ملل مسلمان: هویتی فراتر از اسلام و عربیت؟

اسلام و عربیت

در سراسر تاریخ، مللی که با بحران روبرو شده‌اند، کوشیده‌اند تا با احراز مجدد هویت غالباً تخیلی از بوته گذاران آزمون‌ها بگذرند. در همه موارد یک پرسش مطرح بوده است: کی هستیم؟

امروز با شکست اسلام سیاسی و هویت کاذب آن، این پرسش برای غالب ملل مسلمان مطرح می‌شود. در کشورهای عرب‌زبان، شکست پان‌اسلامیسم همراه با شکست پان‌عربیسم، برای نخستین بار، راه را برای شکل دادن به هویت‌های ملی گشوده است. در مصر، پرجمعیت‌ترین کشور عرب‌زبان، «هویت جاودانه مصری» جای شعارهای مربوط به «رهبری مصر در جهان عرب» یا «اسلام فاتح» در سراسر جهان را گرفته است. این مصر گرایی جدید، هرروز در برنامه‌های تلویزیونی، مقالات روزنامه‌ها، کتاب‌های پژوهشی یا ادبی، دوره‌های دانشگاهی و البته تصنیف‌های عام‌پسند تبلیغ می‌شود.

این چرخش به‌سوی مصر گرایی به دو دلیل شایسته توجه ویژه است. نخست، ازاین‌رو که مصر زادگاه پان‌عربیسم و پان‌اسلامیسم مدرن بود. اندیشه پان‌عربیسم در سده نوزدهم نخست از سوی سرهنگ عربی پاشا به‌عنوان سپری در برابر نفوذ تسلط‌ جویانه غرب مطرح شد. این اندیشه در نوشته‌های عبدالرحمن الکواکبی، به‌ویژه کتاب «ام‌القری» شکل سازمان‌یافته‌اش را عرضه کرد. در کنفرانس «پان عرب» که در پاریس، در سال ۱۹۱۳ میلادی تشکیل شد، روشنفکران مصری گرداننده اصلی بودند. در آن کنفرانس هویت واحد اعراب به‌صورت آمیزه‌ای از اسلام و زبان عربی توصیف شد و طرح الکواکبی برای احیای خلافت اسلامی عرب‌زبان مورد تائید قرار گرفت. یک دهه پس‌ازآن، مصر شاهد ظهور اخوان‌‌المسلمین (برادران مسلمان) بود که با کمک بریتانیا برای مبارزه با جنبش‌های چپ‌گرا و گروه‌های پان عرب درصحنه قرار گرفت. اخوان‌المسلمین در مبارزه با افکار ملی‌گرایانه خواستار اتحاد همه ملل مسلمان زیر یک پرچم بودند: پرچم امت اسلامی.

دلیل دوم برای اهمیت چرخش مصر به‌سوی ملی‌گرایی، نفوذی است که مصر همواره درصحنه سیاسی-فرهنگی ملل عرب‌زبان داشته است. در ۱۹۱۶ میلادی اکثریت رهبران پان‌عربیسم که از سوی ترک‌های جوان اعدام شدند، اهل مصر بودند.

سی سال پس‌ازآن اعدام‌ها، پرسش «ما کی هستیم» را میشل عفلق، روشنفکر مسیحی سوری، در کتاب «در مسیر بازسازی» مطرح کرد. از دید عفلق اعراب می‌بایستی با کنار گذاشتن میراث اسلامی، البته بی‌آنکه خواستار نابودی آن باشند، بر عواملی تکیه کنند که وحدت آنان را ممکن می‌سازد: زبان، فرهنگ مشترک و تاریخ مشترک.

عفلق به همراهی چند روشنفکر سوری دیگر، ازجمله ساطع الحصری و صلاح بیطار، با تشکیل حزب بعث عربی، جریان ملی‌گرایی فارغ از اسلام را درصحنه سیاسی «جهان عرب» شکل داد؛ اما از آغاز می‌شد دید سه عامل وحدت که او ذکر کرده بود، بیش از آن‌که واقعیت داشته باشند در عالم خیال شکل‌گرفته‌اند. نخستین عامل، یعنی وحدت زبان تا حدی قابل‌قبول بود؛ اما حتی در آن زمان، می‌شد دید که شاخه‌های گوناگون عربی، مانند شاخه‌های گوناگون هر زبان دیگر، بازگوکننده تفاوت‌های مهم هویتی نیز هست. آنچه عفلق «فرهنگ مشترک» می‌خواند، نیز بیشتر جنبه خیالی داشت، زیرا فرهنگ ملل به‌اصطلاح عرب، از موریتانی گرفته تا عمان، اساساً منعکس‌کننده هویت‌های محلی آنان بود. سخن از تاریخ مشترک نیز بیشتر خیال‌بافی بود تا جامعه‌شناسی. اعراب که زیر حکومت‌های گوناگون از هخامنشیان و رومیان و بیزنطیه (امپراتوری بیزانس) و مملوکان و عثمانی و قدرت‌های استعماری غربی زیسته بودند، گفتمان‌های تاریخی گوناگون داشتند -گفتمان‌هایی که در آن «عربیت» غالباً در موضع انفعالی قرار داشت.

امروز در عراق که همراه با سوریه، هم پان‌عربیسم بعثی را تجربه کرده است و هم رنج «خلافت اسلامی» را تحمل کرده، گرایش کلی به‌سوی «عراقی بودن» یا «عروقه» است. علی‌رغم تسلط احزاب طائفی درصحنه سیاسی، جریان اصلی فرهنگی در عراق در مسیر «عروقه» قرار دارد. پژوهش در تاریخ عراق پیش از اسلام، یادآوری تمدن‌های کهن مانند سومر، عکاد (اکد)، آشور، بابل و حتی اور اسطوره‌ای جای مهمی در کوشش هویت‌سازی عراقی به دست آورده است.

در لبنان، این گفته که «اسلام لبنان را که بهشت بود تبدیل به جهنم کرد» به‌صورت یک ضرب‌المثل درآمده است. در لبنان، مانند عراق، بازگشت به هویت ملی یا «لیبانیته» (libanité) به‌عنوان تنها راه نجات از بحران سیاسی-اقتصادی-اخلاقی کنونی مطرح است. بسیاری از لبنانیان بهزاد می‌آورند که لبنان هزاران سال پیش از ظهور اسلام و عربیت، در حوزه مدیترانه حضور داشت. تمدن فنیقی در آن حوزه یکی از بازیگران اصلی بود. یکی از بحث‌های جاری در مبارزات انتخاباتی ماه آینده در لبنان «بازگشت به خویش» و شکستن بن‌بست‌های تاریخی است که پان‌عربیسم و اسلام‌گرایی به وجود آورده‌اند.

امیر طاهری

جست‌وجوی «هویت واقعی» و «بازگشت به خویش» به شبه‌جزیره عرب نیز رسیده است. در عربستان سعودی اکنون از «تاریخ دوهزارساله» سخن می‌گویند و حتی تمدن‌های سومر و دیلمون (در بحرین کنونی) را جزو ریشه‌های هویتی خویش عرضه می‌کنند. از همه شگفتی‌آورتر بازنویسی زندگی محمد عبدالوهاب به‌عنوان یک پناهنده مذهبی است، با این تأکید که دولت سعودی دست‌کم یک قرن پیش از او شکل‌گرفته بود. هم‌اکنون عربستان سعودی شاهد گسترده‌ترین برنامه‌های باستان‌شناسی و پژوهشی آکادمیک در دوران پیش از اسلام است. نسل‌های جدید، هم در عربستان و هم در دیگر کشورهای عرب‌زبان منطقه، تشنه بازشناسی دورانی هستند که تبلیغات اسلامی به‌عنوان «جاهلیت» محکوم کرده است. در تازه‌ترین پژوهش‌ها در این زمینه، می‌توان دید که شبه‌جزیره عرب پیش از اسلام یک مرکز مهم بازرگانی، هنر، ادبیات، تنوع دینی و حتی معماری بود. بعضی پژوهشگران حتی ادعا می‌کنند که اسلام در نقش ویرانگر تمدن و فرهنگ در شبه‌جزیره ظاهر شد و دستاوردهای چندین نسل را از بین برد.

کوشش برای یافتن یا شکل دادن به یک هویت غیر اسلامی را در ترکیه نیز می‌توان دید. تبلیغات دولتی، اکنون ترکیه را به‌عنوان وارث تمدن هیاطله (Hittites) معرفی می‌کند. بعضی نویسندگان ترک حتی می‌کوشند تا نقش تمدن یونان را در آسیای صغیر به رسمیت بشناسند و ترکیه امروز را به‌عنوان شریک در هویت هلنی (Hellenic) معرفی کنند. در این چرخش مسیر، هویت ترکی-مغولی که از سوی پان‌ترکیست‌ها مانند انور پاشا و گرگ‌های خاکستری مطرح می‌شد، نیز موردتردید قرارگرفته است. در آمارگیری عمومی اخیر، اکثریت اهالی ترکیه هویت‌هایی غیر از «ترک» برای خود ذکر کرده بودند.

