حاکمانی تنگنظر، خشکمغز، سلطهجو، ویرانگر و سیریناپذیر در ایران چنان زندگی شهروندان را تباه کردهاند که هر بار گروهی از آنان برای تغییر شرایط خیز برداشتهاند اما به دلیل خونبارگی قدرت حاکم، در خون و سکوت و صبر و تحمل تپیدند تا در موجی دیگر، سنگینتر و بلندتر و کوبندهتر، خیز بردارند. به نظر میرسد موجی که از شهریورماه در ایران آغازشده توسط نظام فرسوده و فرتوت و درمانده و دستگاه خونریز آن قابلمهار نیست.
زنان ایران به برکت انقلاب مشروطه و سپس پنجاه سال پهلوی همواره در تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نقش داشتهاند. به دلیل همین نقش در همان روزهای اول پیروزی انقلاب ارتجاعی ۵۷ و به قدرت رسیدن اسلامگرایان، بیدرنگ حقوق آنان هدف حمله قرار گرفت؛ از پوشش تا تحصیل و کار و کسب موقعیتهای سیاسی و اجتماعی در عرصه عمومی تا حقوق کیفری و مدنی در عرصه خصوصی و خانوادگی.
اما خشونت علیه زنان که پشتوانهی هزاران سالهی پدرسالاری را دارد به زنان و «فقط» نیمی از جامعه محدود نمیشود! آپارتاید و جداسازی از جمله درزمینهٔ جنسیتی مرزی سیّال دارد! زیر پا گذاشتن حقوق گروهی از جامعه آنهم زنان یک کشور بهعنوان نیمی از جمعیت را نمیتوان طوری پیش برد که «نیمه دیگر»، یعنی مردان، از آن در امان بمانند! این نیمی از جمعیت، ازنظر مناسبات اجتماعی، دختر و مادر و همسر و خواهر و دوست و فامیل و همسایهی آن نیم دیگرند! حتا اگر در زیر پا گذاشتن حقوق زنان، سودی به مردان برسد (مثلاً درزمینهٔ ارث و خسارت یا «دیه») این عدم برابری حقوقی درنهایت علیه «فرد»، «خانواده» و کل «جامعه» است!
اینست که وقتی زمان تغییر فرامیرسد، زنان بهعنوان بزرگترین گروه اجتماعی که همواره بهعنوان شهروند درجه چندم از سوی حکومت ضد زن تحقیرشدهاند و امنیت آنها در جامعه و حتا چاردیواری خانه سلب شده، با قدرت و کوبندگی و انگیزهی بیشتری برای آزادی به میدان میآیند. مبارزه زنان هم به دلیل ستم مزمن پدرسالاری و هم بر اساس حرمت زایندگی زنان، همدلی و همصدایی ملی و بینالمللی بیشتری را سبب میشود. اما نکته مهمی که نقش زنان و جوانان را در رویدادهای جاری چشمگیر میکند، ایستادگی و آزادیخواهی در برابر پدیدهی شومی است که فقط گریبان گیر ایران نیست: اسلامگرایی!
در ایران آتش مشروطه به معنی آزادی و تجدد همواره در زیر خاکستر گرم بوده. انقلاب مشروعه ۵۷ با به قدرت رساندن بنیادگرایی اسلامی از نوع شیعه نتوانست با بهمنی که بر سر کشور آوار کرد آن را سرد و خاموش کند. جنبش آزادیخواهی در ایران امروز علیه مشروعه و اسلامگرایی و اسلام سیاسی است. ازاینرو نه تنها انقلابی ملی بلکه منطقهای و جهانی است چراکه پیروزی آن میتواند نقطه پایانبر بنیادگرایی اسلامی با همه فرقههایش و پیامدهای تخریبی آن در گوشه و کنار جهان از جمله غرب بگذارد!