شاهزاده رضا پهلوی جمعه ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ (۳ ژوئن ۱۴۰۱) در یک کنفرانس خبری بار دیگر با گروههای مختلف مردم سخن گفت.
وی ایستادگی و شرایط مردم را یادآور مقاومت در جنگ هشتساله در برابر دشمن خارجی دانست با این تفاوت که این بار دشمن داخلیست و در «بیت فساد و جنایتاش در تهران» نشسته است.
این چهره شاخص و همیشه مخالف جمهوری اسلامی و مدافع دمکراسی و منافع ملت و مملکت این بار نیز مردم را با همه اجزای آن، از معترضان و مخالفان تا بدنه کشوری و لشکری نظام و نیروهای سرکوب خطاب قرارداد.
وی از یکسو بر همبستگی و عزم راسخ شهروندان برای عبور از این شرایط تأکید کرد و از سوی دیگر به بخشی از بدنه کشوری و لشکری که دلشان با مردم است و خواهان تغییر این نظام هستند اما به دلایلی امکان ابراز صریح و علنی آن را ندارند، توصیه کرد به هر شکلی که میتوانند از درون رژیم به اعتراضات مردم کمک کنند. همچنین نیروهای سرکوب باید بدانند که آخرین فرصتها برای بریدن از نظام و قرار گرفتن در کنار مردم در اختیار آنان قرار میگیرد و زمان دادخواهی دیگر نمیتوان بهانه آورد که مأمور و معذور بودهاند.
شاهزاده رضا پهلوی هفتم مهر ۹۹ در «پیمان نوین» نیز ایدههای خود را که در تمام سالهای گذشته بارها تکرار شده، بهصورت جمعبندی ارائه داده بود. پیمانی که مورد استقبال جریانات مختلف سیاسی قرار گرفت، جز آنهایی که به گفتهی خود وی، «کارشکنی» میکنند و «بخشی از مشکل» هستند. بااینهمه چه «پیمان نوین» و چه آنچه در سخنان آغازین وی در کنفرانس خبری اخیر، تقریباً همزمان با سالگرد غائله ارتجاعی خمینی در خرداد ۴۲ و مرگ وی در خرداد ۶۸، مطرح شد، به یک عنصر اساسی و تعیینکننده وابسته است: مردم ایران بهعنوان مهمترین و بزرگترین اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی!
اما حقانیت آلترناتیو بودن و شعار کافی نیست بلکه باید سازوکار و رهبری داشت. نه سازوکار و رهبری سنتی که چهل پنجاه سال پیش جواب میداد. بلکه آن رهبری که با اتکا بر خرد جمعی چون چتری «ملت» را در برمیگیرد ازجمله آنهایی را که از نظام میبُرند چه برسد به آنهایی که تنها اختلافنظر سیاسی و عقیدتی ممکن است داشته باشند.
نگاهی به اعتراضات مردمی از پاییز ۹۶ به اینسو و درماندگی روزافزون رژیمی که «کار اول و آخر زمامدارانش جز روضهخوانی» نبوده بهخوبی نشان میدهد که جامعه ایران در راه تغییراتی حرکت میکند که هیچ نیرویی قادر به انسداد آن نیست.