مبانی فکری، روشهای مبارزاتی و اهداف سازمانی به همراه تاریخ هر سازمان، حزب و تشکیلاتی، نشانگر رفتار و منش سیاسی و فرهنگی آن به شمار میرود. درواقع، هر سازمانی، هر تشکل سیاسی و هر جمع مبارزاتی، با اعلام برنامه و اساسنامه تشکیلاتی که روشها و اهداف آن را بیان میدارند، آرمان و خواستههای تشکیلاتی را در دید افکار عمومی و دیگر احزاب و تشکلها قرار میدهند و ایدههای خود را به سنجش میگذارند.
واقعگرایی در اصول، روشها و اهداف تشکیلاتی، نحوه برخورد احزاب با تشکلهای دیگر و مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و بالاخره نوع برخوردی که هر گروه یا حزب سیاسی در رسیدن به اهداف سازمانی خود نشان میدهد، حد و سطح دمکراتیک بودن آن و عقلانیت در رهبری و بدنه تشکیلات را به نمایش میگذارد. آنچه به کوتاهی در مسائل ابتدایی و بدیهی راجع به تشکلات سیاسی گفتم، روشنتر از آن است که بتوان بر آنها اشکالی وارد ساخت و یا آنها را نادیده گرفت؛ هدف از بیان این مسائل بدیهی، اشاره به بخشی از گروههای سیاسی است که درصحنه مبارزاتی ایران هستند و داعیهی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی را دارند!
این گروهها، احزاب و تشکیلات سیاسی- دینی، در ایجاد حکومت اسلامی نقطه اشتراک دارند؛ همچنین آنان در روشهای مبارزاتی (مسلحانه/ خشونت مقدس/ ترور) و مبانی فکری- ایدئولوژیک نیز دارای وجوه و نقاط اشتراک هستند؛ مبانی اینان از آموزههای اسلامی نشأت میگیرد. پرستش پیشوا و اطاعت بیچونوچرا از رهبر حزبی نیز از اصول فکری و مبارزاتی است که میان همه گروههای دینی- سیاسی، به بدترین شکل ممکن جریان دارد. لازم به یادآوری است که ریشه تشکلهای سیاسی- دینی در ایران، به دهه بیست و ترور شخصیتهای سیاسی (رزمآرا) و فرهنگی (احمد کسروی) میرسد؛ «فدائیان اسلام» و سپس «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» و «حزب ملل اسلامی» و «جمعیت سوسیالیستهای خداپرست» از اولین گروههایی هستند که با ایدئولوژی اسلامی، در سیاست ایران حضورداشتهاند؛ «سازمان مجاهدین خلق» هم با تکیهبر آموزههای اسلامی و ادغام آنها با استالینیسم و کاستروئیسم و با روشهای خشونت مسلحانه و تروریستی (دزدی از بانکها، ترور رجال سیاسی و…) جزو گروههایی است که فعالیت خود را علیه نظام پادشاهی آغاز کردند. اینان با تغییر سیستم سیاسی و اجرایی در ۱۳۵۷، در کنار ملایان اسلامگرا بوده و از رهبران سنتگرا و مرتجعی چون روحالله خمینی و محمود طالقانی با الفاظی نظیر «رهبر کبیر»، «امام» و «پدر» حمایت میکردهاند. مجاهدین خلق وقتی از قدرت انقلابی سهمی نتوانستند بگیرند، به روشهای ترور روی آورده و با استقرار در کشور عراق و در همکاری با صدام حسین، علیه ایران و شهروندان معمولی، دست به اقدامات خشن و ترور زدند.
در طول چهار دههای که اپوزیسیون ایرانی، با روشها، مبانی و اهداف مختلف به مقابله با جمهوری اسلامی برآمده، مجاهدین خلق، همچنین دیگر گروهها و اشخاص ملی/مذهبی و اهل فقاهت، بدون تغییر در مبانی ذهنی و فکری و روش و اهداف خود، همچنان خواهان ایجاد حکومت اسلامی و اجرای احکام شریعت اما از جنس موردپسند خودشان هستند! مجاهدین خلق هم در مبانی و هم درروش و هدف، مانند حکومت فقهی جمهوری اسلامی هستند؛ اینان نیز- همانطور که رفتارها (نوع لباس و…) و منشها (فعالیتهای جاسوسی و…) و فعالیتهای چهار دهه اخیرشان نشان میدهد، از «انقلاب مصادره شده» و مبارزه علیه امپریالیسم سخن میگویند و بهعنوان فرقهای غیر دمکراتیک و ضد ایرانی، دست در دست دشمنان ایرانی نهاده و فعالیتهای خود را به جاسوسی، تفرقهافکنی و آدرسهای انحرافی در مبارزات ملی و مدنی ایرانیان و علیه بخش عمدهای از اپوزیسیون ایرانی، تقلیل دادهاند.
از روشهای مجاهدین، تخریب، جوّ سازی و تحریم نیروها و اشخاصی هستند که سودای دموکراسی سکولار دارند و خواهان نظامی حقوقی برای ایران آینده هستند؛ تروریسم ناکام مانده و ضد پهلوی پیشین مجاهدین، اکنون و در این زمان که نیروهای آزادیخواه اپوزیسیون و احزاب و گروههای سکولار (لیبرال دمکرات- سوسیالدمکرات و…) بیش از گذشته از نیروهای میدانی، مبانی فکری عقلانی و روشهای مدنی و ملی بهرهمندند، با حمله علیه شاهزاده رضا پهلوی و گروههای ایران گرا و آزادیخواه، به دنبال ایجاد تشتّت در مبارزات اپوزیسیون و تفرقه در آن برای تأخیر در فروپاشی حکومت اسلامی هستند. افزایش فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی بعد از سخنرانی ۱۳ خردادماه ۱۴۰۱ شاهزاده و تحرکات سیاسی و ارتباطی مجاهدین با افراد ضد ایرانی در خارج و تحریف شعارهای معترضان در شهرهای ایران که خواهان بازگشت شاهزاده و حمایت از خاندان پهلوی هستند، مواردی از رفتارهای مجاهدین خلق در روزهای اخیر بوده است.
تردید نیست که مبارزه برای رهایی وطن از فاشیسم مذهبی (حاکم و غیر حاکم)، تنها در میدان مبارزاتی، با اصول فکری دمکراتیک، سکولاریست، روشهای مدنی و عقلانی و اهداف ملی و آزادیخواهانه و در تشکیلاتی دمکراتیک و عاری از پیشوا پرستی، ممکن و میسر است؛ هرگونه تلاش علیه این فرهنگ دموکراسی خواه بهرهای از ایدئولوژی گرایی دینی دارد و خالی از ایدهها و اهداف دمکراتیک و سکولار است.