«شی جینپینگ! بیا پایین!» این شعاری بود که گروهی از معترضان چینی هفته گذشته در چند شهر جمهوری خلق سر دادند. این نخستین باری بود که اعتراض در چند شهر چین، از وژن در شرق گرفته تا ارومچی در غرب و از گواندونگ در جنوب تا پکن در شمال مستقیماً «رهبر» حزب کمونیست را که در همان حال رئیسجمهوری و فرمانده کل قوا نیز است، هدف قرار میداد. از این جالبتر اینکه حمله مستقیم به پرزیدنت شی فقط چند هفته پس از تثبیت او بهعنوان مقتدرترین رهبر جمهوری خلق پس از مائو زدونگ، فواره زندگی سیاسی او را به بالاترین نقطه رسانده بود.
اما فواره چو بلند شود، سرنگون شود! آیا این ضربالمثل فارسی در مورد شی صدق خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش هنوز ممکن نیست. اما تردید نیست که نخستین شکاف، هرچند کوچک، در سلطه آهنین شی بر چین شکلگرفته است.
بیتردید، اعتراضات روزهای گذشته هنوز در سطحی نیست که به چالشی بزرگ علیه سلطه شی و حزب کمونیست بینجامد. بزرگترین گردهماییهای اعتراضی در شانگهای و پکن فقط چند صد تن را به میدان کشاند و بهسرعت جمع شد. در چند شهر دیگر، ازجمله هانژو، معترضان با صفحههای کاغذ سفید در خیابان ظاهر شدند تا بهانهای برای سرکوب به دست پلیس ندهند. به گفته چند تن از معترضان که در فضای مجازی انعکاس یافت، هدف آنان دعوت از همه شهروندان بود که خواستهها و نارضایتیهای خود را چنانکه خود میخواهند بر آن صفحههای سیاسی تصور کنند: اعتراض مجازی در فضای مجازی.
قطرهای که لیوان اعتراض را سرریز کرد اصرار دولت شی در ادامه سیاست «صفر کووید» بود که بیش از ۳۰۰ میلیون چینی را در شهرهای بزرگ عملاً در محل سکونتشان زندانی کرده است. یک معترض در فضای مجازی مینویسد: «ما را مانند حیوانات در قفس انداختهاند!»
سیاست به قفس انداختن شهروندان ملهم از سنتی است که حزب کمونیست چین را به پنهانکاری واداشته است. در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۶۱، چین با دو قحطی بزرگ ناشی از سیاست غلط کشاورزی مائو روبرو شد که بین ۴۰ تا ۶۰ میلیون قربانی گرفت. در هر دو مورد، حزب کمونیست موفق شد با انحصار وسایل اندک اطلاعرسانی، به پنهانکاری بپردازد. ابعاد تراژیک آن دو قحطی در سالهای دهه ۱۹۸۰ اندکاندک به آگاهی مردم چین و جهان رسید.
پنهان کردن دردها، نازیباییها و کمبودهایی که در یک نظام نرمال زیر نورافکن قرار میگیرند یکی از سنتهای دیرین استبداد به سبک شرقی به شمار میآید. یک نسخه داستانی این پنهانکاری را در فیلم «ببر بنگال» اثر فریتز لانگ، کارگردان آلمانی، میبینیم که در آن دو شهرــ یکی زیرزمین و دیگری روی زمینــ زیر سلطه یک راجه دچار بحران هویت شکلگرفتهاند. شهر روی زمین پر است از کاخهای باشکوه و پذیرای مهمانیهای سرشار از نعمت. اما شهر زیرزمینی زندانی است گسترده که در آن هزاران جذامی از دنیای بیرون جداشدهاند.
در فرهنگ سنتی چین، این دوگانگی به شکل همزیستی باغهای زیبا اما تخیلی و نقبهای دوزخی اما واقعی جلوه میکند. در این فرهنگ، بزرگترین دردها را باید با عمیقترین سکوت تحمل کرد. نصیحت کنفوسیوس هرگز فراموش نمیشود: در هیچ شرایطی نباید آرامش را بر هم زد! یا به گفته سهراب سپهری، شاعر ایرانی شیفته کنفوسیوس: آب را گل نکنید!
در سالهای اخیر، حزب کمونیست چین با تأسیس بیش از ۱۰۰ «انجمن کنفوسیوس» در سراسر جهان، کوشیده است تا پیام سنتی فرهنگ چین یعنی «رنج را باید تحمل کرد» و «اطاعت از نظام اوجب واجبات است» را در سراسر جهان تبلیغ کند. اما واقعیت این است که جامعه چین سالها است که از کنفوسیوس عبور کرده است و مسئولیت یا افتخار این عبور با حزب کمونیست بوده است. این حزب با ترک جزئیات مارکسیستی در سالهای دهه ۱۹۸۰ و ایجاد یک نظام سرمایهداری دولتی طی فقط چهار دهه، موفق شده است چین جدیدی به وجود آورد. در این چین جدید، برای نخستین بار، یک طبقه متوسط میان قشر بالا و توده عوامالناس شکلگرفته است که از جنبههای مادی زندگی، در سطح همگنان خود در کشورهای سرمایهداری غرب قرار دارد.
