این نوشتار بخش اول و مقدمات کتابی است که بعد از ده سال تحقیق و در حدود ۵۰۰۰ صفحه، دو سال پیش به اتمام رسید. به ناشر تحویل داده شد و در اداره سانسور وزارت ارشاد اسلامی هم ناشر لغو مجوز شد و هم کتاب توقیف خورد.
صدسال اندیشههای ایرانی (۱)
پیشزمینههای تاریخی (عصر بیداری و مشروطیت)
تقدیم به عشق پر سودای زندگیام (ز- ع) که عمیقتر از اهورامزدا او را میپرستم و فراتر از ایران در او نفس میکشم و با انسانیت مهرآورش این نوشتهها را از نیستی نجات داد.
«از گذشتهام چه میتوانم به شما بگویم؟ من در سرزمینی زاده شدهام که انگاره آزادی، نظریه حقوق بشر و عادات مهرآمیز انسانی، چیزهایی بود که به سردی مورد نفرت واقع میشد و وحشیانه غیرقانونی اعلامشده بود. درگذر تاریخ، گهگاه دولتی مزور دیوارهای زندان ملت را با رنگ زرد خوشایندتری رنگ میزد و با صدای بلند اعلام میکرد که حقوق آشنا برای ملتهای سعادتمندتر را به ملت ما ارزانی داشته است؛ ولی این حقوق یا تنها به زندانیان عرضه میشد، یا خسران پنهانی در آنها بود که حتی از احکام استبدادی بیپرده تلخترشان میکرد… هر مردی در این سرزمین اگر گردنکلفت نبود، برده بود؛ ازآنجاکه روح و هر آنچه مرتبط به آن است از انسان دریغ شده بود، تصور میشد که تحمیل درد جسمانی برای حکومت کردن و راهنمایی طبع بشری کفایت میکند… گه گاه چیزی به اسم انقلاب به وقوع میپیوست تا بردهها را گردنکلفت کند و برعکس…» (زندگی واقعی سباستین نایت، نابوکف، ص ۵۱)
پیشگفتار- این نوشته که مجموعهای از متون و رسالات را در خود جایداده است، تحلیل و بررسی سیر تاریخی رویدادهای اجتماعی- سیاسی- اقتصادی در رابطه با رخدادهای فرهنگی (فکری- ادبی و هنری) در دویست سال گذشته تاریخ ایران را در برمیگیرد؛ از پیشزمینههای شکلگیری اندیشههای ایرانی در تلاقی با مدرنیته تا پیآمدهای آن؛ سرآغاز تلاقی ایران سنتی با دنیای جدید و تکانههای تجدد در فرهنگ و سیاست ایرانی، از جنگهای روسیه با ایران به سال ۱۱۸۳ خورشیدی و دیگر اتفاقات زمانه تا ناکام ماندن حادثه محافظهکارانه در سال ۱۳۸۳ خورشیدی. داستان این دویست سال، فرازوفرود اندیشهها، احزاب، دولتها، تحولات اجتماعی، اقتصادی و تغییرات فرهنگی و هنری است که عصر جدید در تاریخ اندیشه و سیاست را در جامعه ایران پدیدار ساختهاند. دورهای از پیشزمینههای صورتبندی دانایی مدرن ایرانیان تا تحولاتی که در زمانه کنونی از سر میگذراند.
سخن اندیشه در ایران دوران معاصر، حرفی ناگفته است و اندیشمندان ایرانی که در آشنایی با ذهنیت مدرنیته به ابراز نظرات و اظهار افکار پرداخته و چهره تازهای از فرهنگ ایرانی را به نمایش گذاشتهاند، با کمترین موارد از دیدگاه تاریخنگاری اندیشه و اندیشهشناسی تاریخی، به سنجش و آزمون معرفتی و تاریخی گذشته شدهاند؛ سیطره سخن مدرنیته در ایران دویست سال گذشته- از جنگهای ایران و روسیه تا زمانه حاضر- با قوت و ضعف، موفقیت و شکست، راستاندیشی و چپگرایی، سیاستبازی و ایدئولوژیگرایی، آنچنانکه بایدوشاید نهادینه نشده و رسوبات دنیای قدیم در ذهن و زبان ایرانیان، بنیانهای فکری و بنیادهای فرهنگی دنیای جدید را با مشکلات جدی مواجه ساخته است. بااینحال مدرنیته چونان ضرورت زندگی انسانی و تأمینکننده نیازهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی در تقلای جایگزینی در جامعه و فرهنگ ایرانی، تاکنون به حیات خود ادامه میدهد و با تمامی کجاندیشیها که به خود دیده است، فرصتی- شاید برای آخرین بار- یافته است تا بر تهماندههای سنتگرایی غالب شده و زندگی بهواقع مدرن را برای ایرانیان فراهم سازد.
بازخوانی کنش و اندیشه ایرانیان در دویست سال گذشته، با تأملی در زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی آنها، آگاهی از وامداری به مدرنیته و باور به آیندهای گشوده و در افقی اندیشمندانه، از اولویتهای فرهنگی به شمار میرود که بهواسطه آن میتوان بر ذهنیتی مدرن در جغرافیای ایران رسیده و فرهنگ ایرانی را برای حضور در نظام دانایی جهان انسانی، ارتقا داد؛ مجموعه حاضر که بخشیهایی از آن پیشازاین بهصورت رسالات و نوشتههایی جداگانه منتشرشدهاند، با این پیشفرض معرفتشناسانه بر اساس تاریخنگاری اندیشه و از دیدگاه مدرنیته، تألیف شده است.