از تکرار این موضوع خسته نمیشوم که پهلوی زمانی به تاریخ سرفرازیهای ایران سپرده میشود که مردم بهنظام و حکومتی مجهز شوند که خدماتی بیش از آن دوران به آنها و مملکت ارائه دهد. تا آن زمان، پهلویها کابوس هم جمهوری اسلامی و هم اقلیت سیاسی- عقیدتی چپ و راست و مذهبی باقی خواهد ماند. کابوسی که برای مردم صدالبته رؤیاست. نه رؤیای بازگشت به دورانی که به تجربه و تاریخ پیوسته بلکه رؤیای تداوم مشروطه و پهلوی که همگام باروح زمان، با دمکراسی و حقوق بشر تکمیلشده است.
امرداد از یکسو یادآور درگذشت دو پادشاه پهلوی (چهارم و پنجم امرداد) و از سوی دیگر «۲۸ مرداد ۳۲» و همچنین فاجعه سینما رکس آبادان (۲۸ امرداد ۱۳۵۷) است. قابلتوجه اینکه همه اینها همچنان در حال نقشآفرینی هستند!
در یکسو پهلویها و پادشاهانش در صف مردم و جبههی مبارزه برای آزادی و تجدد حضور دارند و دو «۲۸ مرداد» که روزگار به طنزی تلخ و در یک «بازی نغز» آنها را در یک روز رقمزده، در جبهه ضد آزادی و تجدد! جبههای که جمهوری اسلامی و هواداران پیدا و پنهاناش تمام نیرو و تلاش خود را نه برای حل مشکلات کشور و مردم بلکه در یک «جهاد تبیین» هیستریک که لبریز از دروغ و تحریف و نامردمی است، علیه پهلویها به کار گرفتهاند.
نکته مهم اینکه هرچه بیشتر «جهاد» میکنند، کمتر قادر به «تبیین» آن در جامعه میشوند و پاسخ عکس میگیرند! حالآنکه راه خلاص شدن از «کابوس پهلوی» برای جمهوری اسلامی و همه استمرارطلبانش بسیار آسان ولی تجربه ثابت کرده که از توان آنها خارج است: ارائه خدماتی بیش از پهلویها به مردم و مملکت! تمام!
واقعیت اما این است که این جبهه اگر تمام نیروی خود را هم جمع کند که در طول چهلوسه سال گذشته چیزی جز این نکرده، به دلیل قرار دادن دین و ایدئولوژی و یا عقیده سیاسی بجای دانش و کارآمدی و تخصص، نتوانسته خدمات پنجاهساله پهلوی را حفظ کند چه برسد به آنکه بر آنها بیفزاید و یا بیش از آن ارائه دهد! این ناتوانی را برخی مدعیان مخالفت با جمهوری اسلامی که دم از دمکراسی و حقوق بشر میزنند نیز در طول چهار دهه به نمایش گذاشتهاند. اینست که راه همبستگی ملی در «نه به جمهوری اسلامی» را میبایست در جامعه و میان مردم معترض پی گرفت که حلقه اتصال خود را برای عبور از امروز و رسیدن به آینده در تکیهبر میراث توانمند مشروطه و پهلوی میبینند و این راه را با یا بدون من و شما نیز خواهند پیمود. چهبهتر که همراهشان باشیم!