انقلاب اسلامی و ضرورت بازاندیشی (بخش دوم)

اسلام‌

  • دو سال قبل از انقلاب اسلامی کتاب «سقوط ۷۹» به سرنگونی شاه در سال ۵۷=۷۹ اشاره‌کرده بود.
  • شاه خطاب به رئیس‌جمهور آمریکا: «هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را به ما تحمیل کند، هیچ‌کس نمی‌تواند به نشانۀ تهدید انگشت‌اش را به‌سوی ما بگرداند، چون ما نیز انگشت خود را به‌سوی او خواهیم گرداند».
  •  استقلال‌طلبی‌ها و سرکشی‌های شاه در برابرِ کمپانی‌های نفتی باعث شده بود تا برخی دولتمردان آمریکا از «حملۀ نظامی به ایران» یاد کنند.

***

نفت: از طلا تا بلا!

در بخش نخست، برخی مؤلّفه‌های نظریِ نگارنده دربارۀ علل و عوامل انقلاب اسلامی ارائه‌شده است. هدف این مقال، گشودنِ دریچه‌ای تازه و متفاوت از چگونگی یا چرائیِ وقوع این رویدادِ سرنوشت‌ساز است. آنچه نگارنده «نگاه مادرانه به تاریخ» نامیده بر این نکته تأکید دارد که بسیاری از شخصیّت‌های ممتازِ تاریخ معاصر ایران (ازجمله رضاشاه، دکتر محمّد مصدق و محمدرضا شاه) در بلندپروازی‌های مغرورانۀ خود ایران را سربلند و آزاد و آباد می‌خواستند، هرچند که هر یک- چونان عقابی بلندپرواز -در فضای تنگِ محدودیّت‌ها  پَر سوختند و «پَرپَر» زدند. مواضعِ محمدرضا شاه در مقابله با کمپانی‌های بزرگ نفتی و سرنگونی وی نمونه‌ای از این مدّعا است.

دکتر پرویز مینا کارشناس برجستۀ امور بین‌المللی نفت ضمن تأکید بر اینکه «قانون ملّی شدن صنعت نفت -به معنی و مفهوم واقعی- با عقد قرارداد سال ۱۹۷۳ به مرحله اجرا گذارده شد»، یادآور می‌شود: در اوایل دهه ۱۹۷۰، رسماً از طرف ایران و شخص شاه به شرکت‌های عضو کنسرسیوم اولتیماتوم داده شد که چنانچه حاضر به تجدیدنظر اساسی در شرایط قرارداد سال ۱۹۵۴ و عقد قرارداد جدیدی نشوند، به قرارداد کنسرسیوم در آخر دورۀ بیست‌وپنج‌ساله اولیّه، یعنی سال ۱۹۷۹ [۱۳۵۷] خاتمه داده خواهد شد و تمدید دوره‌های بعدی به مرحله اجرا گذارده نخواهد شد. شرکت ملی نفت ایران علاوه بر مالکیّت مطلق تأسیسات و ذخایر نفتی، کنترل کامل عملیات صنعت نفت در حوزۀ قرارداد، اعم از اکتشاف، توسعه، سرمایه‌گذاری، تولید، پالایش و حمل‌ونقل نفت خام و گاز و فرآورده‌های نفتی را بر عهده گرفت و شرکت‌های

عضو کنسرسیوم فقط به‌صورت خریداران نفت و مشتریان ممتاز شرکت ملی نفت درآمدند[۱].

 

در ۹ مرداد ۱۳۵۲ شاه در گفتگوی تلویزیونی با خبرنگاران تأکید کرد:

ما بازیچۀ هیچ کشوری ازجمله آمریکا نیستیم، ما  دستور نمی‌گیریم و دست‌نشانده نیستیم»[۲]

۷ با توجه به بحران شدید اقتصادی اروپا و آمریکا و افزایشِ قیمت کالاهای صادراتی این کشورها به ایران، شاه از «قیمت هر بشکه نفت در حد قیمت یک بُطری آبِ إویان» به شدّت ناراضی بود و کوشید تا از طریق «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» (اوپِک) ضمن خاتمه دادن به اجحاف‌های دراز مدّتِ کمپانی‌های نفتی، قیمت نفت را تا ۴ برابر افزایش دهد.

۸در ادامۀ این کوشش‌ها، شاه کوشید تا با متحد کردنِ کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) آن‌ها را با خود همراه کند و براین اساس، اعلام شد:

–«اوپک از تهدیدات آمریکا نمی‌ترسد. ایران رهبری افزایش قیمت نفت را بر عهده می‌گیرد»[۳].

