در چند ماهی که از جنبش آزادیخواهانه ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» میگذرد، افکار عمومی جهان با آمیزهای از ستایش و شگفتی به نقش زنان ایرانی در این رویداد تاریخی نگریسته است. در همان حال، بخشی از رسانههای غربی کوشیدهاند تا تصویری مخدوش از این جنبش و نقش زنان در آن عرضه کنند. مجله نیویورکر در یک گزارش طولانی تلویحاً مدعی است که زن ایرانی تازه از خواب بیدار شده است و آنهم به شکرانه چند فعال حقوق زن ایرانی در آمریکا و اروپا. رادیو بیبیسی در دو برنامه در ۲۳ بهمنماه سهم خود را در ارائه تصویر مخدوش از تجربه زنان ایرانی اجرا کرد. در یک برنامه ادعا شد که زن ایرانی تنها پس از «انقلاب اسلامی» و با پذیرفتن حجاب موفق شد در همه زمینههای اجتماعی حضور یابد، هرچند که اکنون همین حجاب به چالش کشیده میشود. در نوشتاری دیگر، بیبیسی بیوگرافی ۱۱ زن ایرانی را که در حملات چریکی علیه نظام پیش از انقلاب شرکت داشتند عرضه کرد. ازآنجاکه پنجتن آنان در عملیات مسلحانه کشته شدند، خواننده ممکن است نتیجه بگیرد که کشتن زنان معترض پیش از تسلط خمینیگرایان نیز رخ میداده است.
چندین گزارش و سرمقاله دیگر در نشریات غربی، ازجمله لوموند در پاریس، این تصور را تلویحاً تبلیغ میکند که زن ایرانی تازه، به شکرانه انقلاب اسلامی، از پشت تاپو بیرون آمده و خواستار نقش بزرگترین در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور استــ یک روزنامهنگار فمینیست (زنگرا) حتی مدعی است که جنبش کنونی در ایران با الهام از فمینیسم جهانی شکلگرفته است. او مینویسد: «برای هزاران سال زن ایرانی نقشی در زندگی اجتماعی نداشت.»
اما بررسی واقعیات تصویری دیگر ارائه میدهد. اساطیر و ادبیات کلاسیک ایران سرشار است از درخشش زنانی که با اعتمادبهنفس در کسب برابری با مردان مبارزه کردهاند. رودابه، تهمینه، فرنگیس، گردآفرید و منیژه زنان پشت تاپو نبودند. پیرزنی که سلطان سنجر را درراه متوقف کرد برای چاپلوسی نیامده بود. ایران یکی از نخستین کشورهایی که بود که زن را در نقش پادشاه پذیرفتند. ایراندخت و پوراندخت و مهربانو (جوانترین دختر یزدگرد سوم) شایسته مقام رهبری در هر سطحی بودند. حتی پس از آمدن اسلام به ایران، ساتی بیگ را داریمــ زنی با درایت که به مدت یک سال در نقش پادشاه کشور را از جنگ داخلی محفوظ نگه داشت.
اگر بهسرعت جلو بیاییم، زنان مبارزی را مییابیم که با بهرهگیری از موقعیت اجتماعی خود در آن زمان، درراه حقوق زن نبرد میکنند. بسیاری از آنان شاهزاده خانمهای قاجار بودند که میتوانستند در حرم بمانند و چاق شوند، اما ترجیح دادند که نخست خود را بسازند و سپس خواهران خود از توده مردم را به مسیر اصلاح و ترقی بکشانند. از میان آنان میتوان از تاجالسلطنه، یک منتقد ریزبین شریعت، دره المعالی، ملکتاج نجمالسلطنه و ملکه جهان یادکرد که سالها پیش از کشف حجاب در دوران رضاشاه کبیر، لچک تحمیلی را در آتش افکنده بودند.
فاطمه زرین تاج (معروف به قرهالعین) با سلاح شعر وارد نبرد با ارتجاع سیاه شد. مریم عمید، دختر پزشک شخصی ناصرالدینشاه، نخستین زن روزنامهنگار ایران بود (در سال ۱۸۹۷ میلادی). خدیجه خانم تبریزی، معروف به ملا باجی، اولین فقیه زن بود که در سطح آیتالله درس خارج میداد. اشرف الملوک فخرالدوله یکی از اولین زنان عکاس در دنیا بود که بیآنکه خود بداند، از «دوربین من اسلحه من است» بهره میگرفت. بیبی خانم استرآبادی زنان را با انواع دیگر سلاحها تعلیم میداد، ازجمله تفنگ برنو و هفتتیر کلت.
غالب آن زنان مبارز در پیروزی انقلاب مشروطه نقش داشتند. بیبی استرآبادی فرمانده یک جوخه مسلح زنان بود که در نبرد علیه قزاقهای روس، به رهبری ژنرال لیاخوف، در دوران استبداد صغیر محمدعلی شاه درخشیدند. زنان مسلح مشروطهخواه واحدهای دیگری در اصفهان، کرمانشاه، رشت و تبریز تشکیل دادند با رهبرانی مانند دهباشی زینب، آلاله مستعان، بیبی مریم بختیاری، بیبی لیلا بختیاری، فرنگیس تبریزی، بیبی کرمانشاهی و طوبی خانم رشتی. زنان مسلح مشروطهخواه با بریدن گیسوان خود و پوشیدن اونیفورمهای نظامی نشان دادند که در نبرد برای آزادی، به اجرای نقش پرستار یا آشپز برای رزمندگان مشروطهخواه راضی نیستند.
شیخ فضلالله نوری، نیای مسلکی آیتالله خمینی، این زنان را «گیسبریده» میخواند و تلویحاً خواستار کشتن آنان بود؛ اما سرانجام خود او بود که به دار آویخته شد. نواده او، آیتالله خمینی، با تخریب قبر صدیقه دولتآبادی، از زنان مشروطهخواه انتقام گرفت.
نبرد میان ملایان مرتجع و زنان ترقیخواه در سطح فرهنگی نیز جای خود را داشت. گروهی از ملایان مشروطهخواه با انتشار کتابی زیر عنوان «مکر زنان» کوشیدند تا زن ایرانی را بهصورت موجودی خطرناک و جادوگری ضد دین ترسیم کنند. شعارشان این بود: «درخت مکر زن صد ریشه دارد، فلک از مکر زن اندیشه دارد!»
در پاسخ به آن کتاب ارتجاع سیاه، یک زن جوان به نام بیبی خانم کتاب «معایب رجال» را منتشر کرد. از دید او، ملایان مرتجع «حیلهگر همچون روباه و ترسو همچون خرگوش» بودند. درنتیجه، زن آزاده نمیبایستی از آنان بهراسد. چندی بعد، بیبی خانم نخستین مدرسه دخترانه را با نام «مدرسه دوشیزگان» تا سیس کرد. بهزودی تا سیس مدارس برای دختران، سالها پیش از تعلیمات اجباری رضاشاه کبیر، جزو اولویتهای زنان آزادیخواه قرار گرفت. در کمتر از ۱۰ سال، بیش از ۵۰ مدرسه دخترانه در ایران تاسیس شد که از آن میان میتوان از مدارس طوبی آزموده و طوبی رشدیه و فروغ آذرخش یادکرد.
برخورد هیجانانگیز بعدی میان زنان و ملایان مرتجع هنگامی رخ داد که شمسالضحی نشاط، نخستین زن نقاش ایرانی، آثار خود را در یک نمایشگاه عمومی عرضه کرد. ملایانی که هرگونه نقاشی را حرام میدانند و زن را انسان درجه دوم به شمار میآورند با یک چالش مضاعف روبرو شدند.
با پیروزی مشروطه، جنبش آزادیخواهانه زنان از حالت رود خارج شد و به شکل سیل در متن زندگی اجتماعی و سیاسی ایران قرار گرفت. دیگرکسی نمیتوانست بهآسانی از آموزش دختران جلوگیری کند. در مدرسه دخترانهای که درخشنده نراقی در کاشان ایجاد کرد، دختران برای اولین بار با علوم جدید مانند فیزیک و شیمی و از همه بدتر از دید ملایان، بیولوژی آشنا شدند.
پسازآن، زنان آزادیخواه به تشکیل انجمنها و احزاب سیاسی پرداختند. انجمن سری بانوان، انجمن دختران سیروس، جمعیت نسوان وطنخواه (به رهبری فخر آفاق پارسا)، کانون بانوان (به رهبری ماهرخ گوهرشاد) و انجمن مخدرات وطن تشکیلاتی بودند که هزاران زن ایرانی را در تهران، تبریز، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان، مشهد، شیراز و حتی قم به خود جلب کردند. در کنگره مشترکی که یک سال پس از پیروزی مشروطه، غالب آن سازمانها بهاتفاق ترتیب دادند، حاجیه علویه خانم از تبریز و بیبی خاور از اهواز سخنرانان اصلی بودند. احمدشاه قاجار، بهرغم فشارهای شدید ملایان مرتجع، نتوانست یا نخواست جلو سیل را بگیرد.
با انتخاب رضا پهلوی بهعنوان پادشاه، جنبش آزادیخواهانه زنان ایران دارای یک حامی نیرومند در رأس قدرت شد. پنج سال پس از تاجگذاری رضاشاه کبیر، زنان ایران ۱۴ مجله منتشر میکردند. آنان همچنین حق ورود به دانشگاه جدیدالتأسیس تهران را گرفته بودند. در همان سال، قمرالملوک وزیری نخستین کنسرت خود را، بدون حجاب، به یک واقعه تاریخی تبدیل کرد. پیش از آن، رادیو جدیدالتأسیس ایران چند آواز او را زنده پخش کرده بودــ واقعهای که به نوشته علی دوانی، یکی از پیروان آیتالله خمینی، مؤمنان را تکان داد: شنیدن صدای زن نامحرم در سراسر کشور!
زنان مبارز ایران رهبرانی نیرومند، با درایت و دلیر به میدان آوردند: صدیقه دولتآبادی، نورالهدی منگنه، بدرالملوک بامداد، بهاره خانم (مؤسس اولین سینما برای زنان)، سکینه عفت شیرازی، هاجر تربیت، صفیه فیروز (رهبر حزب زنان)، میمنت چوبک (اولین زن دادستان)، ایران اعلم (اولین استاد زن در رشته پزشکی)، بدری تیمورتاش (مؤسس اولین دانشکده دندانپزشکی مشهد)، منیر مهران (نخستین زن معمار بناهای بزرگ) و شاعرانی مانند پروین اعتصامی، ژاله بدیع و نیره سیدی (اولین سردبیر زن در ایران با مجله بانو).
در آغاز پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، زنان ایران بسیاری از «اولینها» را فتح کرده بودند. در سال ۱۹۱۹، عاطفه تجارتچی نخستین زن خلبان ایران شد (فقط ۹ سال بعد از بتی استوارت آمریکایی که نخستین زن هوانورد تاریخ بود). معصومه مقدم نخستین زن چترباز ایرانی بود و فاطمه سیاح نخستین زن ایرانی بود که کرسی استادی دانشگاه تهران را تصاحب کرد (در رشته زبان و ادبیات روسی)، او همچنین از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود.
سارا حیدری نخستین دیپلمات زن ایرانی بود که برای خدمت در سفارت ایران به پاریس رفت. پس از او، مهرانگیز دولتشاهی در دانمارک سفیر شد و ویکتوریا بصیری نقش کاردار سفارت در اسلامآباد را بر عهده گرفت.
بهزودی زنان درهای بسته نیروهای نظامی ایران را نیز گشودند. در سال ورود خمینی به تهران، بیش از ۵۰۰۰ زن در شهربانی، ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی با درجات ستوانی تا سرتیپی حضور داشتند. اکرم منفرد و ساساندخت ساسانی نخستین خلبانان هواپیماهای شکاری ایران بودند.
درصحنه سیاسی، زنان ایران پیش از زنان بسیاری از کشورها، ازجمله سوئیس، حق رأی و ورود به پارلمان را به دست آوردند.
در سال ۱۳۵۷، پیش از سلطه خمینیگرایان، مجلس شورای ملی ایران ۲۷ نماینده زن داشت (از ۲۹۰ نماینده) درحالیکه مجلس عوام بریتانیای کبیر ۱۹ نماینده زن را در برمیگرفت (از ۶۵۰ کرسی، ۸ نفر از حزب محافظهکار و ۱۱ نفر از حزب کارگر).
بازگویی مبارزات زنان ایرانی و پیروزیهای آنان فضایی بس بیشتر از یک مقاله میطلبد. بدینسان، نمیتوان از همه زنان پیشگام در امروزیسازی ایران یادکرد؛ اما چند نام را نمیتوان از قلم انداخت: مهرانگیز منوچهریان، سناتور و قاضی، فرخرو پارسا، وزیر آموزشوپرورش، پروین صوفی، کفیل وزارت کشور، عفتالملوک خواجه نوری، بنیانگذار مدرسه هنرهای زیبا، مهین اسکویی، نخستین زن کارگردان تئاتر، آلینوش طریان، اولین زن کارشناس محیط زیست، معصومه سلطان، اولین زن راننده اتوبوسهای دور سفر، ژینوس نعمت محمودی، اولین زن هواشناس ایران، پروین دارابی، نخستین زن مهندس الکترونیک و ملیحه فرشاد، آرشیتکت استادیومهای ورزشی المپیک.
درصحنههای هنری و ادبی، زنان ایران پیش از فروافتادن بختک خمینیگرایی بر کشور، حضور روزبهروز گستردهتری داشتند. فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی بیتردید جزو بزرگترین شاعران ایران معاصرند. پری زنگنه، منیر وکیلی، سودابه تاجبخش، نازیلا زند، هایده چنگیزیان، آیدا احمدزاده، تانیا آشوت و نوین افروز از پیشگامان اپرا، باله و موسیقی کلاسیک غرب در ایران بودند. ایران درودی بیتردید یکی از ماندنیترین نقاشان ایران معاصر خواهد ماند. فهرست زنان هنرپیشه و کارگردان هم در تئاتر و هم در سینما بسیار طولانی خواهد بود؛ اما نمیتوان کسانی چون مرجان ساتراپی، شهلا ریاحی، فخری خوروش، ایرن زازیانس و ژاله محتشم را از قلم انداخت.
در دنیای موسیقی مردمی و «پاپ» دلکش، مرضیه، پروین، پوران، هایده، مهستی، گوگوش، خاطره پروانه، الهه و بسیاری دیگر فراموش نخواهند شد. در سالهای ۱۹۷۰، گوگوش موفقترین صادرات ایران بود و امپراتوری هواخواهانش از آفریقای شمالی و اروپای غربی تا آسیای مرکزی گسترش داشت.
صدیقه دولتآبادی و محترم اسکندری بیش از ۱۰۰ سال قبل در کنفرانس زنان شرق و کنگره بینالمللی زنان در برلین شرکت کردند. در کنفرانس زنان شرق، محترم اسکندری از «ضرورت حیاتی و تاریخی پایان دادن به حقارت زنان در جهان اسلام» سخن گفت. او تأکید کرد که کشورهای مسلمان بیآنکه زن را بهعنوان یک انسان کامل بشناسند، هرگز نخواهند توانست به انحطاط تاریخی خود پایان دهند.
صدیقه دولتآبادی از «بانوان همه کشورها» خواست به زنان مسلمان کمک کنند تا با کسب حقوق مساوی وارد دنیای امروز شوند: آنچه را شما دارید ما هم میخواهیم، آزادی، برابری و کرامت انسانی.
نزدیک به ۸۰ سال بعد، هیئت زنان جمهوری اسلامی در کنفرانس جهانی زنان در پکن شرکت کرد. در آنجا، نماینده ایران، زهرا رهنورد، با محکوم کردن الگوی امپریالیستی غربی، تأکید کرد که زن مسلمان الگوی خاص خود را دارد و درواقع، ازآنچه صدیقه دولتآبادی آرزو میکرد بیزار است.
امروز، به نظر میرسد بسیاری از زنان ایرانی، شاید هم اکثریت آنان، الگوی صدیقه دولتآبادی را به الگوی زهرا رهنورد ترجیح میدهند. هدف آنان بازگرداندن ایران به مسیری است که از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد و با همه پستیها و بلندیها میرفت تا ایران را در دنیای امروز و در صف اول ملل قرار دهد. این مسیر با انقلاب ۱۳۵۷ قطع شد و ایران را در یک زیگزاگ فاجعهبار به تله افکند. ویران کردن قبر صدیقه دولتآبادی سمبل انتقامجویی شیفتگان «الگوی اسلامی» از میلیونها زن ایرانی بود که در دوران مشروطه در ساختن یک ایران پیشرو و سربلند نقش داشتند.
یک قبر را میتوان ویران کرد اما امروز، میلیونها زن ایرانی همچنان در راه زندگی و آزادی مبارزه میکنند.
تبریزیها اصطلاحی دارند به نام «مَزگمات» یعنی «ساخته در مسکو» که در آغاز برای توصیف فرقه دموکرات استالینی به کار میرفت، اما بهتدریج به هر چیز یا فکر ضد ایرانی اطلاق میشود. الگوی بهاصطلاح اسلامی که آیتالله علی خامنهای برای زن ایرانی ارائه میدهد یک «مَزگمات» بیش نیست.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی