لیبرالیسم نه دین است، نه جهانبینی و نه حزب منافع ویژه. دین نیست، زیرا نه ایمان و سرسپردگی طلب میکند، نه امری رازآلود گرداگرد آن را گرفته است و نه جزمیاتی دارد. جهانبینی نیست زیرا نمیخواهد گیتی را توضیح دهد، چنانکه دربارهٔ معنا و مقصود هستی انسانها هیچچیز به ما نمیگوید و نمیخواهد بگوید. نوعی حزب که مدافع منافع خاصی باشد نیست، زیرابه هیچ فرد و گروهی وعده امتیاز ویژه نمیدهد و برای هیچ فرد و گروهی منفعت ویژهای ایجاد نمیکند و نمیخواهد ایجاد کند. لیبرالیسم سراسر چیز دیگری است. ایدئولوژی است؛ نظریهای است دربارهٔ روابط میان امور اجتماعی و همزمان بهکارگیری این نظریه، در رفتار انسانها در امور اجتماعی. هر قول و وعدهای که میدهد ازآنچه در جامعه و از طریق جامعه میتوان انجام داد، تجاوز نمیکند لیبرالیسم میخواهد فقط یکچیز به انسانها بدهد: تکامل صلحآمیز و بی اختلال رفاه مادی برای همه تا از این طریق عوامل بیرونی درد و رنج را تا حدی که اصلاً در قدرت نهادهای اجتماعی است، از انسانها دور نگاه دارد. هدفش کاستن از رنج و افزودن بر شادی است.
هیچ فرقه و حزب سیاسی پیش خود گمان نکرده است که بدون توسل به حواس انسانها نیز میتواند کار خود را از پیش برد. گزافهگوییهای سخنپردازانه، سردادن موسیقی و سرود، نمایش پرچمها، گلها و رنگها همگی بهمنزلهٔ نمادهایی به کار گرفته میشود و رهبران میکوشند پیروانشان را به شخص خود پیوند دهند. لیبرالیسم اهل این کارها نیست. در لیبرالیسم از گلها و رنگهای نمادین حزب و از سرود، بتها، نمادها و شعارهای حزبی خبری نیست. ابزار کار لیبرالیسم دغدغه و برهان است. همینها باید آن را بهسوی پیروزی سوق دهد.
لودویگ فون میزس