نواندیشان دینی و حجاب سیلوانایی

حجاب سیلوانایی

نبردی که اکنون میان جمهوری اسلامی و فعالان حقوق انسانی در ایران پیرامون مسئله حجاب در جریان است، در نگاه نخست ممکن است یک حرکت جنبی به شمار آید. حتی اگر فردا با اعلام حذف حجاب اجباری آغاز شود، بازهم این واقعیت که نظام کنونی در ایران دشمن آزادی‌های فردی و اجتماعی است، تغییر نخواهد کرد. بااین‌حال، این حرکت جنبی خالی از اهمیت نیست. مبارزه برای ایجاد یک جامعه آزاد انسانی از مسیر بسیار حرکت‌های جنبی می‌گذرد. در این میان، بیانیه گروهی که خود را «نواندیشان دینی» می‌خوانند، می‌تواند بعضی جنبه‌های تضادهای درونی فرقه خمینیه را که اکنون در چارچوب نظام مشروعه بر ایران مسلط است، زیر ذره‌بین قرار دهد. بیانیه این گروه ۱۴ نفره، به‌ظاهر، در مخالفت با حجاب اجباری صادرشده است، اما درواقع، کوششی است برای آنچه فقها خلط مبحث می‌خوانند.

نخستین نکته‌ای که توجه را جلب می‌کند، «مردانه» بودن گروه «نواندیش» است. در میان ۱۴ مرد امضاکننده بیانیه حتی یک زن حضور ندارد؛ آن‌هم در مسئله‌ای که به‌طور مستقیم به زنان مربوط می‌شود. از این گذشته، هر ۱۴ نواندیش از مقام‌های پیشین جمهوری اسلامی و فعالان یا تئوری پردازان «انقلاب اسلامی» هستند. بدین‌سان، معلوم نیست چرا پس از ۴۳ سال تصمیم گرفته‌اند در یک زمینه خاص از نظامی که خود جزو سازندگانش بوده‌اند، انتقاد کنند. اصطلاح «نواندیش» نیز به‌خودی‌خود، بحث‌انگیز است. آیا اندیشیدن کهنه و نو دارد؟ مسئله وقتی غامض‌تر می‌شود که صفت دینی را نیز به آن می‌افزایید. نواندیش دینی یعنی چه؟ آیا منظور بازاندیشیدن اصول یک دین است، آنچه فقها کریگمه KERYGMA می‌خوانند؟ مثلاً آیا نواندیش دینی ما فکر یا اندیشه نویی در زمینه‌های توحید، نبوت و معاد عرضه می‌کند؟ آیا بازاندیشی اصول اجتماعی و سیاسی از دیدگاه دینی مطرح است؟ یا خدای‌نکرده، هدف بازی با کلمات برای کره‌ مالیدن به هر دو روی نان است؟ یا به قول خودمان، هم خدا را خواستن و هم خرما را؟

نواندیشان دینی ما، با نثری که یادآور قائم‌مقام فراهانی و دیگر بازیگران با کلمات توخالی است، می‌گویند: «در ۴۰ سال گذشته در ایران، زن خوب آرمانی زنی بوده است که در تراز فکر فقیهانه، متشرعانه و ظاهرمدار قدرتمندان زرسالار، زورمدار و تزویرگر زندگی کند و تنها زایندگی کند و خدمت شوهر گزارد تا مردان سیاست که خاصیتی کمتر از درخت بی‌بر دارند، همچنان مسند نشین بمانند.» این روضه‌خوانی طولانی پر از ابهام و اشکال است، اما چند چیز را نشان می‌دهد. نخست، «زن خوب آرمانی» در جمهوری اسلامی در اکثریت نیست، زیرا امروز فرزند آوری یا به‌ قول نواندیشان دینی، «زایندگی» زن ایرانی در پایین‌ترین سطوح تاریخی خود قرار دارد. همچنین، با یک مراجعه سریع به آثار ادبی و هنری زنان ایران در چهار دهه گذشته، می‌بینیم اکثریت با زنانی است که در جهت مخالف «تراز فکر فقیهانه،…» قرار دارند. هیچ مدرکی هم نیست که زن ایرانی امروز در امر «شوهرداری» یا «خدمت به شوهر»، آن‌هم با سقوط تاریخی شماره ازدواج‌ها، به «آرمان» مورداشاره نزدیک شده باشد.

نواندیشان دینی ما می‌گویند: «حجاب جفا به دین‌محمدی و حنیفیت ابراهیمی است.» به‌عبارت‌دیگر، دین‌محمدی و حنیفیت ابراهیمی (که معلوم نیست چیست) دو مقوله متفاوت‌اند. اگر حجاب «جفا» به دین‌محمدی است، چرا آشکارا نمی‌گویید که اسلام هیچ حکمی برای تحمیل هیچ نوع حجابی ندارد؟

نواندیشان دینی همچنین از «شریعت سهله محمدی» و «عدل علی» سخن می‌گویند و ظاهراً آن دو را الگوی آرمانی خود می‌دانند؛ اما اگر منظور از شریعت به صورتی که در چهارده قرن گذشته اینجاوآنجا اجراشده است، آن‌هم در چارچوب قصاص، تعزیرات، تکفیر و تنزیه افساد فی‌الارض، صفت «سهله» یعنی آسان یا ملایم یا معتدل، چیزی جز تزویر نیست. «عدل علی» نیز هرگز تعریف نمی‌شود و بدین‌سان، هرکس، ازجمله آیت‌الله علی خامنه‌ای، می‌تواند تعریف خود را از این عبارت، تنها تعریف انحصاری جا بزند.

«نواندیشان» نمی‌خواهند یا نمی‌توانند بپذیرند که آنچه در بحث کنونی مطرح است، مظالم یک نظام مشروطه است که با سوءاستفاده از مفاهیم دینی، هدفی جز ادامه حیات ندارد. زنان ایران و دیگر کشورها، حتی کشورهای غیرمسلمان، همواره به‌طور سنتی از نوعی پوشش برای سر استفاده می‌کردند. هرکس سری به موزه‌های جهان بزند، هزاران مجسمه و تابلوی نقاشی می‌بیند که در آن، زنان نوعی حجاب داشته‌اند. پوشاندن سر، البته، برای مردان نیز جزو عادیات بود، با انواع کلاه‌های سنتی قبیله‌ای، قومی، ملی و در دوران ظهور بورژوازی، بین‌المللی. در ایران خودمان زنان از چادر، چاقچور، پیچه، لچک روسری، عمامه زنانه، روبنده، مقنعه، نقاب و برقع استفاده می‌کردند. نقاب و برقع برای مردان نیز به کار می‌رفت -ازجمله خود حضرت پیامبر که حکیم نظامی او را چنین خطاب می‌کند: ای مدنی برقع و مکی نقاب! سایه‌نشین چند بود آفتاب؟

آنچه امروز مطرح است یک «حجاب» سیاسی صددرصد ساختگی است که تا سال‌های ۱۳۵۰ در هیچ نقطه از «جهان اسلام» وجود نداشت. این «حجاب» را امام موسی صدر، یک روحانی ایرانی که برای رهبری شیعیان لبنان به خرج دولت ایران به بیروت رفته بود، با الهام از روسری راهبه‌های مسیحی به دوشیزگان شیعه جنوب لبنان عرضه کرد. در آن زمان جنوب لبنان زیر اشغال مردان مسلح فلسطینی بود که تعرض به زنان شیعه و مسیحی محل را جزو تفریحات سالم خود می‌شمردند.