اما این طبقه متوسط اکنون خواستار امتیازهای غیرمادی به سبک طبقات متوسط غربی است. در صدر این خواستهها مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی و فرهنگی است. حق اعتراض یکی از جلوههای این مشارکت است. در کشورهای سرمایهداری غربیــ که ژاپن و تایوان را نیز در برمیگیردــ مکانیسمهای بسیار برای اعتراض در دسترس همگان است. اعتراض از طریق اتحادیههای کارگری، انجمنهای فرهنگی، گروههای فشار، وسایل ارتباطجمعی، احزاب و سرانجام مسئولان سیاسی محلی و ملی ابراز میشود. اما در چین کمونیست، هیچ محملی برای اعتراض وجود ندارد و تصمیمها در همه مراحل و ارگانهای حکومتی بهاتفاق آرا گرفته میشود. درنتیجه، کوچکترین اعتراضها، ازآنجاکه کانالی برای تأثیرگذاری در چارچوب وضع موجود ندارد، همواره میتواند بهصورت یک نیروی برانداز شکل گیرد. بهعبارتدیگر، سیستمی که خواستار انحصار مطلق در همه مراحل سیاستگذاری است، همواره با خطر زلزلههای ساختاری روبرو است.
ماه گذشته، آتشسوزی در یک ساختمان بلند در شهر ارومچی در ترکستان شرقی یا استان سینکیانگ به مرگ دهها نفر انجامید. آنان قربانیان سیاست «کووید صفر» بودند زیرا حتی پس از بروز نخستین شعلهها، اجازه نداشتند از ساختمان خارج شوند. رخ دادن این فاجعه در ارومچی نظرها را بهسوی فاجعهای بزرگتر در ترکستان شرقی جلب کرد: زندانی شدن بیش از یکمیلیون مسلمان اویغور در اردوگاههای کار اجباری و کوشش حزب کمونیست برای «چینیسازی» سرزمینی که فرهنگ، دین، زبان و هویت خود را دارد و هرگز اشغالگر چینی را حاکم مشروع خود ندانسته است.
اعتراضهای جاری، هرچند محدود، علاوه بر جلبتوجه جهانی به سیاست سرکوبگرانه پکن در ترکستان شرقی، شکست سیاست «صفر کووید» پرزیدنت شی را نیز زیر نورافکنها قرار داده است. شی با خودداری از خرید واکسنهای غربی و تکیه به واکسن داخلی سینوواک که ظاهراً فقط ۶۰ درصد در جلوگیری از کووید موثر است، صدها میلیون چینی را درخطر قرار داد. از این گذشته، تولید ناکافی سینوواک امکان مایهکوبی همه افراد بالقوه درخطر را فراهم نکرد. در شهرهای بزرگ چین، مایهکوبی سالخوردگان هرگز از ۶۰ درصد فراتر نرفته است. کمبود واکسن و کارایی پایین واکسن با در قفس افکندن صدها میلیون شهروند جبران شده است. پیام تلویحی پرزیدنت شی این است: اگر نمیخواهید بمیرید، زندانی شوید!
سیاست «صفر کووید» و در قفس انداختن صدها میلیون شهروند ضربهای شدید به اقتصاد چین وارد کرده استــ اقتصادی که درهرحال با توجه به تورم جهانی، بحران انرژی و تنشهای سیاسی بینالمللی بهسوی بحران میرفت.
کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی، جهش قیمت کالاهای اساسی و ترکیدن حباب ساختمانهای تجاری و مسکونی این بحران را عمیقتر کرده و برای نخستین بار در ۴۰ سال، به بیکاری گسترده بهویژه در شهرهای صنعتی منجر شده است. در دوران رهبری دنگ شیائو پینگ، حزب کمونیست به یک تفاهم اعلامنشده با مردم چین دستیافت: از ما اطاعت کنید و در عوض، از زندگی مادی بهتری برخوردار شوید!
آیا این تفاهم، یا این معامله متکی بر تهدید و تطمیع، اکنون دیگر کارساز نیست؟ اعتراضهای جاری که بهرغم سرکوب سریع پلیس، احتمالاً در سطوح گوناگون ادامه خواهد یافت، نشان میدهد که پاسخ به پرسش بالا مثبت است.
در کائنات کنفوسیوسی اطاعت عوامالناس از حاکم مستبد یا از ترس است یا از طمع یا در بهترین شرایط، از آمیزهای از ترس و طمع. اما چین امروز، مانند بعضی جوامع سنتی دیگر که میکوشند به دنیای امروز وارد شوند، محمل دیگری را برای پذیرفتن وضع موجود کشف کردهاند: بهحساب آمدن بهعنوان شهروند در جامعهای که در آن حکمرانان درواقع خدمتگزاران مردماند.
کلید باز کردن درهای چنین جامعهای، آزادی است و این درست همان چیزی است که حزب کمونیست چین و دیگر احزاب و گروههای شمولگرا هرگز نمیتوانند عرضه کنند.
چند هفته پیش، پرزیدنت شی در کنگره بزرگ حزب کمونیست چین از جهانیان دعوت کرد الگوی چینی حکومت را بهعنوان گزینهای در برابر الگوی «دموکراسی غربی» بررسی کنند. او از «نظم جدید جهانی» سخن گفت، نظمی که در آن مفهوم قرن هفدهمی «ملتـکشور» بهعنوان چاردیواری اختیاری تعیینکننده مناسبات بینالمللی است. اما اکنون میبینیم که نهتنها بخشی از مردم چین این مفهوم را رد میکنند، بلکه بخشی روزبهروز بزرگتر، احتمالاً، خواستار همان «دموکراسی لیبرالی» هستند که پرزیدنت شی خطرناک میشمارد.
در اعتراضهای اخیر، بهویژه در پکن، بعضی صفحههای سفید معترضان در کنار صفحههایی با فرمول ریاضی فریدمن تزیینشده بود، فرمولی که در مفهوم چینی آن آرزوی یک زندگی آزاد را القا میکند. بعضی معترضان چینی با بستن زنجیر به دستهای خود، در خیابانها ظاهر شدند اما زنجیرها غالباً به یک قفل کوچک همراه با کلید آن وصل بودند. بهعبارتدیگر، هر زنجیری قفلی دارد و هر قفلی را کلیدی است.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی