از اعدامهای بام مدرسه علوی و مقابله خشن با اولین تظاهرات حقوقی زنان در اسفند ۱۳۵۷ تاکنون، سرتاسر کارنامه اجرایی جمهوری اسلامی، آکنده از خشونت، سرکوب و کشتار است؛ ادامه کار ماشین ترور و سرکوب در داخل و خارج ایران، هم جان و روان ایرانیان را هدف گرفته و هم طبیعت و منابع ملی ایران را به یغما برده است؛ خشونت مقدس حکومت اسلامی در روزهای اخیر ازیکطرف حرمت زنان ایرانی را به سرکوب ارشادی کشانده و از طرف دیگر نهادهای مدنی و محیط زیست را به انهدام و تخریب کشانده است؛ خشکاندن دریاچه ارومیه، انهدام و تحویل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد امور کتابخانههای عمومی و برخوردهای ارزشی و ضد حقوقی با زنان در خیابانها، از نمونههای اخیر ماهیت ضد ملی و غیرانسانی جمهوری اسلامی به شمار میروند. کشته شدن مهسا امینی- دختر سقزی که در سفری به تهران، توسط گشت ارشاد بازداشت و با برخوردهای فیزیکی به کما رفت و سپس درگذشت- آخرین موردی- و نه آخرین مورد از برخوردهای ضد انسانی رژیم- است که ایرانیان سرکوب مذهبی را با تاوان تداوم اقتدار جمهوری اسلامی میپردازند.
اشاره به بخش مختصری از عملکرد خشن، ضد ایرانی و غیرحقوقی جمهوری اسلامی، نشانگر ماهیت و وجود فاشیستی حاکمیتی است که چهار دهه پیش ایران را به اشغال درآورد و ایرانیان را بهمثابه اسیران و غنائم انقلابی، از زندگی توأم با امنیت- رفاه و شادی محروم ساخت. حاکمیتی که ادامه حیاتش درگرو تخریب منابع طبیعی- کشتار انسانها و غارت ثروت ملی ایرانیان است؛ طرفه آنکه قتل مهسا امینی، یکبار دیگر نشان میدهد که مقابله جدی و همهجانبه با جمهوری اسلامی تا سرنگونی و ایجاد دولتی دمکراتیک- سکولار و حقوقی و تأمین امنیت شخصی و اجتماعی شهروندان، اولویت مبارزاتی و ضرورت ملی است. به تعبیری تا زمانی که جمهوری اسلامی در حاکمیت ایران است تا زمانی که احکام شریعت در وطنمان اجرا میشود، همگشتهای ارشاد برقرار هستند، هم غارت اموال عمومی جریان دارد و هم فرمانها و اقدامات خشن و ضد انسانی حکومت اسلامی خواهد بود.
با ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی، فرصتهای رفاهی- آزاد و امن زندگی شخصی و اجتماعی از ایرانیان دریغ شده و افزایش گسیختگیهای روانی- اخلاقی و فرهنگی بر حرمت و هستی هموطنان ضربات غیرقابل جبرانی وارد خواهد ساخت؛ تردیدی نیست که جامعهای آزاد و امنیتمحور، با دولتی دمکراتیک و مشروع ایجاد میشود؛ همچنان که به کار گرفتن ابزارهای مختلف سرکوب در جامعه، از حکومتی ضدمردمی و استبدادی نشأت میگیرد؛ بنابراین پیشنهادهای انحرافی نظیر جمعکردن گشتهای ارشاد و… که از سوی عدهای از طرفداران خجالتی حکومت اسلامی طرح میشود، درواقع خریدن زمان برای بقای جمهوری اسلامی و عادی نمایی خشونت مقدسی است که در ماهیت و احکام اجرایی اسلامگرایان جریان دارد.
شادی- رفاه و خوشبختی از حقوق اولیه هر ایرانی است که چهلوچهار سال برای به دست آوردن آنها، هزینههای غیرقابل جبرانی پرداختشده است؛ هزینههایی که به قیمت از دست رفتن جانها- زندگیها و حرمتهای انسانی، اقتدار خشن و غیر مدنی جمهوری اسلامی را بر شهروندان ایرانی تحمیل کرده است؛ بیشک بدون از بین رفتن جمهوری اسلامی و گذار از این دوران سیاه و شرمآور برای ایران و ایرانی، دستیابی به کرامت انسانی در جامعهای آزاد و مرفه و با دولتی دمکراتیک و سکولار امکان نداشته و همانطور که اشاره کردم، در شرایط فعلی که رژیم با تمامی ابزارهای سرکوب به مقابله با جامعه مدنی ایرانی آمده است، اپوزیسیون- کوشندگان سیاسی، فرهنگی و اشخاص و احزاب وطنخواه هم بایستی با تمامی امکانات رسانهای- حضوری- گسترش تجمعات اعتراضآمیز در داخل و خارج و… با جدیت تمام از مقابله و مبارزه با تمامیت جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده و این دوران سرنوشتساز را به سرنوشت نوین کشور پیوند زنند.