کنترل اقتصادی، کنترل کل زندگی فرد است

کنترل اقتصادی، کنترل کل زندگی فرد است

«کنترل تولید ثروت، همانا کنترل خود زندگی انسان است.»

(هیلیر بلوک)

 

مقاماتی که همه‌ی فعالیت‌های اقتصادی را هدایت می‌کنند، نه‌تنها می‌توانند بخشی از زندگی ما را که با امور پست سروکار دارد کنترل کنند، بلکه تخصیص ابزارهای محدود برای همه اهداف ما را نیز کنترل می‌کنند؛ و هرکسی که همه‌ی فعالیت‌های اقتصادی را کنترل می‌کند، ابزارها را برای همه‌ی اهداف ما نیز کنترل می‌کند و بنابراین باید تصمیم بگیرد که کدام‌یک برآورده شده و کدام‌یک برآورده نشود. این درواقع، جان کلام است. کنترل اقتصادی فقط کنترل بخشی از زندگی انسان نیست که از دیگر بخش‌ها مجزا باشد. کنترل ابزارها برای همه‌ی اهداف ماست؛ و کسی که صرفاً کنترل ابزارها را در اختیار دارد همچنین بایستی تعیین کند که برای کدام اهداف به کار گرفته شوند، کدام ارزش‌ها مقام والاتر و کدام‌یک مقام پایین‌تر دارد. به‌طور خلاصه، انسان‌ها چه باورهایی باید داشته باشند و برای چه اهدافی تقلا کنند. برنامه‌ریزی مرکزی بدین معناست که مسأله‌ی اقتصادی باید، به‌جای فرد، توسط اجتماع حل شود؛ اما این مستلزم آن است که اجتماع یا نماینده‌ی آن باید کسی باشد که درباره‌ی اهمیت نسبی نیازهای مختلف تصمیم بگیرد.

آزادی اقتصادی که به‌اصطلاح برنامه‌ریزان به ما وعده می‌دهند دقیقاً بدین معناست که ما باید از ضرورت حل مسائل اقتصادی خودمان آسوده باشیم و اینکه انتخاب‌های تلخی که اغلب لازمه‌ی آن است برای ما در نظر گرفته می‌شود. ازآنجاکه تحت شرایط مدرن ما برای تقریباً هر چیزی به ابزارهایی وابسته هستیم که همتایان ما فراهم می‌کنند، برنامه‌ریزی اقتصادی لاجرم هدایت تقریباً کل زندگی ما را در پی خواهد داشت. به‌ندرت وجهی از آن -از نیازهای اولیه‌ی ما گرفته تا روابط ما با خانواده و دوستان، از ماهیت کار ما گرفته تا استفاده از اوقات فراغتمان- وجود دارد که برنامه‌ریز، «کنترل آگاهانه»ی خود را اعمال نکند.

فردریش فون هایک

آزادی انتخاب ما در یک جامعه‌ی رقابتی بر اساس این واقعیت استوار است که اگر یک شخص ارضای آرزوهای ما را انکار کند می‌توانیم به دیگری روی بیاوریم؛ اما اگر با یک انحصارگر مواجه باشیم قدردان او خواهیم بود؛ و یک مقام که کل نظام اقتصادی را اداره می‌کند قدرتمندترین انحصارگر قابل‌تصور خواهد بود. درحالی‌که نیازی نیست بترسیم که چنین مقامی این قدرت را به نحوی به کار می‌گیرد که یک انحصارگر خصوصی چنین می‌کند و درحالی‌که قصد آن به‌صورت پیش‌فرض اخاذی حداکثر عایدی مالی نیست، قدرت کاملی خواهد داشت تا تصمیم بگیرد که چه چیزی و در چه شرایطی به ما داده شود. نه‌تنها تصمیم فقط این نیست که چه کالاها و خدماتی و به چه مقادیری در دسترس خواهد بود، بلکه قادر خواهد بود توزیع آن‌ها بین نواحی و گروه‌ها را مدیریت کند و اگر لازم باشد بین اشخاص با هر درجه‌ای که دوست دارد تبعیض قائل شود.

قدرتی که با کنترل تولید و قیمت‌ها اعمال می‌شود تقریباً نامحدود است. در یک جامعه‌ی رقابتی، قیمت‌ها به‌وسیله‌ی اراده‌ی آگاهانه هر کس تعیین نمی‌شود؛ و اگر یک روش دستیابی به اهدافمان برای ما بسیار گران تمام شود آزادیم سایر روش‌ها را آزمون کنیم. موانع پیش روی مسیر ما به عدم قبول اهدافمان توسط یک فرد برنمی‌گردد بلکه به این واقعیت برمی‌گردد که در جای دیگر نیز ابزارهای یکسانی خواسته می‌شود.

در یک اقتصاد هدایت‌شده، آنجا که مقامات اهداف موردنظر را نظاره می‌کنند یقیناً قدرت‌های خود را برای کمک به برخی اهداف و پیشگیری از تحقق برخی اهداف دیگر، به کار خواهند گرفت. نه‌تنها نگرش خود ما، بلکه نگرش هر کس دیگری، درباره‌ی اینکه چه چیزی را باید یا نباید دوست داشته باشیم، تعیین می‌کند که چه چیزی باید بگیریم؛ و ازآنجاکه مقامات، قدرتِ خنثی کردن هرگونه تلاش برای طفره رفتن از راهنمایی آن را دارند، مصرف ما را تقریباً چنان کنترل می‌کنند که گویی به ما گفته می‌شود درآمدمان را چگونه خرج کنیم.

 

فردریش فون هایک

مطالب مربوط

نئولیبـرالیسم کجاست؟

مبانی پول از دیدگاه میزس

دکترین وابستگی

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر