جنبش «زن، زندگی، آزادی» و شهادت بر اراده و دلاوری زنان ایران، در دل نبردی پاک نابرابر، در این جنبش، در بیشتر موارد، با کلماتی مانند «حیرتآور»، «شگفتیبرانگیز»، «باورنکردنی» و شبیه آنها وصف میشود. تماشای زن جوانی که دستش را به سمت مردی دراز میکند و میگوید: «بیا وسط»، و مرد که میرود، و صحنهای که در بزرگترین تالار نمایش جهان قلب تماشاگران بیشمار را میلرزاند، دقیقترین تبیین «تغییر» است، شاید. تغییر شیوهٔ تماشا، بیشتر؛ رها از بار سنگین برساختههای هزارهها.
ده روز است خیابانهای ایران زیر قدمهای زنان ایرانی نفس میکشند و آسمان تکیهزده بر بازوهاشان میایستد، بلند، و ایستادن بر حق مالکیت زنان بر تنهاشان، فریاد میشود- شکوهی بهحق سزاوارِ بزرگترین تقدیرها
شگفتی این شکوه در چیست؟ جنبشی که «زن، زندگی، آزادی» نامگرفته، جهانی را همدل و پشتیبان خودکرده، جهل و تعصب و خشونت «قدرت برتر» را پسزده و میگوید تا باز پس گرفتن حقش به خانه برنمیگردد، چگونه، از چه زمانی و بر چه بستری شکلگرفته؟ از سپیده رشنو، ندا آقاسلطان، نرگس محمدی، فروغ، سیمین بهبهانی، صدیقه دولتآبادی، قمر، طاهره، جهانملک خاتون، مهستی گنجوی، شهرزاد قصهگو که پای جان هزار زن ایستاد… و هزاران هزار شخصیت شناخته و ناشناختهٔ دیگر که شهادت بر «شگفتی»شان در ثبات جایگاه خیلیها – مردان و زنان نیز – دست میبرد؟ از نخستین خیزش اعتراضی به انقلابی که نخستین فرمانش، انکار حقوق زنان بود و پنهان کردن تنهاشان، موی رهایشان با تأکید تا به چشم نیایند؟ از زنان بهاصطلاح «خانهدار»ی که در کوچکترین اتاقهای جهان جلو پدر، برادر، همسر، پسر یا هر خویشاوند دیگرشان ایستادند و کم نیاوردند تا بتوانند حرف بزنند، دوست بدارند، بخندند و راه بروند بیرون از آن اتاق؟ یا از زنان نویسنده و شاغل و کوشنده و کنشگری که دشوارترین مبارزهشان همیشه از خانه آغاز میشد تا کلمات، سهمی از وقتشان را حتی، از آنِ خود نگهدارند؟
آنان که بیشترین تبعیض و آزار را تجربه کردهاند، انسانیترین مبارزه را آفریدهاند تا صریحترین خویشکاری را به فرهنگ ایران بازگردانند؛ و رژیم اسلامی با هراندازه نیروی غیرانسانی – در اندیشه و عمل – از هیچ برنخواهد آمد جز کنار کشیدن و پایان یافتن. آنچه هر سترونی در برابر زایش خواهد کرد.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» دستاورد جنبش هزار سالهٔ زنان ایرانی و صد میلیون مهسا در جهان است. شریفترین نیروی جلوهکردن این جریان در پیش چشم جهان، ارادهٔ خانوادهٔ مهسا، مادرش بهویژه، در روز خاکسپاری بود که مرگ را انکار کرد و نام ژینا را راز زندگی و آزادی خواند. رازی که خیلی زود در کف خیابانهای ایران فاش شد.
ماندانا زندیان
چهارم مهر ۱۴۰۱ (سپتامبر ۲۰۲۲)
برگرفته از ایران امروز