماکنون با «فاشیست» و «شبهفاشیست» خواندن ملیگرایان و شهروندان میهندوست که خواهان حفظ سرزمین خود از گزند بیگانگان و وابستگان آنها هستند، کشور را به خونریزی و جنگ و تبدیل «استان» به «گورستان» تهدید میکنند! یعنی همان خطری که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از تغییر و سرنگونی خود، مردم را از آن میترساند!
نه! مرسی! پیشگیری بهتر از درمان است تا بعداً درودیوار خانهای که از فاشیسم مذهبی پس گرفتهشده، با نژادپرستی و قومگرایی بر سر بخشی از ساکنان آن خراب نشود! ایران باتجربه خونبار ارتجاع سرخ و سیاه و حکومت مذهبی و شیعه، این بار به دام حکومتهای مذکر فرقهای و قومی و تقسیم مناصب بر اساس مناسبات بدوی و قبیلهای و مذهبی نخواهد افتاد! همه اینها هم با ادعای دمکراسی و سکولاریسم و هم با شعار «زن زندگی آزادی» تناقض دارد!
روش پیشگیری بدون تهدید و دعواست: روشنگری و شفافیت و پاسخگویی! خوشبختانه در خارج کشور آزادی بیان فراوان است و همه باید بتوانند مانند ملیگرایان مدافع دمکراسی و حقوق بشر به این پرسش ساده، گذشته ازآنچه در برنامههای آنها آمده، پاسخ روشن و بدون دودوزهبازی بدهند: برای ایرانِ متحد، این خانهی مشترک همه ایرانیان، چه آرزو دارید؟! و بر اساس این پاسخ، در صورت لزوم، به اصلاح و بازنویسی برنامه احزاب خود بپردازند!