«فروپاشی کنترلشده» یکی از مقولاتی است که همواره از سوی شاهزاده رضا پهلوی بر آن تأکید شده. نظام جمهوری اسلامی یک ساختار منحصربهفرد و خیزش انقلابی کنونی نیز باوجود تشابهاتی با جنبشهای دیگر اما در نوع خود منحصربهفرد است.
در این میان، روند انقلاب آزادیخواهی مردم و تداوم اعتراضات در یکسو و حکومتی جانسخت در سوی دیگر دیده میشود که نیروی قدرتمند آن خانوادههای مافیایی هستند که با یکدیگر پیوندهای نسبی و سببی و عاطفی دارند همراه با پیرامونیان ملا و مکلا و سپاهی که از این قدرت تغذیه میکنند. آنها بیش از چهار دهه خود را متشکل کرده و مال اندوخته و در کشورهای دیگر سرمایه انباشتهاند. این واقعیت، تقابل بین حکومت اسلامی و جامعه را نیز منحصربهفرد میکند.
اگر نیروهای مدافع دمکراسی که در قدرت نیستند و از منابع مادی و تشکیلاتی مشابه حکومت نیز بیبهرهاند تلاش میکنند تا فروپاشی این نظام به سود آزادی تا حد ممکن «کنترلشده» باشد، زمامداران «واقعبین» این حکومت نیز بهطور طبیعی و غریزی تلاش میکنند تا این فروپاشی تا حد ممکن چنان «کنترلشده» باشد که منافع آنها حفظ شود. در این فروپاشی، دو اراده با دو نیت و هدف مختلف، یکی برای سرنگونی و دیگری برای حفظ نظام ازجمله با تغییراتی، در نقطه «کنترلشوندگی» باهم تلاقی میکنند. این نقطه نهایی نبردیست که مانند برخی رشتههای ورزشی، «حمله» و «دفاع» سرنوشت نهایی را به سود یکطرف رقم میزند.
درحالیکه بسیاری تحلیلهای داخلی و خارجی بر اعتراضات و استقامت مردم و سرکوب وحشیانه توسط حکومت تمرکز کردهاند، آیا کسی آنقدر خوشخیال هست که فکر کند یک حکومت دینی که برای خود هم رسالت الهی و آخرزمانی و عاشورایی قائل است و هم قدرتی برای تحقق این رسالت به دست آورده که به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد، در اتاقهای مکرش اکنون در فکر آن نیست که با توجه به ابزاری که در دست دارد، چگونه فروپاشی خود را کنترل کند که ارکاناش از هم نپاشد؟
این ارکان کدامند؟
رهبری و ولیفقیه؟ نه قبلاً همصحبت «شورای رهبری» شده بود!
قانون اساسی؟ نه قبلاً هم حرف تغییر آن بود!
حجاب؟ نه همانطور که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سه چهار سال طول کشید تا حجاب در خیابان و اماکن عمومی نیز اجباری شود، حالا هم میتوان عکس آن را طی کرد؛ در خیابانها و اماکن عمومی کاری نداشته باشند ولی در ادارات دولتی اجباری باشد و…
پس چه چیز باید حفظ شود؟! چارچوب و اسکلت نظام «جمهوریِ» «اسلامی»! خانوادههای مافیاییاش!
اگر مدافعان دمکراسی تلاش میکنند تا «فروپاشی کنترلشده» را پیش ببرند، زمامداران حکومت متشکل از خانوادههای مافیایی نیز تلاش میکنند این فروپاشی را به سود خودکنترل کنند ازجمله در پوشش «براندازی» چراکه کلید «کنترل» نه در رژیمِ در حالِ فروپاشی بلکه در براندازانِ آن است!
نتیجهی این نبرد نه الزاماً به مردم و پایگاه اجتماعی بلکه به منابع و ابزار، پشتیبانی خارجی و صدالبته هشیاری براندازان مدافع دمکراسی بستگی دارد.
مردم کار خود را میکنند، این «اپوزیسیون دمکراسیخواه» است که مسئولیت پیروزی انقلاب ملی مردم برای آزادی را بر عهده دارد!