هرگونه تلاش سیاسی- فرهنگی و اقتصادی و… برای ماندگاری ایران و رهایی آن از فاشیسم مذهبی است؛ رژیم سیاسی که با خشونت سرکار آمده و با خشونت در طول چهلوسه سال کرامت، آزادی و زندگی ایرانیان را از بین برده است. حکومت اسلامی که هیچ وابستگی به ایران ندارد و ایده و رفتارهای ضد ملی را برای از بین بردن ایرانزمین به کار گرفته است؛ رفتارهای ضد ایرانی جمهوری اسلامی از سویی با تنشآفرینی در منطقه و اقدامات تروریستی در کشورهای دیگر انجام میگیرد و از سوی دیگر با تحریک احساسات محلی و همراهی با نیروهای تجزیهطلبان، خواهان زمینی سوخته از ایران است.
همانطور که شاهزاده رضا پهلوی در سخنان اخیر اشارهکردهاند، مسئله ایران و ماندگاری چارچوب سرزمینی آن، محور، هدف و برنامه مبارزاتی ایرانیان است؛ تردیدی نیست که محوریت رهایی ایران با ماندگاری چارچوب سرزمینی وطن در پیوند تنگاتنگ قرار دارد؛ پیوندی که نشانگر هویت ملی ایرانیان و مطالبات آزادیخواهانه و دمکراتیک آنان را تشکیل میدهد.
هوشیاری در برابر نقشههای تازه ضد ایرانی و تفرقهافکنانه عوامل رسانهای و امنیتی جمهوری اسلامی، از اولویتهای مبارزات ملی و مدنی وطنپرستان به شمار میرود؛ طرفه آنکه هم در روشهای مبارزاتی و هم در اهداف سیاسی، حفظ چارچوب سرزمینی ایران، با ایجاد دولتی دمکراتیک، سکولار و حقوقی مسیر بوده و درواقع دولتی دمکراتیک که برآمده از تحقق خواستههای ملی و منافع وطن است، میتواند امنیت ملی و جغرافیایی ایرانزمین را تأمین و کرامت انسانی و حقوق شهروندی ایرانیان را تحقق بخشد.
رفتار مبارزاتی و شیوههایی که مخالفان حکومت اسلامی در شرایط کنونی از خود نشان میدهند، نشانگر ایدههای فکری و اهدافی هستند که برای آینده ایران در نظر دارند و مبانی وطنپرستانه را در هماهنگی و همسویی با آزادیخواهی، در معرض انتخاب و پذیرش افکار عمومی قرار میدهد؛ در میان مشروطهخواهان که سودای تکمیل پروسه مدرنیته و نوسازی ایران و دمکراتیک سازی افکار، جامعه و دولت را در سر دارند، هم مبانی نظری، هم روش مبارزاتی و هم اهداف خویش را حول محور حفظ و حراست از چارچوب سرزمینی ایران و تأمین منفعت ملی ایرانیان قرار دادهاند.
تردیدی نیست که بدون باور به ایرانزمین و دفاع از مرزهای شناختهشده تاریخی و دیپلماتیک آن، هیچ اندیشه و رفتاری در فضای سیاسی و فرهنگی، جایگاهی حقوقی ندارد و نمیتوان آن را برای ایجاد دمکراسی در ایران و آزادی ایرانیان شناخت؛ در حقیقت هر چشماندازی برای آینده ایران پس از جمهوری اسلامی، از رهگذار ایمان فکری و دریافت واقعبینانهای میگذرد که حقانیت جغرافیایی ایران را مدنظر قرار داده است؛ بر این اساس، صفبندیهای اخیر در بخشی از اپوزیسیون و گروهها و اشخاص فعال در عرصههای سیاسی- چه در داخل کشور و چه خارج از آن- بر پایه باور به چارچوب سرزمینی ایران و بنیاد اندیشهها و رفتارهای خود بر پایه آن، موضوعیت مییابند.
بر اساس آنچه به کوتاهی اشاره کردم، برنامه تفرقهافکنی و ایجاد شبهه در حقانیت سرزمینی ایران و همچنین تبلیغ جداییطلبی که از تریبونهای رسانهای رژیم و برخی فعالین رسانهای خارج کشور به افکار عمومی منتقل میشود، یکی از آدرسهای انحرافی است که اتاق فکر حکومت اسلامی برای فرصت به دست آوردن و تداوم خشونت، سانسور و غارت اموال عمومی ایرانیان، تدارک دیده و ثمرهای جز ویرانی طبیعی، انهدام حقوقی و فروپاشی سرزمین مادری تمامی ایرانیان در پی ندارد؛ برای مقابله با این توطئه رژیم، بایسته است که حراست از چارچوب سرزمینی ایران در سرلوحه فعالیتها، اتحادها، هماهنگیها و… میان مخالفان جمهوری اسلامی قرارگرفته و همه تلاشها و محور فعالیتهای فرهنگی و سیاسی علیه تمامیت رژیم جمهوری اسلامی که دشمن اصلی ایران و ایرانیان است، اصولیتر و عمیقتر از قبل ادامه یابد. باشد که بهزودی شاهد از بین رفتن جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و دمکراسی ایران باشیم.