۹ این‌گونه استقلال‌طلبی‌ها و سرکشی‌ها باعث شده بود تا برخی دولتمردان آمریکا از «حملۀ نظامی به ایران» یاد کنند. شاه در پاسخ به تهدید «حملۀ نظامی به ایران» اعلام کرد:

«هیچ کشوری قدرت حمله به ایران را ندارد».

قدرت‌نمائی‌های شاه- البتّه – بی‌پایه نبود زیرا که در آن سال‌ها ارتش ایران نیرومندترین ارتش منطقه بود و می‌رفت تا به پنجمین ارتش نیرومند جهان تبدیل شود. درواقع، همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی و رؤیای دیرینۀ روس‌ها برای دستیابی به آب‌های خلیج‌فارس، حملۀ متّفقین به ایران و خلع و خروج رضاشاه از ایران (شهریور ۱۳۲۰)، سودای صدّام حسین برای حمله به ایران و اشغال مناطق نفت‌خیز خوزستان و دیگر مسائل استراتژیک منطقه، باعث شده بود تا شاه ارتش ایران را به مدرن‌ترین سلاح‌ها و جنگنده‌ها تجهیز کند…و دیدیم که با همین سلاح‌ها و جنگنده‌ها بود که ارتش ایران توانست در برابر جنگ ۸ سالۀ صدّام حسین علیه ایران مقاومت کند. در همین رابطه، «مایک والاس»، روزنامه‌نگار معروف تلویزیون آمریکا بهنگام گفتگو با شاه وقتی از واژۀ «خلیج» -به‌جای «خلیج‌فارس»-استفاده کرد، شاه با عصبانیّت از او انتقاد کرد و «مایک والاس» را وادار کرد تا در برابر دوربین‌های تلویزیونی اذعان کند که این خلیج در دوران تحصیل او، «خلیج‌فارس» بوده و هم‌اکنون نیز «خلیج‌فارس» است.

با چنان میهن‌پرستی و غروری، شاه می گفت:

علی میرفطروس

–«من نمی‌خواهم ناظرِ حرّاج شدنِ کشورم باشم…چه کسی به انگلیسی‌ها اختیار داده که «للـه» و معلّمِ کشورهای خلیج‌فارس باشند…ایران برای تصرف جزایر ابوموسی و تُنب [کوچک و بزرگ] به‌زور متوسل می‌شود».

و شگفتا که در همان دوران برخی سازمان‌های سیاسیِ در خارج از کشور- ازجمله « سازمان کمونیستیِ احیا»- شعار می‌دادند:

کوتاه باد حاکمیّت استعماری و فاشیستی رژیم شاه بر جزایر عربی!» (یعنی جزایر خلیج‌فارس).

۱۰طبق اسناد سازمان برنامه‌وبودجه ایران (تهران، ۱۳۵۵): شاه می‌خواست که تا سال ۱۳۷۰ ایران از استانداردهای رفاه اجتماعی، بهداشت، سطح زندگی و پیشرفتِ کشورهای اروپائی برخوردار شود و تا سال ۱۳۸۰ ازنظر صنعتی و رفاه اجتماعی هم‌تراز فرانسه، انگلیس و ایتالیا گردد. ازاین‌رو، توسعۀ زیرساخت‌های صنعتی و طرح‌های عظیم اقتصادی و اجتماعی تا سیس کارخانۀ ذوب‌آهن اصفهان، تراکتورسازی تبریز، ماشین‌سازی اراک و تولیدات کارخانه‌های ایران ناسیونال، ارج، آزمایش و…صدور این تولیدات به کشورهای منطقه، رکود صنایع اروپا را دامن می‌زد و بی‌تردید موجب نارضائی صاحبان صنایع در اروپا و آمریکا بود.

سیاست‌های توسعۀ صنعتی کشور، تجهیز ارتش ایران به پیشرفته‌ترین و  مدرن‌ترین سلاح‌ها (در مقابله با حملۀ احتمالی روس‌ها یا صدّام حسین)، انجام اصلاحات گستردۀ اجتماعی (خصوصاً تأمین بهداشت، دارو و درمان رایگان در شهر و روستا، تحصیل رایگان برای همگان از دوران ابتدائی تا دانشگاه، راه‌سازی‌ها‌ و توسعۀ شبکه‌های صنعتی و تولیدی و غیره) شاه را بیش‌ازپیش به درآمده‌ای نفتی نیازِمند می‌ساخت. شاه شاید می‌توانست با عقب‌نشینی موقّت و پائین نگه‌داشتن قیمت نفت، بر غوغاها و توطئه‌های کمپانی‌های نفتی چیره شود، ولی واقعیّت این بود که با توجه به بیماری‌اش، شاه احساس می‌کرد که زمان به نفع وی نیست و او فرصت زیادی ندارد تا طرح‌های بلند پروازانه‌اش را تحقّق بخشد. شاه در «پاسخ به تاریخ» می‌نویسد:

«مبارزۀ من، با زمان بود که شاید اکنون همه متوجۀ مفهوم و هدف آن بشوند و دریابند که چرا انقلاب در سال ۵۷ وقوع یافت و همه‌چیز را متوقّف کرد».

بر اساس مذاکرات و مکاتبات محرمانۀ شاه و سفیر وقت ایران در واشنگتن با مقامات دولت آمریکا پروفسور اسکات کوپر نشان داده که پس از ماجرای «واترگیت» و استعفای نیکسون، پایگاه سیاسی-اجتماعی جرالد فورد (جانشین نیکسون) به شدّت آسیب‌دیده بود و لذا، وی افزایش دوبارۀ قیمت نفت توسط شاه و رشد نارضایتی عمومی را به نفع مبارزات آیندۀ ریاست جمهوری خود نمی‌دانست و ازاین‌رو، زیر فشار مشاوران ارشدش در ۷ آبان ۱۳۵۵ =۲۹ اکتبر ۱۹۷۶ طی نامۀ تندی به شاه هشدار داد که افزایش دوبارۀ قیمت نفت برای اقتصاد جهانی فاجعه‌بار خواهد بود. این افزایش می‌تواند فشار عمده‌ای بر نظام مالی بین‌المللی وارد کند و اقتصاد جهانی را دوباره وارد رکود کند. فورد اخطار کرد:

«صبرش در برابر رفتار پرخاشگرانۀ شاه تمام‌شده است…»[۴]

رئیس‌جمهور آمریکا گویا این ارزیابی کیسینجر دربارۀ شخصیّت شاه را فراموش کرده بود که: «محمدرضا پهلوی یک ملّی‌گرای پرشور ایرانی است که به شدّت به انگیزه‌های ستایندگان آمریکایی خود بی‌اعتماد است» لذا هنگامی‌که فورد در سپتامبر ۱۹۷۴ علناً خواستار کاهش بهای نفت شد، شاه با این جملۀ به‌یادماندنی پاسخ داد:

هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را به ما تحمیل کند، هیچ‌کس نمی‌تواند به نشانۀ تهدید انگشت‌اش را به‌سوی ما بگرداند، چون ما نیز انگشت خود را به‌سوی او خواهیم گرداند»[۵]

در ادامه، شاه خطاب به رئیس‌جمهور امریکا از «اعتیاد ناسالم کشور او به نفت ارزان» سخن راند. او از پذیرش این‌که مشکلات اقتصادی در غرب ناشی از قیمت‌های بالای نفت است، سر باز زد.شاه سپس سخنان چشمگیری اظهار می‌دارد و تهدیدی نیشدار به رئیس‌جمهور آمریکا مطرح می‌کند:

– «اگر وجود ایرانی خوشبخت و به لحاظ نظامی مقتدر مخالفانی در کنگره و دیگر کانون‌های قدرت [در آمریکا] دارد، منابع فراوان دیگری برای تأمین نیازهای ما وجود دارد و زندگی ما در دست آن‌ها نیست. اگر این کانون‌ها مسئولیت‌پذیر نیستند جای تأسف است اما باید مسئولیت‌پذیر شوند…هیچ‌چیز بیش از لحن تهدیدآمیز کانون‌های خاص قدرت و شیوه‌های پدرمآبانه واکنش ما را تحریک نمی‌کند»[۶]

طرح شیطانی!

این سخنانِ تند، دشمنان شاه در کاخ سفید را مصمّم تر ساخت تا برای راحت شدن از دستِ این «یاغی» و «شرِّ مطلق»، سرنگونی شاه را در دستورِ کارِ خود قرار دهند. طرحی که هنری کیسینجر آن را «منجر به روی کار آمدنِ یک رژیم افراطی در ایران» می‌دانست:

–« اگر از دست شاه خلاص شویم، با یک رژیم رادیکال مواجه خواهیم شد.»[۷]

سردمدار این طرح شیطانی «ویلیام سایمون» (وزیر دارائی و سلطان انرژی در دولت‌های نیکسون و فورد) بود که همراه با «دونالد رامسفلد» (یکی از سر دمداران بعدی حملۀ آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳) با کمپانی‌های نفتی و عربستان سعودی پیوند داشت.

۱۱ملک «فهد» (سلطان عربستان) باوجود تظاهر به دوستی و ارادت عمیق به شاه، از اقتدار سیاسی و قدرت روزافزون نظامی‌اش در منطقه نگران بود. در سال ۱۹۷۵ شایعه‌ای مبنی بر احتمال اشغال مناطق نفتی عربستان توسط ارتش ایران، بر نگرانی‌های «ملک فهد» افزود، شایعه‌ای که چه‌بسا از سوی ویلیام سایمون و تیم او در کاخ سفید به گوش رهبران سعودی رسیده بود.

در چنان شرایطی، با تلاش‌های شاه در ۱۷ دسامبر ۱۹۷۶=۲۶ آذر ۱۳۵۵ کنفرانس «دوحه» برای افزایش دوبارۀ قیمت نفت تشکیل شد. در این کنفرانس، عربستان سعودی در یک توافق محرمانه با آمریکا، غافلگیرانه در مقابل چشمان بهت‌زدۀ شاه اعلام کرد که تولید نفت خود را از ۸ میلیون و شش‌صد هزار بشکه در روز به ۱۱ میلیون و شش‌صد هزار بشکه افزایش می‌دهد. درحالی‌که شاه قبلاً گفته بود که «اگر ما زیرِ نرخِ تعیین‌شده ، نفت بفروشیم، به اوپک خیانت کرده‌ایم و من از فکر چنین اقدامی اِکراه دارم».

با کودتای غافلگیرانۀ نفتیِ عربستان، شاه دچار شوک عظیمی شد به‌طوری‌که در گفتگو با اسدالله عَلم گفت: «ما ورشکست شده‌ایم! ما با یک حرکت عربستان کیش‌ومات شده‌ایم».

چنانکه گفته‌ایم، این سخنِ شاه  به معنای ورشکستگی مالی و اقتصادی ایران نبود زیرا رژیم شاه در همان زمان به کشورهای مختلفی وام داده بود و در صنایع بزرگی (مانند شرکت صنعتی عظیم گروپِ آلمان) سرمایه‌گذاری کرده و سهام ۱۳۵ کمپانی و کارخانۀ عظیم درِ دنیا را  خریده بود و لذا می‌توانست با فروش این شرکت‌ها ‌و یا با وام گرفتن از «صندوق بین‌المللی پول»، بحران مالی موجود را از سربگذراند.

به نظر می‌رسد که شاه، در پُشت کودتای نفتی عربستان و آمریکا، توطئه‌ای می‌دید که سرنگونی رژیم‌اش را هدف قرار می‌داد، هم چنان‌که کیسینجر در سال ۱۹۷۴ به آن اشاره‌کرده بود.

سقوطِ ۷۹=۵۷

۱۲دو سال پیش از حوادث ۱۳۵۷ (اوایل سال ۱۹۷۷) کتاب « سقوط ۷۹» اثر «پُل-آردمَن» (متخصّص امور مالیِ بین‌المللی و دلّال کمپانی‌های نفتی) در آمریکا منتشر شد. شباهت‌های حیرت‌انگیز حوادث و قهرمانان اصلی کتاب (یعنی محمد رضاشاه و پادشاه عربستان سعودی)، جلوۀ دیگری از طرح سرنگونی شاه بود.

دکتر امیر اصلان افشار (رئیس‌کل تشریفات دربار) درگفتگو با نگارنده از «چای زهرآلود!» و نگرانی‌های شاه برای مسموم کردنش یادکرده است.

به روایت فیلیپ کاپلان، دیپلمات برجسته در ستاد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری دولت آمریکا در سال ۱۹۷۸:

دیوید وایزمن -افسر بلندپایۀ سازمان سیا در تهران- مأمور کشتنِ شاه شده بود».

علی میرفطروس
ali@mirfetros.com

ادامه دارد

 

[۱] – تحوّل صنعت نفت ایران؛ نگاهی از درون، پیشین،، صص ۳۵-۳۸

[۲] -روزنامۀ اطلاعات، ۹ مرداد ۱۳۵۲

[۳] – روزنامۀ اطلاعات ۲۳ آبان ۱۳۵۵

[۴]-Shah Rejects Bid By Ford For Cut In Prices Of Oil,” The New York Times, September 27, 1974

به نقل از: نفت و کنفرانس«دوحه»،اندرو اسکات کوپر

۵-National Security Adviser, Presidential Correspondence with Foreign Leaders: Iran – The Shah, Box 2, Gerald R. Ford Library.

به نقل از: کوپر، همان

۶-National Security Adviser, Presidential Correspondence with Foreign Leaders: Iran — The Shah, Box 2, Gerald R. Ford Library.

به نقل از: کوپر، همان

۷-National Security Adviser, Memoranda of Conversations, 8/3/76, folder «Ford, Kissinger, Scowcroft,» Box 20, Brent Scowcroft Papers, Gerald R. Ford Library.

به نقل از: کوپر، همان

مطالب مربوط

تبدیلِ «گذشته» به «تاریخ» و ضرورت همبستگی ملّی

قاب‌ها و نقاب‌های اندیشه در تاریخ ایران، بخش دوم

قاب‌ها و نقاب‌های اندیشه در تاریخ ایران، بخش نخست

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر