حکومتهایی که قادر به ماندگاری و بازتولید خود چه با ترفند و چه با خدمت نیستند، با دوران ریزش روبرو میشوند. اگر حکومتی مانند پهلوی به دلایل گوناگون نتواند خود را بازتولید کند، ریزش نیروهای آن به زیان جامعه تمام میشود و این در عمل ثابت شد. اگر حکومتی مانند جمهوری اسلامی نتواند خود را بازتولید کند، ریزش نیروهای آن به سود جامعه تمام میشود. البته بستگی به این دارد که نیروهای سیاسی و اجتماعی چگونه از فرصت ریزش استفاده کنند.
ریزش جمهوری اسلامی برخلاف دوران پهلوی، نه از بالا و با هدایت ارتجاع و خارج بلکه در پایین و با مردم شکل گرفت! در میان همان قشرها و طبقاتی که رژیم ولایتفقیه مدعی پشتیبانی از آنها بود. در این میان، اگرچه اعتراضات ۸۸ موسوم به «جنبش سبز» فراتر از «اصلاحات» نمیرفت اما ازآنجاکه گستردهترین اعتراض در تاریخ سیساله رژیم اسلامی بود و موردتوجه و حمایت ایرانیان دمکراسیخواه و مخالف کلیت نظام و همچنین جامعه جهانی قرار گرفت، مهمترین رویدادیست که سد سه دهه سکوت را شکست و نمادی چون «ندا» برجای گذاشت که هیچ نزدیکی با جناحین رژیم نداشت. آن اعتراضات اگرچه با همکاری اصلاحطلبان و متوهمان «دوران طلایی امام» جمعوجور شد، اما نشان داد که از یکسو نظام بهشدت آسیبپذیر است و از سوی دیگر، آگاهی و نیاز جامعه با شعارهایی مانند «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» از «رأی من کو» بسی فراتر است.
عریان شدن بیشازپیش صورت و سیرت کریه جمهوری اسلامی با همه جناحیناش یکی از دلایل مهمی بود که رژیم با تمام توان با افزایش بودجه و شمار صادراتیها و لابیگران هم به تقویت بزککنندگانش در خارج کشور پرداخت و هم بازوهای شبهنظامی خود را در منطقه تقویت کرد و هم برای «نرمش قهرمانانه» آماده شد. نه برای اینکه به «مهار اتمی» تن دهد بلکه برای آنکه در چارچوب «توافق»ی که غرب نیز آن را تأیید کرده، اهداف خود را پیش ببرد. نقض برجام در دو سال اخیر نیز چیزی جز این اثبات نکرده است!
اما تغییر و تحولات درونی جامعه و همچنین قوانین اقتصاد و سرشت انسان در میلِ به آزادی و رفاه و امنیت با ترفند و تصمیم و ارادهگرایی حکومتها و نیروهای سیاسی قابلکنترل نیست. تلاطمِ اعماقِ جامعه اعتراضات سراسری دی ۹۶ را رقم زد و خیزش آنچه جمهوری اسلامی «پایگاه اجتماعی» خود تصور میکرد به ریزش در میان جریاناتی منجر شد که بااینکه حتا در سال ۹۶ نیز برای رأی دادن به روحانی تبلیغ میکردند اما شش ماه بعد شنیدند که ماجرای جناحین تمام است! هم نظام و هم آنان که از جناحین و دوگانهسازی دروغین ارتزاق میکردند باید تصمیم میگرفتند: رژیم تصمیم به «یکدست» شدن گرفت و بسیاری از مدافعان اصلاحاش به مخالفان پیوستند. چه خوب!
اما درحالیکه مردم حقوق ازدسترفته خود را با شعارهایی در ستایش پهلویها و خدمات آنها یادآوری میکنند، برای برخی از «ریزشی»های نظام پذیرفتن واقعیت از زبان و شعارهای مردم که نهتنها «نه به جمهوری اسلامی» بلکه «نه به انقلاب ۵۷» میگویند همچنان سخت است.
اینست که باید گفت اگرچه تصمیم افراد در مورد اینکه در کدام سوی تاریخ بایستند مهم است اما درنهایت این تاریخ است که نشان میدهد هرکدام از ما با عملکرد خود و نتایج آن در کجا ایستادهایم! همانطور که در مورد انقلاب ۵۷ شاهدیم!
الاهه بقراط