صدر باعرضه «حجاب» خاص خود، کوشید تا به تفنگداران یاسر عرفات علامت دهد که از خط قرمز زنان شیعه عبور نکنند. الهام‌بخش امام موسی، آن‌طور که خودش در مصاحبه‌ای در ۱۳۵۱ تعریف می‌کرد، یک فیلم ایتالیایی بود به نام «آنا» که در آن سیلوانا مانگانو پس از یک زندگی پرشوروشر، راهبه می‌شود و «حجاب» راهبگی را می‌پذیرد. ایرانیان و دیگر مسلمانان با مراجعه به آلبوم‌های خانوادگی خود خواهند دید که مادران، مادربزرگان و مادر مادربزرگانشان، هرگز حجاب سیلوانا مانگانویی نداشتند و اگر محجبه بودند، یکی از انواع ذکرشده در بالا را استفاده می‌کردند.

نواندیشان دینی ما به‌جای یادآوری این تاریخچه تلویحاً تحمیلی، حجاب سیلوانا مانگانویی را نوعی عمل دینی، یا لااقل مذهبی شیعه، جلوه می‌دهند. آنان فراموش می‌کنند که این حجاب قلابی با گذراندن یک قانون در مجلس شورای اسلامی، قانونی که حتی استفاده از چادر را غیرقانونی کرد، بر زنان ایران تحمیل شد. در دوران مشروطه، برعکس، هیچ حجاب تحمیلی مطرح نبود، اما زنانی که می‌خواستند محجبه باشند، انواع سرپوش‌ها را در اختیار داشتند. به‌عبارت‌دیگر، حجاب خمینی‌گرایان یکی از نمادهای یک نظام استبدادی و ضدمردمی است.

اصطلاح نواندیش دینی، مانند اصطلاحات مشابه، ازجمله «مردم‌سالاری دینی»، خواسته یا ناخواسته، به عرضه نوعی مقبولیت تلویحی به «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» می‌انجامد؛ اما هر دو اصطلاح، ازآنجاکه متکی‌ بر یک دروغ مضاعف‌اند، درنهایت امر، هم به اسلام صدمه می‌زنند و هم به مفاهیمی چون «انقلاب» و «جمهوری». در دین، نه‌تنها اسلام بلکه هر دینی، نه «انقلاب» جایی دارد، نه «جمهوری».

چهارده نواندیش دینی ما می‌گویند که حجاب سیلوانایی «بیگانه با دیانت حق و عدل» است. آیا دیانت غیر حق هم داریم؟ آیا عدل مقوله‌ای است جدا از «دیانت حق»؟ سرگشتگی فکری (اگر نخواهیم بگوییم آشفتگی فکری) نواندیشان دینی، مانند مردم‌سالاران دینی، در یک مورد دیگر نیز آشکار می‌شود. آنان به‌طور تلویحی، گشت ارشاد را محکوم می‌کنند، اما حاضر نیستند ریشه این گشت، یعنی امربه‌معروف و نهی از منکر را زیر سال ببرند.

 

اما چه کسی باید زنگوله را به گردن گربه بیندازد؟

امیر طاهری

نواندیشان دینی می‌گویند که «از فقها می‌خواهیم کنار هم‌نوعان زن خود بایستند» و «بیزاری از اجبار حجاب و گشت ارشاد» را رهبری کنند- یعنی از خود گربه می‌خواهیم که زنگوله را به گردنش بیاویزد.

نواندیشان دینی، با تقلید از مردم‌سالاران دینی، می‌خواهند کاری کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب- هم احکام اسلامی مانند امربه‌معروف و نهی از منکر و گشت ارشاد، حرمت خود را حفظ کنند و هم ما بتوانیم وانمود کنیم که در آزادی‌های فردی و اجتماعی زندگی می‌کنیم؛ اما امربه‌معروف و نهی از منکر و گشت ارشاد را نمی‌توان زیرسبیلی رد کرد. حکومت‌های اسلامی از دوران خلفای راشدین تا پیدایش مشروطه در ایران و امپراتوری عثمانی همواره امربه‌معروف و نهی از منکر را جزو اصول حکومتی خود می‌دانستند و برای حفظ اجرای آن لشکری از عوامل و عناصر سرکوبگر در اختیار داشتند: محتسب، گزمه، داروغه، قاضی شرع، جلاد (کسی که پوست مجرم را می‌کند)، سیاف (کسی که گردن می‌زد) و در شبه‌قاره هند، تبلیغی‌ها، گویندا‌ها و بی‌شمار فرقه‌های دیگر.

نواندیشان دینی نمی‌گویند گشت ارشاد باید منحل شود؛ فقط می‌گویند ما از آن بیزاریم! درحالی‌که خواست گروهی بزرگ از مردم ایران، هم زنان و هم مردان، انحلال گشت ارشاد و حتی انحلال کلی «جمهوری اسلامی» است.

نواندیشان دینی یکی دو بار نیز واژه «آزادی» را به کار می‌برند، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانند در دین آزادی وجود ندارد، زیرا متکی بر اعتقاد و ایمان است. فرد متدین «عقیده» و «ایمان» دارد. عقیده از ریشه عقد می‌آید، یعنی «بستن»، یعنی ایجاد یک فضای ذهنی که در آن فقط یک حقیقت غیرقابل تغییر و دست‌کاری وجود دارد. ایمان از ریشه «امن» می‌آید، یعنی به فرد مؤمن امنیت می‌دهد، او را از هر چیز دیگر بی‌نیاز می‌کند و سرانجام، عفو و لطف الهی را به او عرضه می‌دارد. تنها بیرون از چارچوب «دین» می‌توان نواندیش بود. در چارچوب عقلی، یعنی فارغ از ملاحظات ماوراء‌الطبیعه، اعتقاد (یعنی باورهای بسته) وجود ندارد. آنچه مطرح است، «نظر» یا «فرضیه» است. نظر و فرضیه دائماً با انتقاد، راستی‌آزمایی و گمانه‌زنی مخالف روبرویند و هرگز نمی‌توانند ادعا کنند که «تنها حقیقت» را «یک‌بار برای همیشه» عرضه می‌کنند.

در اینجا با یک مسئله مهم روبه‌رو می‌شویم: آیا مؤمنان نمی‌توانند «نظر» سیاسی داشته باشند؟ بدیهی است که می‌توانند، به این شرط که نخواهند عالم سیاست را با «عقاید» دینی خودارزیابی کنند و تغییر دهند. این به‌معنای جدایی دین و سیاست است- آنچه مطرح است، جدایی دین از سیاست‌گذاری است و پذیرفتن این واقعیت که درک سیاست با معیارهای دینی و درک دین با معیارهای سیاسی، نتیجه‌ای جز سرگشتگی ندارد. اندیشان دینی ما این نظر ما را قبول ندارند و ما منکر حق آنان در این زمینه نیستیم. آنان می‌نویسند که «بهروزی ایران و ایرانیان و فخر مسلمانان و شیعیان در ایرانی است که در آن آزادی انسان جرم شمرده نشود»!

 

ما این جمله ایشان را این‌طور بازنویسی می‌کنیم:

«بهروزی ایران، ایجاد جامعه‌ای است که در آن آزادی‌های فردی و اجتماعی جزو حقوق شهروندان است.» به‌عبارت‌دیگر، «ایران و ایرانیان» برای ما یکی است و برای آنان دوتا. در همان حال، «فخر مسلمانان و شیعیان» از دید ما یک مسئله سیاسی نیست و برعکس، با تفاوت گذاشتن بین مسلمانان و شیعیان دردسرآفرین است. از دید ما، آزادی یک حق انسانی است، چه مایه «فخر مسلمانان و شیعیان» باشد، چه نباشد.

بی‌آنکه قصد شیطنت داشته باشیم، باید در پایان یادآور شویم که دختران و همسران نواندیشان دینی ما، مانند بانوان بعضی سازمان‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، همواره از حجاب سیلوانایی استفاده کرده‌اند -همان حجابی که امروز حتی بسیاری از مؤمنان و مومنات آن را نماد ظلم و استبداد قلمداد می‌کنند.

 

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

مطالب مربوط

بازگشت شبح سر ریدر بولارد

زبان: وسیله تفاهم یا بهانه‌ای برای دشمنی؟

ایران و روسیه: روسلان‌های وفادار

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر