تاریخ ثابت کرده است حکومت عقیده در بهترین حالت یعنی سکون و رکود و در بدترین حالت که معمولاً نیز اتفاق میافتد یعنی ویرانی! فرقی هم نمیکند این عقیده زمینی یا آسمانی، مذهبی یا غیرمذهبی، چپ یا راست باشد!
اگر قرونوسطا مثال تاریخی و بارز حاکمیت عقیدهی کلیساست، جمهوری اسلامی در ایران نمونهی منحصربهفرد حاکمیت مذهب شیعه است. هیچ حکومت فرقهای و مذهبزدهای مانند عربستان سعودی و جمهوری اسلامی پاکستان و یا حتا طالبان، ساختار هزارتوی مافیایی جمهوری اسلامی را با انواع نهادهای موازی و تبلیغاتی صرفاً برای ادارهی کشور بر اساس عقیده ندارد! عقیدهای که برخلاف ایدئولوژیهای زمینی، «آخر زمانی» است و رسالت خود را در نابودی این جهان میبیند! اگرچه زمامداران جمهوری اسلامی و فک و فامیلشان، از بهترین و بیشترین موهبتهای این جهانی برخوردارند.
جمهوری اسلامی باعقیده توانست کشور را ویران کند! ساختن و آبادانی اما باعقیده ممکن نیست! یک تفاوت بزرگ انقلاب ۵۷ و انقلاب کنونی نیز در همین نکته است. خمینی کشوری آباد و ثروتمند و رو به توسعه و پیشرفت را تحویل گرفت و باعقیده تخریب کرد. وارثانش آن را ویران و غارتشده به نسلهای جوان ایران تحویل میدهند. تمام امید و خوشبینی نیز به همین جوانان است که دریافتهاند هیچچیز را با «عقیده» نمیتوان اداره کرد! از همین رو این تصور کاملاً واقعی است که بسیاری از مغزها و مهارتهای فراری که به خاطر جمهوری اسلامی کشور را ترک کردهاند، با سرنگونی این رژیم، به کشور بازگردند و بامغزها و مهارتهای موجود که تحمیلات کنونی راه ابتکار و نوآوری و رشد و ترقی را بر آنها بسته، کشور را در همه عرصهها بر اساس سازوکارهای دمکراتیک مدیریت کنند.
جمهوری اسلامی تجربهای را به چند نسل ایران تحمیل کرده که میتوان امیدوار بود پسازآن تا سالیان سال «عقیده» مذهبی و ایدئولوژیک از عرصه سیاست و مدیریت کشور اعم از خُرد و کلان، دور خواهد ماند.
سرنوشت محتوم جمهوری اسلامی این بود که از پسماندهای تاریخ و عمق افکار ضد بشری فردی مانند خمینی سر برآورد و در گرداب فکری فسیلهای درمانده و فرتوتی مانند خامنهای و رئیسی و مشابهانشان مضمحل شود.
اما نکتهای که بهشدت ذهن را به خود مشغول میکند اینست که چگونه میتوان بدون دانش و مهارت در هیچ کاری و بر اساس عقاید قرونوسطایی چهل و اندی سال جامعهای پویا را زیر سلطهی خود نگه داشت! واقعیترین پاسخی که به فکر میرسد این است: از یکسو ثروت و بنیهی اقتصادی کشور که در انحصار این حکومت قرار گرفت تا گروههای مافیایی و نیابتی و تروریسم خود را پروار کند و از سوی دیگر سرکوب وحشیانه! وگرنه دانش و مهارت سالها پیش خود را از یوغ یکی از واپسماندهترین عقاید بشری رها ساخته بود.