استفاده ایدئولوژیک از فوتبال توسط جمهوری اسلامی، همان سیاستی است که نازیهای هیتلر در آلمان و دولتهای فاشیست فرانکو در اسپانیا و موسولینی در ایتالیا انجام میدادند. درواقع دولتهای فاشیست، ضد مردمی و غیر دمکراتیک، با دست انداختن به همه لایههای زندگی ملتها، هم خط فاصل و تمایز حوزههای همگانی را از حریمهای شخصی از بین میبرند و هم اصالت فرهنگی- هنری و ورزشی نهادهای مختلف را دچار مشکل و مسئله میکنند.
حکومت اسلامی در چهار دهه حیات سراسر ضد ایرانی و پر از خشونت خود، ورزش را مانند دیگر ساحتهای زندگی اجتماعی و شخصی ایرانیان، زیر سلطه ایدئولوژیک و سیاست شرعی خود درآورده است؛ ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در هر زمان و هر زمینهای که امکانش بوده، ورزشکاران را یا از میدانهای فعالیت دور ساختهاند و یا با تهدید و ارعاب، آنها را بازیچه سیاستهای ضد انسانی خود هم در داخل ایران و هم در رابطه با مسابقات بینالمللی با کشورهای دیگر ساختهاند.
کنترل و هدایت هیجانات ورزشی و استفاده ابزاری و سیاسی از ابراز احساسات ملت ایران برای قهرمانان ورزشی خود، از دیگر مواردی هستند که رژیم در چهل سال اخیر از آنها سوءاستفاده کرده و از آنها علیه مخالفان خود و مبارزان راه آزادی ایران استفاده کرده است؛ در جریان جنبشی که نزدیک به سه ماه است ملت ایران را در برابر جمهوری اسلامی قرار داده، عوامل امنیتی رژیم با تهدید، ارعاب و یا تطمیع برخی از بازیکنان فوتبال، هم جبههای فرعی در تخریب وجهه ورزشی ایران گشودهاند و هم برنامههای سازماندهی شده جداسازی ایرانیان را در مبارزه پیش میبرند.
اعزام تیم ملی فوتبال ایران به مسابقات بینالمللی در قطر که بعد از چینش و گزینش افراد انجامگرفته است، یکی از مواردی است که تحمیل ایدئولوژی مذهبی و سیاستهای جمهوری اسلامی را در امور و مسائل ورزشی نشان میدهد؛ در جریان اعزام تیم فوتبال به قطر، نخست بازیکنانی را که به حمایت از انقلاب ملی ایران پرداخته بودند، از تیم کنار گذاشتند؛ سپس عدهای فوتبالیستهای معروف را با تهدید و به طمع انداختن به طرفداری از حضور تیم جمهوری اسلامی در قطر کشاندند؛ آنانی هم از این دستورات امنیتی و ضد ایرانی سر باز زدند، مورد خشم و توهین عوامل حکومتی قرار گرفتند. چندنفری هم از فوتبالیستهای شناختهشده را دستگیر و روانه زندان کردند.
در چنین تابلویی که ازیکطرف زمینهها و اجتماعات ورزشی زیر سلطه سیاست ضد دمکراتیک رژیم قرار دارد، از طرف دیگر بیشتر شهرها و روستاهای کشور در حال انقلاب علیه جمهوری اسلامی هستند، تیم فوتبال در اولین دیدار خود با تیم انگلستان به زمینبازی رفت؛ عدهای مزدوران و اجیرشدگان رژیم به تشویق بازیکنان پرداختند و عدهای دیگر از تماشاگران که از معترضان و مخالفان جمهوری اسلامی هستند و از کشورهای دیگر به این مسابقات رفتهاند، علیه بازیکنان شعار میدادند؛ درواقع، مسابقه فوتبال ایران و انگلستان به صحنه برخورد موافقان و مخالفان رژیم تبدیل شد و متأسفانه عدهای که علیه نظام جمهوری اسلامی بودند تحت تأثیرات هیجانات سیاسی و ورزشگاهی، توهینهایی را که سزاوار سران و عوامل نظام است، متوجه اعضای تیم فوتبال ایران کردند.
جریاناتی که در ورزشگاه قطر به وقوع پیوست و همچنین جبههبندی ارزشی و سیاسی که بعد از دومین مسابقه تیم فوتبال ایران در چند شهر ایران به وجود آورد، هیجان را بر خردمندی سیاسی غالب کرد و همانطور که اشاره کردم، بازیکنان تیم فوتبال که بیشتر آنان بهزور و از سر ناچاری در مسابقه حاضرشدهاند، هدف شعارهای تماشاگران مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفتند.
آنچه به کوتاهی در استفاده ابزاری و سیاسی حکومتهای فاشیستی چون جمهوری اسلامی از فضاهای ورزشی آوردم، نشان میدهد که ایجاد بسترهای لازم برای هیجانی کردن مخالفتها و مبارزات مردمی علیه حاکمیت، یکی از حربههایی است که جمهوری اسلامی برای برهم زدن فضاهای اعتراضی و انحراف انقلابیون از خواستههای اصلی و واقعی و تبدیل آنها به شعارهای روزمره و غیر لازم، در اتاق فکر خود اندیشیده و برای عملی کردن آنها، هزینههای هنگفت خرج میکند.