زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، رئیسجمهوری آمریکا در زمان آشوبهای سال ۱۳۵۷ ایران، مدعی است که دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۷۸ (دی ۱۳۵۷) به این جمعبندی رسیده بود که حفظ شاه در وضعیت آن روز ایران امکانپذیر نیست و با این جمعبندی، رابرت ارنست هایزر، ژنرال چهار ستاره نیروی هوایی آمریکا، روز ۱۴ دی ۱۳۵۷ برای اجرای مأموریتی اعلامنشده، مخفیانه به ایران وارد شد.
نگاه و نظر برژینسکی درباره ناآرامیهای سالهای ۵۷ ــ ۱۳۵۶ ایران با سیاستهای وقت وزارت خارجه آمریکا متفاوت بود. در درون وزارت خارجه آن کشور، نظر سالیوان، سفیر کلهشق واشنگتن در تهران، با خطمشی سایروس ونس، وزیر خارجه وقت، مغایر بود و در درون سفارتخانه عریض و طویل آمریکا در تهران نیز هنری پرشت، مشاور سیاسی چپگرای سفیر، اغلب اوقات سیاستها و رفتارهایی مخالف شاه و مغایر با سالیوان داشت!
ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در تهران، اگرچه بهتندی و مخالفت پرشت نبود، باوجود حفظ ظاهر صمیمانه، با شاه صمیمی و صادق نبود و در سال ۱۳۵۷، مخفیانه با تعدادی از نزدیکان و نمایندگان خمینی در تهران ملاقات و گفتوگو کرده بود.
برژینسکی که از معدود عقابهای دولت کارتر محسوب میشد، مدعی است که به اطلاع شاه رسانده بود که با استفاده از نیروی نظامی ناآرامیها در ایران را فروبنشاند و بعدازآن اصلاحات را ادامه دهد؛ اما شاه با سرکوب تظاهرات مخالفت کرد و به او گفت که «نمیخواهد خون ایرانیان را بریزد و تختی خونین برای پسرش به ارث بگذارد».
ژنرال هایزر روز پنجشنبه ۴ ژانویه ۱۹۷۹ (۱۴ دی ۱۳۵۷) مصادف با آغاز کنفرانس سران چهار کشور بزرگ غرب شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان در جزیره گوادلوپ، مستعمره فرانسه در اقیانوس اطلس، به فرودگاه مهرآباد تهران وارد و مخفیانه راهی سفارت آمریکا در خیابان روزولت شد.
همزمانی آغاز سفر مخفیانه هایزر به تهران با شروع کنفرانس چهارجانبه سران غرب در گوادلوپ نشان میدهد که تصمیم آمریکا و دولت کارتر و موافقت سه قدرت اروپایی برای عبور از شاه، به شکست کشاندن دولت شاپور بختیار، به قدرت رساندن خمینی و تشکیل دولت بازرگان، مدتی قبل از گردهمایی در گوادلوپ اتخاذشده بود. در نگاه بسیاری از ایرانیان هم این زمان آغاز توطئه غرب برای پایان دادن به سلسله پهلوی است. تدارکات غرب برای به قدرت رساندن خمینی و تشکیل دولت تحت حمایت او هم از مدتی قبل کلید خورده بود و کنفرانس گوادلوپ برای هماهنگ کردن اقدامهای پیشگیرانهای بود تا برای اجرای طرح آنها مانعی ایجاد نشود.
پادشاه ایران در کتاب «پاسخ به تاریخ» از دشمنیهای آمریکا با او در زمان دولت جان کندی در سال ۱۹۶۳ (۱۳۴۲) میگوید؛ اگرچه بعد از دیدار و گفتوگو با شاه در واشنگتن ظاهراً نگاه کندی به شاه و شخصیت او تغییر کرد. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» از دشمنی کارتر، یک رئیس دولت لیبرال دیگر، با خود هم مینویسد؛ البته دیدار کارتر از تهران در سال پیش از انقلاب و گفتوگوی او با شاه ظاهراً نظر کارتر را هم درباره پادشاه ایران تغییر داد؛ اما باوجوداین تغییر نظر روسای جمهوری دموکرات آمریکا درباره شاه بعد از دیدار و گفتوگوهای آنها با او، سیاستهای حزب دموکرات و دولتهای این دو رئیسجمهوری درباره شاه تغییر محسوسی نکرد!
مطابق اسنادی که سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵) از وضعیت محرمانه خارج شد، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از سال ۱۳۴۲ با خمینی در ارتباط بود و شاه ایران هم در کتاب پاسخ به تاریخ بر این موضوع و «مداخله مأموران خارجی در شورش سال ۱۳۴۲ طرفداران خمینی در تهران» صحه میگذارد.
اسناد دیگری که در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) از حالت محرمانه خارج شد و مانند اسناد سال ۲۰۱۶ حاکی از ارتباط نزدیک خمینی با آمریکا از سال ۱۳۴۲ به بعد و نامهنگاریهای او با مقامهای آمریکایی بودــ مبنی بر اینکه منافع آنها در ایران بهخصوص منافع نفتی در صورت عبور از شاه، با خطر روبرو نخواهد شدــ با ذکر جزئیات بررسیشده و صحت آنها به تائید بیبیسی جهانی و روزنامه گاردین رسیده است. بنابراین اسناد محرمانه آمریکا، خمینی به واشنگتن اطمینان میدهد: «نگران به خطر افتادن منافع خود در ایران، بهخصوص نفت نباشید» و در مقابل، دولت کارتر به خمینی کمک میکند به قدرت برسد و مانع شود که ارتش شاهنشاهی کودتا کند.
گری سیک، مشاور امنیت ملی در زمان کارتر که هنوز در قید حیات است و به حمایت از سیاستهای اصلاحطلبانه در ایران مشهور است، صحت این مدارک را تائید کرده است؛ باوجوداین، علی خامنهای در این رابطه نوشت: «بر اساس اسناد جعلی است» و سعید حجاریان، مشاور خاتمی و ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت بازرگان، نیز صحت اسناد رسمی دولت آمریکا را رد کردند! این بخش از اسناد محرمانه و بااهمیت آمریکا تا حدود زیادی سرفصل مأموریت مخفیانه رابرت هایزر در تهران را روشن میکند: پیشگیری از اقدام نظامی ارتش در غیبت شاه و فراهم کردن زمینههای شکست دولت بختیار و روی کار آوردن دولت بازرگان بهجای نخستوزیر شاه.
روز پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ صدها هزار نفر از مردم تهران که از به قدرت رسیدن مذهبیها در ایران وحشت داشتند، در میدان بهارستان (سیل جمعیت از ابتدای خیابان ژاله تا بهارستان، مخبر الدوله و میدان سپه امتداد داشت) مقابل مجلس شورای ملی اجتماع کردند و در قطعنامهای که نویسنده این خطوط، آن را نوشت و قرائت کرد، با اعلام حمایت از قانون اساسی، از دولت بختیار اعلام پشتیبانی کردند تا از این راه مانع از شکست آن شوند.
ژنرال هایزر، فرستاده نظامی کارتر، دقیقاً در همان روز (۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷) و یک هفته قبل از سقوط دولت بختیار، بدون سروصدا از طریق فرودگاه مهرآباد ایران را ترک کرد و مأموریتش را در از بین بردن انسجام فکری و همبستگی فرماندهان ارشد ارتش شاهنشاهی به پایان برد. در این رابطه، یک فرمانده نظامی ایران که در جلسات روزانه هایزر با نظامیان حضور داشت، با تلخکامی گفت: «آخوندها در میان بودند و هایزر شیرازه ارتش را گسیخت.»
روز ۲۰ بهمن، نیروهای نظامی از خیابانها به پادگانها برگشتند و ارتش بعد از یک درگیری در غرب تهران، عملاً خنثی شد و متعاقب صدور بیانیه فرماندهی ستاد مشترک مبنی بر اعلام «بیطرفی»، فروپاشید و در دومین روز به قدرت رسیدن طرفداران خمینی، چهار فرمانده ارشد نظامی در بام خانهای که خمینی در آن ساکن بود، تیرباران شدند.
در اثبات توطئههای آمریکا در راه به قدرت رساندن خمینی میتوان به مکاتبه محرمانه سالیوان در ۹ نوامبر ۱۹۷۸ (۱۸ آبان ۱۳۵۷) با وزارت خارجه دولت متبوع او اشاره کرد که در آن میگوید: «شاه بختی برای ماندن ندارد و باید همراه ژنرالهای ارشد ارتش از ایران خارج شود و بین فرماندهان رده بعدی ارتش و همراهان خمینی توافقی انجام شود.» این توصیه سفیر با بیانیههای و اظهارات رسمی شخص کارتر و اعضای دولت او در اعلام پشتیبانی از شاه مغایر و نشانه دورویی دولت کارتر و همچنین مخالف این ادعا است که ژنرال هایزر بهمنظور «پیشگیری از فروپاشی ارتش به ایران اعزام شد»؛ درحالیکه هدف هایزر از هم پاشیدن ارتش بود و این واقعیت تلخ در شروع جنگ هشتساله با عراق به نحو دردناکی به نمایش گذاشته شد.
در اسناد دولت آمریکا تصریحشده است که هایزر مأموریت داشت فرماندهان ارتش را قانع کند با محمد بهشتی، دستیار بانفوذ خمینی، ملاقات کنند. هایزر اتهام اقدام به خنثی کردن ارتش ایران و هموار کردن راه به قدرت رسیدن خمینی را رد کرده ولی گزارشهای محرمانه او به واشنگتن هنوز از حالت محرمانه خارج نشده است و در اختیار نیست.
سالیوان پیش از ترک تهران، بهظاهر شجاعت بختیار را ستایش میکرد ولی در پشتصحنه، از هیچ اقدامی برای تضعیف دولت بختیار و فروپاشی آن خودداری نکرد. او دریکی از پیامهای محرمانه به واشنگتن، نوشت: «این مرد (بختیار) خیالاتی است و برای جایزه بزرگ بازی میکند و از ما راهنمایی نمیگیرد». ازنظر وزارت خارجه وقت آمریکا شاپور بختیار فرد قابلاعتماد (برای آمریکا) نبود و هرچند واشنگتن به شکل قراردادی از او قویاً اعلام پشتیبانی میکرد، در باطن قصد داشت در صورت دوام بختیار حتی با توسل به کودتا او را سرنگون کند.
دیوید ارون، دستیار ارشد شورای امنیت ملی کاخ سفید، روز ۹ ژانویه ۱۹۷۹ (۱۹ دی ۱۳۵۷) به زبیگنیف برژینسکی توصیه کرد آمریکا ابتدا بختیار را با کودتای نظامی برکنار و بعد مابین فرماندهان ارتش و نزدیکان خمینی معامله و توافقی را وساطت کند که به کنار گذاشتن شاه از قدرت بینجامد. در آن تاریخ مجلس هنوز به دولت بختیار رأی اعتماد نداده بود، شاه فرمانده کل قوا در ایران بود و تاریخی هم برای خروج از کشور اعلام نکرده بود!
۱۴ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۴ دی ۱۳۵۷) درحالیکه دولت بختیار همچنان وجود داشت، سایروس ونس، وزیر خارجه آمریکا، طی پیامی که برای نمایندگیهای سیاسی واشنگتن در پاریس و تهران فرستاد، اعلام کرد: «ما تصمیم گرفتهایم که ایجاد کانال ارتباط مستقیم با نزدیکان خمینی در راستای منافع آمریکا است.»
۱۵ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۵ دی ۱۳۵۷) یکی از مقامهای سیاسی دولت کارتر در فرانسه به نام وارن زیمرمن با ابراهیم یزدی در پاریس ملاقات کرد. زیمرمن پس از گفتوگوهای دور نخست، دو دیدار دیگر هم با ابراهیم یزدی داشت که نشان میدهد ادامه این دیدارهای فشرده شکل مذاکره با اطرافیان خمینی و چانهزنیهای دو طرف سر جزئیات به قدرت رسیدن دولت خمینی را داشته است.
آخرین دیدار آن دو در پاریس روز ۱۸ ژانویه (۲۸ دی) برگزار شد. دراینبین، شاه در تاریخ ۱۶ ژانویه (۲۶ دی) ایران را ترک کرد؛ نشانه مستند دیگری بر این واقعیت که آمریکا از ابتدا قصد به شکست کشاندن دولت بختیار و عبور از پادشاهی در ایران را داشت و تمام نمایشهای حاکی از ایستادن کنار شاه و دولت او نیز ظاهرسازی و دروغ بود و ژنرال هایزر هم نه بهمنظور حفظ انسجام ارتش که با طرح از هم پاشیدن نیروهای مسلح و پیشگیری از اقدام نظامی احتمالی آنها علیه خمینی به تهران رفته بود.
۲۷ ژانویه (۷ بهمن) در هفتههای قبل از سقوط دولت بختیار و زمانی که ژنرال آمریکایی در تهران بود، خمینی به مقامهای آمریکایی پیام داد: «مصلحت است به فرماندهان ارتش توصیه کنید از بختیار پشتیبانی نکنند… شما خواهید دید که ما هیچ دشمنی با آمریکا نداریم. در مورد نفت شما نباید کمترین نگرانی را داشته باشید که مبادا به آمریکا نفت نفروشیم.»
یک سال قبل از به قدرت رساندن خمینی و روی کار آوردن دولت مذهبی در ایران، قرارداد کنسرسیوم نفت (شرکتهای بزرگ نفتی طرف قرارداد خرید نفت از ایران) رو به پایان بود و شرکتهای نفتی درنهایت شگفتی به تجدید قرارداد خرید نفت از ایران کمترین تمایلی نشان نمیدادندــ رفتاری که شاه از آن بهعنوان تهدید و باجخواهی شرکتهای نفتی یادکرده بود. شاه به این نتیجه رسیده بود که آمریکاییها و بریتانیا بهتلافی اقدامهای نفتی او در سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۲) و افزایش قیمت نفت علیه او توطئه کردهاند.
مطابق اسناد محرمانه آمریکا که حالا از وضعیت طبقهبندیشده درآمده، دولت کارتر در نیمه ژانویه ۱۹۷۹ (دی ۱۳۵۷) پذیرفت با پایان دادن بهنظام پادشاهی و خنثی کردن ارتش در ایران کمترین مشکلی ندارد. در آن تاریخ، ژنرال آمریکایی در تهران در حال مذاکرات روزانه با فرماندهان ارشد ارتش بود و هنگام ترک تهران اطمینان داشت که مأموریت خود را با موفقیت به پایان برده است.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی