بیش از دو ماه از تداوم حضور مردم ایران در خیابانها میگذرد. بر اساس آمارهای منتشرشده تا آذر ۱۴۰۱، دستکم ۴۲۷ نفر، ازجمله ۵۸ کودک (زیر ۱۸ سال) در سراسر ایران به دست نیروهای نظامی و شبهنظامی جمهوری اسلامی کشته شدند. علی خامنهای در آخرین سخنرانی خود به روال گذشته، معترضان را «دشمن» و «شرور» خواند و در ادامه با سبک و سیاق همیشگی افزود: «بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند بهنظام آسیب بزنند.»
در هفتههای اخیر، جمهوری اسلامی بارها مدعی شده است که این نیروهای انقلابی «شکستخوردهاند»، اما با استناد به شواهد و گزارشهای میدانی میتوان به جرات گفت مردم «در خیابان ماندن» را تا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی برگزیدهاند. درباره خیزش انقلابی ۱۴۰۱ تحلیلهای بسیاری منتشرشده است، اما کمتر به این پرسش پرداختهشده است که انقلاب ایرانی از چه ساختار سیاسی و مطالبهای پیروی میکند.
برای زن، زندگی آزادی، مرد، میهن، آبادی
ترانه «برای» را میتوان یک گزارش موسیقایی از ریشههای یک انقلاب دانست، ترانهای که شروین حاجی پور آن را بر اساس توییتهای منتشرشده در اوایل اعتراضها، تنظیم کرد و خواند. تحلیل اقتصاد سیاسی این ترانه گزارشی است که میتواند بیانی از چرایی روایتهای خیابانهای ایران باشد. نگاهی به این ترانه نشان میدهد که بخش اصلی این ترانه را میتوان اعتراض به پروژه «امت سازی» در جمهوری اسلامی دانست. اشاره به شکست «توسعه اقتصادی» در جمهوری اسلامی نیز بخش مهم دیگری از این ترانه است.
توسعه اقتصادی که در جمهوری رانتی، دولتی، آقازاده پرور و مصادره محور بهکلی چرخ آن متوقفشده است، چرخی که شروع آن را میتوان به دوارن پادشاهی رضاشاه منتسب کرد و نقطه اوجش را به دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی تعمیم داد. بخش اصلی دیگر این ترانه، روایت وضعیت اسفبار «محیط زیست و منابع آبی» در حکمرانی جمهوری اسلامی است. نبود «آزادی اجتماعی و سیاسی» و «شکاف جنسیتی عمیق» از دیگر مواردی است که این ترانه به آن میپردازد. در پایان مسئله نبود «امنیت فردی و اجتماعی» شهروندان در جمهوری اسلامی از دیگر دغدغههای این ترانه است.
گفتمان ۵۷ از جمهوری سازی تا امتیاز
با استناد به ترانهای که امروز بهعنوان ترانه انقلاب شناخته میشود، میتوان محورهای اصلی انقلاب را اعتراض به پروژه «امتیاز»، اعتراض به «فقدان آزادی سیاسی و اجتماعی» و اعتراض به ورشکستگی «توسعه اقتصادی» دانست. مثلثی که نتایج برآمده از آن نبود «امنیت فردی و اجتماعی»، نبود «آزادی اجتماعی و تفکیک جنسیتی» و نبود حکمرانی در مسائل «محیطزیست و منابع آبی» شده است.
پیش از آنکه درباره «فقدان آزادی سیاسی و اجتماعی» و ورشکستگی «توسعه اقتصادی» بنویسیم، بهتر است درباره پروژه «امتسازی-تودهسازی» بهعنوان اصل بنیادین گفتمان ۵۷ سخن بگوییم. «امت سازی» را میتوان وجه تمایز رژیم جمهوری اسلامی که برآمده از گفتمان ۵۷ است، با نظام پیشین دانست.
«امت-توده» سازی را میتوان «ملتسازی» منطبق بر اصول «مذهبی-کمونیستی» تعریف کرد که وجه مذهبی آن به باور خالقانش که فقهای شیعیاند، «زمینه تحقق تمدن اسلامی» را فراهم میکند. گفتمان ۵۷ برای آنکه بتواند درزمینهٔ فردی و سیاسی «امت سازی» را پیاده کند، در حوزه فردی الگوی «امت مسلمان» را علیه «نمادهای فرهنگی و تاریخی هویت ملی ایرانی» و درزمینهٔ سیاسی نیز سامانه «جمهوری» را علیه «سامانه پادشاهی مشروطه» که میراث جمهوریخواهان ایران گرا بود ارائه کرد. بهعنوانمثال، یکی از اولین خواستههای خمینی حذف نماد «شیر و خورشید» بهعنوان نشانی «منحوس» از همه ادارات بود که میتوان آن را با همین رویکرد فهمید یا حمله به «ایران گرایی و میهندوستی» که جریانهای کمونیستی و اسلامگرا آن را آغاز کردند. آنچه امروز در جدی نگرفتن این هویت ملی و طرد آن از طرف برخی گروهها مشاهده میشود را میتوانیم میراث اندیشه ضد مدرن ۵۷ بدانیم.
جمهوری سازی گفتمانی بر ضد نظام سیاسی ایران
جنبش مشروطهخواهی رویکردی ایرانگرایانه با تکیهبر هویت ملی و «جمهوریتسازی» در نظام پادشاهی ایران بود. از مطالبات اصلی این جنبش نهادینهسازی حقوق اساسی مانند آزادی فردی، عدالت قضایی و حاکمیت قانون و احیای نظام کهن پادشاهی در قالب پادشاهی مشروطه بود. پادشاهی مشروطه را میتوان جنبشی مدرن و اصلاحگرایانه دانست که نهتنها توانست جمهوریت را در سیستم سیاسی ایرانی قرار دهد، بلکه توانست هویت و شهروندمداری ایران را منسجم کند. دستاوردهای توسعه اقتصادی و سیاسی را میتوان نتیجه این جنبش دانست.
با آشنایی ایرانیان با افکار مارکسیستی و ازدواج این افکار با امت گرایی اسلامی بهویژه روایت اخوانیاش، روایتی ضد ملی در درون ایران علیه مدرنیزاسیون و مدرنیته شکل و بیانی انقلابی به خود گرفت. این جریانها برای تحقق پروژه خود بدون توجه به برنامه ایجاد نظام جمهوری در درون سامانه پادشاهی کهن ایرانی که در دوران مشروطه آغازشده بود، سامانه «جمهوری» را به خدمت گرفتند؛ زیرا تحت این نظام میتوانستند بخشی از تاریخ سیاسی کشور را که شکلدهنده هویت ملی است، از بین ببرند. هرچند برای ساختن قواعد این نظام به متون فرانسه مراجعه شد، اما ایده شکلگیری این سامانه در ایران را میتوان میراث روسی گفتمان ۵۷ دانست. به بیان بهتر، آن بخش گفتمان ۵۷ که به ارتجاع سرخ شهرت دارد، تلاش کرد تا بر ضد نظام سیاسی ایران طرحی افکند. درنتیجه، به پیروی از اربابان خود در اتحاد جماهیر شوروی سابق، روسیه کنونی که بعد از دوران پادشاهی خود نظام «جمهوری» را ایجاد کردند، در ایران هم این سیستم را جایگزین نظام مشروطه کردند.
راز عقبماندگی سیاسی و اقتصادی ایران
«فقدان آزادی سیاسی و اجتماعی» و ورشکستگی «توسعه اقتصادی» را نیز باید از عواملی دانست که انقلاب نو ایرانی را شکل داده است. عموماً توسعه کشور در رابطه با اقتصاد، سیاست و توسعه در نسبت با رهاسازی هویت ملی و تقویت آن است؛ اما انقلاب ۵۷ در شکل «ضدانقلابی» برای انقلاب مشروطه ظاهر شد و گفتمان امت اسلامی و امت گرایی اسلامی را جایگزین اندیشه ملی و میهنی مشروطه کرد و نتیجه این بنیاد ستیزی امت گرایی، حذف دستاوردهای مشروطه در قالب آزادیهای فردی به نفع جهاد اسلامی شد و دستاورد آن، ماجراجویی در منطقه و بنبست توسعه اقتصادی و رفاه ملی بود.
یافتههای پژوهشگرانی همچون فرانسیس فوکویاما نیز نشان میدهد اغلب کشورهایی توانستهاند در عرصه اقتصاد، سیاست و توسعه پایدار موفق شوند که نخست درک عمیقی از «هویت ملی و فرهنگی» را شکل دادهاند. به باور او، کارکرد «هویت ملی» به «امنیت فیزیکی»، «توسعه اقتصادی»، «بالا رفتن کیفیت حکومتها»، «افزایش اعتماد در جامعه»، کاهش «نابرابری اقتصادی» و درنهایت «ممکن کردن لیبرالیسم و دمکراسی» در یک کشور منجر میشود و فقدان «هویت ملی» طبیعتاً به «جنگ داخلی» آنچنانکه در عراق و سوریه اتفاق افتاد، به افزایش «فساد نظاممند» آنطور که در افغانستان، ایران و عراق رخ داد و به شکست «توسعه اقتصادی و سیاسی» آنچنانکه در ایران مشاهده میشود، خواهد انجامید. از این منظر است که کشورهای پادشاهی مشروطه در جهان بهترین کیفیت دموکراسی، توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی را در جهان مدرن رقمزدهاند.
مشروطهخواهی انقلابی
حالا که در مورد انقلاب ۵۷ صحبت شد، میتوانیم دوباره به این پرسش بپردازیم که انقلاب لیبرال ایرانی از چه ساختار سیاسی و مطالبهای پیروی میکند؟
حالا که میدانیم بستر گفتمان ۵۷ چیست، بهتر میتوانیم گفتمان انقلاب مدرن ایرانی (Iranian modern revolution) را به لحاظ ساختار سیاسی صورتبندی کنیم. آنطور که گفته شد اگر انقلاب ضد مدرن ۵۷ را انقلابی علیه هویت ملی بنامیم که به عقبماندگی سیاسی و اقتصادی انجامید، میتوانیم گفتمان انقلاب مدرن ایرانی را بازگشت به هویت ملی بنامیم، انقلابی که خواستار توسعه سیاسی و اقتصادی است.
از همین رو، باید گفتمان انقلابی را مشروطهخواهی نو نامید. البته ارزیابی گزارشهای اخیر بازداشتیهای انقلابیون هم نشان میدهد که بخش اصلی بازداشتشدگان این انقلاب را مشروطهخواهان تشکیل دادهاند. به تعبیری دیگر، میتوان گفت انقلاب مدرن ایرانی که ساختار حکمرانیاش «مشروطهخواهی» و ساختار هویتیاش «فرهنگ ایرانی» است، یک جنبش است در دل انقلاب ضد مدرن ۵۷ که همه آن گفتمان را چه به لحاظ ساختار سیاسی (سامانه جمهوری) و چه به لحاظ ساختار هویتی (امت گرایی مسلمان) پس خواهد زد. همچنین، میتوان گفت امروز آن دسته از نیروهایی که همچنان با تأکید بر اتحاد با امر ملی سر ستیز دارند، آگاهانه یا ناآگاهانه میراث دار گفتمان ضد ملی پنجاهوهفتاند و توجه نمیکنند که انقلابِ در حالِ شدن، انقلاب ملت ایران علیه انقلاب اسلامی-خلقی و تمام گفتمانهایش و میراث شوم آن است که هویت ملی آن را مصادره کرده است.
عبدالرضا احمدی
برگرفته از ایندیپندنت فارسی.