البته بحران هویتی ترکیه ریشه تاریخی دارد و با سقوط امپراتوری عثمانی شدت گرفت. آتاتورک کوشید تا ترکیه را در هیئت یک ملت اروپایی از نو تعریف کند. این کوشش زیر فشار جنبش‌های چپ و احزاب اسلام‌گرا، از «رفاه» نجم‌الدین اربکان گرفته تا «آق پارتی» (آک پارتی) رجب طیب اردوغان، فروریخت و زیر آوار کوشش‌های عبث برای عضویت در اتحادیه اروپا دفن شد. بدین‌سان، کوشش کنونی باهدف شکل دادن به هویتی تازه است -هویتی فراتر از پان‌ترکیسم، پان‌اسلامیسم و پان‌اروپائیسم.

فرار از هویت اسلامی، اکنون، در پاکستان نیز هواداران بسیار دارد. توسعه بی‌سابقه کاوش‌های باستانی و پژوهش‌های آکادمیک در تاریخ سرزمینی پنجاب، بلوچستان، سند و سرحد در مسیر «بازگشت به خویش» تصویری و شکل دادن به یک هویت فراگیر پاکستانی از حمایت ارتش و دولت پاکستان برخوردار است. در پاکستان، اما جست‌وجوی هویت با یک مشکل بزرگ روبه‌رو است: عدم آمادگی اکثریت پاکستانیان برای شناختن ریشه‌های هندی تمدن و فرهنگ خودشان. بدین‌سان، پژوهشگران پاکستانی می‌کوشند تا درعین‌حال که هویت ملی خود را فراتر از اسلام شکل می‌دهند، علت وجودی کشور را که دوری از هند و هندوئیسم است، زیر سؤال نبرند.

کوشش برای بازیابی هویت حتی در میان فلسطینیان نیز جایی پیداکرده است. امروز سخن گفتن از فلسطین به‌عنوان بخشی از «جهان عرب» شنوندگان زیادی را جلب نمی‌کند. پان اسلامیسم نیز در قالب تسلط حماس بر نوار غزه، تسلطی همراه با فساد، ترور و اختناق، چندان جذاب نیست. در دو سه سال گذشته، شاهد انتشار نخستین پژوهش‌ها درباره ریشه‌های فرهنگ و هویت فلسطینی از دوران باستان تا امپراتوری روم و امپراتوری عثمانی بوده‌ایم -هویتی که در آن عربیت و اسلامیت جایی ندارد.

هنوز زود است که حدس بزنیم این کوشش برای بازیافت هویت یا حتی ابداع هویتی نو، به کجا خواهد انجامید و عواقب سیاسی و فرهنگی آنچه خواهد بود؛ اما این نکته مسلم است که شعارهای «امه عربیه واحده، ذات رساله خالده» و «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» میشل عفلق و جمال عبدالناصر، طبل‌های توخالی‌اند. از سوی دیگر، امیدهای حسن البنا، بنیان‌گذار «برادران مسلمان» در مصر و علی شریعتی، تئوریسین پان‌اسلامیسم شیعه، برای احیای خلافت اسلامی با تسلط یا بی تسلط اعقاب پیغمبر اسلام، تبدیل به یاس شده است. رهایی از زنجیرهای مسلکی گذشته، برای غالب ملل اسلامی، ضرورتی حیاتی به نظر می‌رسد.

بااین‌حال، جست‌وجوی هویت درگذشته خیالی یا حتی واقعی، ممکن است به نادیده گرفتن واقعیات اینجا و اکنون منجر شود. برای ساختن آینده می‌توان از ثروت‌های گذشته کمک گرفت؛ اما جان دادن به استخوان‌های پوسیده از معجزات الهی است. گذشته‌گرایی یادآور این آیات قرآن است:

الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر!

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

مطالب مربوط

گردهمایی در کلن، سیمای جمهوری‌خواهان ایرانی

مسکو، پکن و تهران: برخورد واقعیات با خیالات

ذکر مصیبت یا دادوستد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر