امانوئل کانت و فلسفهء آزادی

امانوئل کانت

اگر می‌خواهید اساس اخلاقی یک جامعه آزاد را درک کنید، ممکن است جایی بهتر از اندیشه امانوئل کانت برای شروع وجود نداشته باشد. او مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین فیلسوف اخلاق در تاریخ است. او خودآگاه یک لیبرال روشنگری بود که به حکومت محدود و حداکثر آزادی اعتقاد داشت. بیایید نگاهی به عناصر استدلال اخلاقی و سیاسی او برای آزادی بیاندازیم.

 

اراده خیر و قانون اخلاقی

کانت در اولین اثر خود از فلسفه اخلاق، مبانی متافیزیک اخلاق، سعی می‌کند شهود اخلاقی مشترک ما را نظام‌مند کند تا روشی برای تصمیم‌گیری در مورد مجادلات اخلاقی به ما ارائه دهد – یعنی مسائلی که ممکن است وجدان یا شهود ما با دیگران مخالف باشد. یا واضح صحبت نکنیم. او خاطرنشان می‌کند که تنها چیز خوب بدون قید و شرط در جهان، طبق درک رایج، اراده خوب است. خوش‌اقبالی، سلامتی و حتی خوشبختی که به‌طور گسترده درک می‌شود، بدون قید و شرط خوب نیستند، زیرا وقتی با یک اراده بد ازدواج می‌کنند منبع محکومیت یک تماشاگر بی‌طرف می‌شوند. ما مرد شیطانی را که به اهدافش می‌رسد و به غروب آفتاب می‌رود و پیروزی خود را می‌چشد، تحسین نمی‌کنیم. ما او را محکوم می‌کنیم و امیدواریم که برنامه‌های او نقش بر آب شود. نه مهم‌تر از شاد بودن این است که شایسته خوشبختی باشیم، یعنی داشتن اراده خوب. در این مورد، آین رند، بنیان‌گذار عینیت‌گرایی، کانت را اشتباه تعبیر کرد. او معتقد بود که او چیزی است که او آن را «نوع‌دوست» می‌نامد که فکر می‌کرد فدا کردن خوشبختی قابل‌ستایش است. کانت معتقد است، مانند بسیاری از ما که شادی نباید ما را به کنار گذاشتن وظیفه برانگیزد. اطاعت از قانون اخلاقی – وظیفه – مهم‌ترین چیز است، اما خوشبختی نیز مطلوب است.

کانت خاطرنشان می‌کند که یک فرض مهم برای مسئولیت اخلاقی این ایده است که ما انسان‌ها قانون اخلاقی را به اراده خود می‌دهیم. ما به خود می‌گوییم: «این کار درستی است و من این کار را انجام خواهم داد.» ما نمی‌دانیم که چگونه می‌توانیم آزادانه اراده خود را تعیین کنیم، اما اگر بخواهیم خود را موجوداتی مسئول اخلاقی بدانیم، باید برای ما امکان‌پذیر باشد.

Jason Sorens

 

امر مقوله‌ای

قانون اخلاقی شکل یک امر بی‌قیدوشرط یا مقوله‌ای به خود می‌گیرد. مثلاً می‌گوید: «قتل نکنید، حتی اگر بتوانید با این کار به اهداف خود برسید». این‌یک الزام فرضی مانند «اگر نمی‌خواهید دستتان را بسوزانید، به اجاق‌گاز داغ دست نزنید» یا «اگر نمی‌خواهید به زندان بروید، قتل نکنید» نیست. بدون در نظر گرفتن اهداف خاص ما، به اراده‌های ما فرمان می‌دهد.

کانت فکر می‌کند که همه دستورات اخلاقی خاص را می‌توان در یک امر اساسی و مقوله‌ای خلاصه کرد. سه شکل دارد. من در اینجا به دو مورد از آن‌ها اشاره می‌کنم.

یکی از اشکال امر مقوله‌ای بر این مفهوم متمرکز است که انسان‌ها به دلیل توانایی ما برای مسئولیت اخلاقی خاص هستند. کانت فرض می‌کند که این ظرفیت به هر انسان فردی کرامتی می‌دهد، نه بهایی. معنای آن این است که ما نباید حقوق و منافع مشروع هیچ انسانی را با چیز دیگری عوض کنیم. ما نباید با دیگران یا خودمان فقط به‌عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به هدف دیگری رفتار کنیم، بلکه باید همیشه به‌عنوان هدفی در خودمان رفتار کنیم.

شکل دیگری که شاید بیشتر مورد استناد قرار می‌گیرد، بسیار انتزاعی است: «همیشه طبق آن اصل که می‌توانی به‌عنوان یک قانون جهانی طبیعت عمل کن». به‌عبارت‌دیگر، به اصل یا قاعده‌ای فکر کنید که عمل شما را توجیه می‌کند; سپس بفهمید که آیا جهانی‌شدنی است یا خیر. اگر چنین است، این‌یک اصل یا قاعده قابل قبولی است که شما باید از آن پیروی کنید. اگرنه، نیست. «دزدی وقتی می‌توانم از این طریق مزیتی به دست بیاورم» قابل‌تعمیم نیست زیرابه این معناست که دیگران ممکن است از من بدزدند، یعنی آنچه را که من برخلاف میل خوددارم، بگیرند؛ اما من نمی‌توانم برخلاف میل خودم اراده کنم.

 

حقوق و آزادی‌ها

حال، این درک از شأن و منزلت یک فرد انسان، دلالت بر این دارد که افراد دارای حقوق هستند، به‌عبارت‌دیگر، ما وظیفه‌داریم که به آزادی‌های همه افراد احترام بگذاریم. بنابراین ما نمی‌توانیم آزادی‌های یک نفر برای کمک به یک یا چند نفر دیگر را زیر پا بگذاریم (برخلاف «فایده‌گرایان عمل کن»). به‌عنوان‌مثال، کشتن یک فرد سالم برای توزیع اعضای بدن او بین چندین بیمار اشتباه است، حتی اگر انجام این کار برای نجات جان دو یا چند نفر ضروری باشد. هر آدمی حرمتی دارد که هر چه باشد نباید پایمال شود. (یک سوءتفاهم دیگر از کانت می‌گوید که او فکر می‌کند که نیت شما تنها چیزی است که اهمیت دارد و شما می‌توانید عواقب اعمال خود را نادیده بگیرید. برعکس، نادیده گرفتن پیامدها به معنای اقدام با نیت بد است. نتیجه‌گرایان در این باور با کانت تفاوت دارند. باید پیامدهای کنش‌ها را در نظر گرفت. نظریه سیاسی کانت فردگرایانه است، درحالی‌که نظریه‌های نتیجه‌گرایانه ناگزیر جمع‌گرایانه هستند).

کانت در مقاله‌ای با عنوان «نظریه و عمل» (مخفف عنوان بسیار طولانی‌تر)، مروری بر نظریه سیاسی خود ارائه می‌دهد. زمانی که یک دولت مدنی برای تأمین حقوق ما ایجاد شد، او می‌گوید:

«هیچ‌کس نمی‌تواند مرا وادار کند که مطابق تصورش از رفاه دیگران شادباشم، زیرا هرکس می‌تواند خوشبختی خود را به هر طریقی که صلاح می‌داند جستجو کند تا زمانی که آزادی دیگران را برای دنبال کردن هدفی مشابه نقض نکند را می‌توان با آزادی هر کس دیگر در چارچوب یک قانون قابل‌اجرا عمومی آشتی داد – یعنی او باید همان حقی را که خودش از آن برخوردار است برای دیگران قائل شود».

بنابراین، کانت قانون آزادی برابر را تأیید می‌کند که هرکس باید حداکثر آزادی را برای دستیابی به خوشبختی داشته باشد که مطابق با آزادی مشابه دیگران باشد، یا آنچه برخی از آزادیخواهان آن را «اصل عدم تهاجم» می‌نامند. این اصل در دولت اعمال می‌شود، نه‌فقط در وضعیت طبیعی. کانت می‌گوید آزادی برابر هر سوژه در یک دولت مدنی، «اما با نهایت نابرابری توده در میزان دارایی‌هایش کاملاً سازگار است، خواه این‌ها به شکل برتری جسمی یا ذهنی بر دیگران باشند، یا اموال اتفاقی خارجی و حقوق خاص (که ممکن است بسیار باشد) نسبت به دیگران.» کانت رالزی نیست. او یک لیبرال کلاسیک است که می‌داند آزادی الگوها را به هم می‌زند و علی‌رغم (یا به دلیل) آن باید حفظ شود.

در همین مقاله، کانت دیدگاه لاک در مورد قرارداد اجتماعی را تأیید می‌کند. یک دولت مشروع با حق حاکمیت تنها پس از رضایت متفق‌القول به قرارداد اولیه می‌تواند پدید آید. در غیر این صورت، نقض حقوق افراد غیر رضایت دهنده است. ما اکنون می‌دانیم که رضایت یکپارچه برای قرارداد اجتماعی به‌ندرت در تاریخ بشر اتفاق افتاده است و بنابراین نظریه قوی کانت در مورد حقوق فردی ما را در برابر رد اقتدار سیاسی قرار می‌دهد. اگر اقتدار سیاسی را رد کنیم، بزرگ‌ترین دولتی که می‌توانیم توجیه کنیم، یک دولت حداقلی است و به گفته برخی، نه حتی آن.

 

لیبرالیسم کانتی

فلسفه اخلاقی کانت حقوق فردی بسیار قوی را در برابر اجبار توجیه می‌کند. به نظر می‌رسد تنها توجیه اجبار در فلسفه او دفاع از خود یا دیگران باشد؛ بنابراین، به نظر می‌رسد که دولت ایده‌آل او بسیار محدود است و اجازه بازی آزادانه تخیلات، سرمایه‌گذاری و تجربه‌های زندگی شهروندان را می‌دهد. کانت در مورد مواضع اخلاقی خاص مواضع عجیبی اتخاذ می‌کند. او نگاهی عجیب به ازدواج به‌عنوان نوعی بندگی متقابل دارد، او حق مقاومت در برابر حاکم ظالم را انکار می‌کند و فکر می‌کند دروغ همیشه اشتباه است، مهم نیست که چه باشد. من متوجه می‌شوم که کانت در انتزاعی‌ترین حالت خود وقتی به مسائل اساسی فلسفی می‌پردازد متقاعدکننده‌ترین است.

نظر شما درباره آثارش هرچه باشد، امانوئل کانت سزاوار است که توسط لیبرال‌های کلاسیک و آزادیخواهان خوانده شود. کمک‌های او به لیبرالیسم مهم است و هنوز موردتوجه قرار نمی‌گیرد.

منبع

مترجم

مطالب مربوط

چرا پادشاهی؟

جهان دستخوش دولت‌های بی ملت

تعریف صلح

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر