زمانی که در ماه مارس ۱۹۳۸ آلمان هیتلری اطریش را به خاک خود ضمیمه کرد و قدرتهای اروپائی صبر پیشه کردند، هیتلر یکقدم فراتر نهاد و به بهانه اینکه مردمان منطقه «سودت لند» در کشور چکسلواکی «آلمانی هستند» آن منطقه را نیز تسخیر کرد. بازهم دولتهای دمکرات و مقتدر اروپا در آن زمان، یعنی انگلستان و فرانسه بهجای حمایت از کشورهای موردحمله، آلمان را موردانتقاد قراردادند و اعتراض کردند اما سرانجام در لفافه قرارداد کذائی و شرمآور مونیخ با الحاق «سودت لند» به آلمان رسماً موافقت شد. پسازاین عقبنشینی انگلستان و فرانسه، هیتلر چراغ سبز خود را دریافت کرد. هر چه دمکراسیها بیشتر عقبنشینی کردند هیتلر جسورتر شد و بخش بزرگتری از چکسلواکی را بلعید تا جائی که سرانجام از آن سرزمین جز نام و نشانی باقی نماند و آنگاه نوبت تجاوز به لهستان فرارسید. زمانی که هیتلر بر سر تقسیم لهستان با استالین به توافق رسید و معاهده معروف مولوتف- رینبتروف (وزرای خارجه روسیه شوروی و آلمان) امضاء شد، تازه زنگ هشدار متفقین اروپائی به صدا درآمد. پی آمد این غفلت و خطای تاریخی، جنگ دوم جهانی و قربانی شدن بیش از بیست میلیون انسان بیگناه بود.
آیا پاسخ چالش پوتین «قطعنامه» است؟
میگویند تاریخ تکرار میشود اما بار دوم بهصورت کاریکاتوری مبتذل و مسخره. با در نظر گرفتن سیر حوادث اخیر پیرامون اشغال و سپس تصاحب شبهجزیره کریمه باید پرسید آیا تاریخ در حال تکرار است؟ آیا ما، یعنی مردم جهان امروز، از تجربه دردناک جنگ دوم جهانی درسی نیاموختهایم؟ دیروز مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامهای بر یکپارچگی سرزمینی اوکراین تأکید نمود و رفراندوم برگزارشده برای الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه را غیرقانونی خواند. دقیقاً یکصد کشور یعنی بیش از نیمی از یکصد و نودوسه عضو مجمع عمومی سازمان ملل به این قطعنامه رأی مثبت دادند. ۵۸ کشور از رأی دادن امتناع ورزیدند و تنها یازده کشور رأی مخالف دادند. جمهوری اسلامی در زمره کشورهایی بود که در این رأیگیری شرکت نکرد. کشورهایی که جانب روسیه را گرفتند و رأی مخالف دادند عبارت بودند از ارمنستان، بلاروس، بولیوی، کوبا، کُره شمالی، نیکاراگوئه، سودان، سوریه، ونزوئلا و زیمبابوه.
متأسفانه برخلاف رأی شورای امنیت که در شرایطی خاص ضمانت اجرائی دارد، مصوبات مجمع عمومی با وجود مشارکت ۱۹۳ عضو تنها از «اعتبار معنوی» برخوردار است. شورای امنیت پانزده عضو دارد که تنها پنج کشور عضو دائمیاند (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلستان) و ده عضو دیگر بهتناوب از میان ۱۸۸ عضو سازمان انتخاب میشوند. درواقع شاید بتوان ادعا کرد که شورای امنیت سازمان ملل تنها زمانی میتواند از عهده وظیفه خطیرش یعنی حفظ صلح و ممانعت از تجاوز برآید که پنج عضو دائمی این شورا در مورد موضوعی موافقت کنند و یا لااقل مخالفت (وتو) نکنند.
«ناتو» پاسخی به «وتو؟»
در دوران جنگ سرد، زمانی که شوروی در اکثر موارد با استفاده از وتو شورای امنیت را فلج کرده بود کشورهای غربی با احداث ناتو (North Atlantic Treaty Organization) یا معاهده کشورهای آتلانتیک شمالی در عمل شورای امنیت را دور زدند و یک مکانیزم جدید دفاع مشترک برای خود و متحدانشان پیرامون مرزهای شوروی سابق ایجاد کردند. ازاینرو شاید بتوان گفت «ناتو» پاسخی بود به استفاده بیشازحد از حق «وتو» توسط روسیه شوروی در شورای امنیت سازمان ملل متحد. سازمان ناتو حتی پس از فروپاشی شوروی سابق نهتنها پابرجا مانده است بلکه در پرتو توسعه آن امروز بیستوهشت کشور اروپائی در ناتو عضویت دارند. پیش از فروپاشی شوروی تنها پانزده کشور در ناتو عضویت داشتند و سیزده عضو جدید جملگی کشورهایی هستند که از بلوک شوروی سابق جداشدهاند. درواقع آنها به ناتو پیوستهاند تا از چتر حفاظتی این سازمان برخوردار شوند. یکی از خصوصیتهای ناتو ماده پنج منشور این سازمان است که بر مبنای آن تجاوز به هر یک از اعضای ناتو بهمنزله حمله به همه اعضاء تلقی میشود. بهعنوانمثال حمله تروریستی ۲۰۰۱ به برجهای نیویورک بهمنزله یک حمله خارجی تلقی شده است و به همین دلیل قوای کانادا، فرانسه، انگلستان، آلمان و سایر کشورهای عضو ناتو دوشادوش سربازان آمریکائی در افغانستان به جنگ با القاعده مشغولاند. متأسفانه ناتو نخواهد توانست در مورد اوکراین کمک مؤثری باشد چون اوکراین عضو ناتو نیست اما دیگر کشورهایی که در گذشته جزو بلوک شرق بودهاند مانند لهستان، آلبانی، رومانی، بلغارستان، مجارستان و سایرین که اکنون به ناتو پیوستهاند در این ایام شبها تا حدودی در سایه حریم ناتو آسودهتر میخوابند. سفر اخیر پرزیدنت اوباما به اروپا و مواضع نسبتاً محکمتری که در برابر روسیه اعلام کرد بیشتر برای قوت دل بخشیدن به کشورهایی بود که محکوم به همسایگی با خرس شمالی هستند.
فعلاً از اروپا به علت تداوم رکود اقتصادی در دفاع از اوکراین چندان کاری ساخته نیست. حتی در مورد تحریمهای اقتصادی نیز حواله آمریکا در ارتباط با تحریم روسیه در اروپا عملاً نکول اعلامشده است. بر مبنای آمار سال پیش، اهمیت ۳۸ بیلیون دلار تجارت امریکا با روسیه در مقام مقایسه با ۳۳۰ بیلیون دلار دادوستد با روسیه برای اروپا، رنگ میبازد. در شرایط فعلی با بیکاری و عدم محبوبیت عمومی دولتهای اروپائی بسیار بعید به نظر میرسد که اروپا در دفاع از اوکراین از مرحله حرف تجاوز کند. احتمالاً پوتین هم قبلاً این ملاحظات را در محاسبات خود نادیده نگرفته است. از سوی دیگر او میداند که اروپائیها و بهویژه آلمان محتاج به منابع انرژی بهویژه گاز از روسیه هستند. ازاینرو لااقل در کوتاهمدت پوتین خیالش آسوده است؛ اما آنچه باید موجب نگرانی رهبران و ملت روسیه باشد عواقب سیاسی و اقتصادی این دگرگون شدن یکشبه تصویر روسیه در اذهان و افکار عمومی جهان است. آنچه پوتین و روسیه در این صحنه باختهاند با هیچگونه سودی از کشورگشائی و سلطهطلبی قابلمقایسه نیست. سرانجام خودسری و تجاوز به حقوق دیگران را باید با مروری بر زندگانی امثال هیتلر، صدام حسین و معمر قذافی جستجو کرد.
پاریس: آدینه ۲۸ مارس ۲۰۱۴