در جهان سوم، شعور ملت از دولت بیشتر است!

کارل پوپر

در جوامع توسعه‌نیافته ما با عدم رشد اجتماعی-سیاسی جامعه روبرو هستیم چنانکه طبقه نخبه و الیت جامعه نمی‌تواند در فرایندی شایسته‌سالار وارد گفتمان قدرت شود و چرخش نخبگان زیر آوار الیگارشی افراد نزدیک و رانت‌جو و عموماً بی‌صلاحیت که معیار انتخابشان دایره تنگ مجیزگویی ایدئولوژی بوده است، مدفون گشته.

هر که بله قربان‌گوتر و تابع منویات ایدئولوژی حاکمیت باشد مقام بالاتری می‌یابد. پس نه شایسته‌سالاری، بلکه پیروی و اطاعت و وفاداریِ صرف، معیار برگزیدن مسئولان است؛ یعنی تعهد، مقدم بر تخصص است.

پس در این ساختار، با قطع رابطۀ جامعۀ نخبگان از حاکمیت مواجه می‌شویم. همین اتفاق در شوراهای محلی و پارلمان نیز استمرار یافته، قدرت را بالا و مجزا نگه‌داشته از سرریز آن به بخشگی بزرگی از جامعۀ مدنی (مردم در مقابل دولت) جلوگیری می‌کند.

دایره قدرت از بالا تنگ و از پایین عاجز از به‌کارگیری پتانسیل نخبگان است. فرار نخبگان و انزوای آنان از نتایج این ساختار سیاسی است. درنتیجه، این امکانِ دموکراسی که الیت ملت بتواند اکثریت را احراز کند و اعتماد عمومی کسب کند و راهی پیش پای مردم قرار دهد مسدود می‌شود به تعدادی نخبه و ضد نخبه دست‌چین شده و مداح و مجیزگوی هسته گفتمان قدرت و ایدئولوگ‌ها.

بنابراین در اینجا درواقع امکان بالا رفتن از نردبان قدرت توسط جامعه مدنی و مردم از بین رفته متوسط شعور حاکمان از محکومان پایین‌تر قرار می‌گیرد، زیرا نخبه ملی در کار نیست که شعور ملی را نمایندگی کند. از آن مهم‌تر امکان چرخش نخبگان ملت و تصحیح اشتباه آنان فراهم نمی‌شود. رکود و فساد ویژگی اول چنین ساختار ضد دموکراتی است.

پس به‌واقع شعور دولت معطوف و محدود به یکسری فرمان ایدئولوژیک برای بقا و دوام سیستم به هر قیمت می‌شود و مجرایی برای راه‌یابی نخبگان ملت که ویژگی دموکراسی است نیافته، فسادها بر هم تلنبار می‌شود و امکان اصلاح به‌صورت ساختاری مسدود می‌گردد.

پس در جوامع بسته جهان سوم و ماقبل دموکراسی، نخبه ملت عاطل و باطل در  مقام اپوزیسیون که در توتالیتاریسم برخلاف دموکراسی نخبه خارج از دولت و نظام قرار دارد! به هدر می‌رود. اصولاً جامعه مدنی به رسمیت شناخته‌نشده و فاقد حق است تا بتواند در معادلات وزن‌هایی را به دوش گیرد.

پس شعور ملت در نخبگان مطرودش، قطعاً از شعور دولت و پخمگانش بالاتر قرار می‌گیرد. دایره بستۀ قدرت اجازه بهره‌گیری از شعور ملت را نمی‌دهد. این حکومت‌ها همیشه آماج انتقادات سنگین نخبگان مطرود و محروم و سرکوب‌شده هستند، انتقاداتی بدیهی و حتی ساده که ایدئولوژی حاکم چشمان اصحاب قدرت را از دیدن ساده‌ترین اشکالات و دلایلش کور کرده است.

موج تمسخر رفتارهای سبکسرانه حکومت توسط مردم بدان علت است که چون فردمحور است و تصمیمات بدون مشورت با گروه‌های متکثر با منافع متکثر اتخاذ می‌گردد و تنها نفع خود و اطرافیان در راستای ایدئولوژی محوری در نظر گرفته می‌شود و به همان میزان از عقلانیت نفع عمومی نیز دور می‌گردد.

یک فرق مهم ساختار دموکراتیک  با یک الیگارشی رانتی و ایدئولوگ در همین عدم امکان و تجمیع شعور مغزها و بلااستفاده ماندن نخبگان و درنتیجه کاهش شعور و فهم دستگاه حاکم و رکود و فساد آن است. این خلع سلاح جامعۀ مدنی در مقابل قدرت مطلقه و کم‌خردی مرسوم دولتی بوده است.

کارل ریموند پوپر ۱۹۰۲-۱۹۹۴/فیلسوف اتریشی

مطالب مربوط

چرا پادشاهی؟

جهان دستخوش دولت‌های بی ملت

تعریف صلح

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر