در آخرین روزهای سال ۲۰۲۲ میلادی، انقلاب ایران ادامه دارد. دو ویژگی و نکته مهم این جنبش انقلابی، یکی محتوای خودش است که در شعارها و ابتکارات مردم بازتاب مییابد و دیگری پشتیبانی جامعه جهانی که توسط همین محتوا به آن تحمیلشده است.
در همین ارتباط میتوان به استقبال از اقداماتی اشاره کرد که در سالهای گذشته به اشکال مختلف از سوی ایرانیان مدافع دمکراسی مطرح میشد ولی بهطورجدی از سوی دولتها موردتوجه قرار نمیگرفت. وقتی موضوع بررسی اقامت خانوادههای مقامات جمهوری اسلامی و فرزندان آنها در آمریکا مطرح میشود، گذشته از اینکه طرح نمایندگان دوحزبی ایالاتمتحده که آن را مطرح کردهاند، به چه نتیجهای برسد، یعنی سیاستمداران غربی در رویارویی مستقیم نهتنها با نظام جمهوری اسلامی بلکه بهطور مشخص با زمامداران قرارگرفتهاند آنها بهگونهای که ممکن است دامنگیر «عزیزان» مقامات شود! «عزیزانی» که پدران و مادرانشان از اینکه عزیزان خانوادههای دیگر را برای حفظ قدرت به خاک و خون بکشند و به چوبههای داربسپارند هیچ ابایی ندارند! پیشرفت این روند یعنی نهتنها ایران بلکه کشورهای دیگر و جوامع بازهم برای وابستگان حکومت امن نیستند! آنها هرچه بیشتر امروز بر مردم فشار بیاورند، خودشان نیز در داخل و خارج، نهتنها امروز بلکه فردا نیز، بیشتر در فشار و محدودیت قرار میگیرند.
نکته مهم و تاریخی دیگر، در محتوای این جنبش است! آنها که نهتنها در ارتباط با این خیزش سراسری بلکه اساساً در سطح جهانی به «هویتسازی» میپردازند و با این کار انسجام حتا جوامع باز را به خطر میاندازند، تلاش میکنند این هویتسازی را که نه در جهت همگرایی اجتماعی بلکه بر اساس جداسازی و مجزا کردن سیاسی- اجتماعی خود از «دیگران» زیر پرچم «حق» و «حقوق» است، به فضای انقلابی ایران نیز منتقل کنند! درحالیکه حقوق این «هویت»ها در جوامع باز یا تضمینشدهاند و یا در روندهای سیاسی و اجتماعی، به اعتبار دمکراسی، تضمین خواهند شد. جوامع انسانی بهطور طبیعی در سرشت و درون خود همگرا هستند و میل به پیوند دارند! هویتسازی و قرار دادن آن در برابر دیگرانی که «من» مثل آنها «نیستم»، به این همگرایی که در خدمت همگان است، آسیب میزند.
جمهوری اسلامی به همگرایی و پیوند طبیعی در جامعه ایران با انواع جداسازیها بهشدت ضربه زد چراکه بنیادش بر تفاوتها و «برتری خود» گذاشتهشده! جنبش انقلابی کنونی اما بر اشتراکات و «برابری» شهروندان در سراسر ایران تأکید میکند و این با همگرایی طبیعی انسانها و جوامع همخوانی دارد.
این انقلابی است که در اذهان رویداده و نمیتوانست دیر یا زود در واقعیت نیز روی ندهد! بدون چنین انقلابی در اذهان، پیروزی انقلاب اسلامی در ۵۷ محتوم اما ناپایدار بود. با چنین انقلابی در اذهان، پیروزی انقلاب کنونی نیز محتوم اما پایدار است. انقلابِ اذهان مانند آنچه در عصر روشنگری و خرد روی داد، بازگشتناپذیر است.