پیشینهی «نور به قبرت به باره» خطاب به شاه فقید به دوران جنگ هشتساله و دهه شصت خورشیدی در زمزمههای صفهای طولانی برای خرید کالاهای ضروری برمیگردد.
«برکت جنگ» که تمام شد و جمهوری اسلامی بیشازپیش ناتوانی خود را در تأمین مردم به نمایش گذاشت، مقایسه قبل و بعد انقلاب گسترش یافت و حتا به درون نظام رسید بهطوریکه برخی از مدافعان ارتجاع سرخ و سیاه به «تأیید» رضاشاه پرداختند. چند سال بعد ستایش خدمات «شاه و شهبانو» نیز اضافه شد و شماری با شمّ بازاری دریافتند که با «پهلوی» میتوان هم مخاطب و محبوبیت و هم پول درآورد! کار بهجایی رسید که حتا امنیتیها و سایبریهای جمهوری اسلامی نیز با نام و اعتبار پهلویها وارد میدان مجازی و واقعی میشوند و پس از جلب مخاطب، به جاسوسی و حتا بازداشت مخالفان و تخریب پهلویها و آزادیخواهان میپردازند؛ اما در بیشتر آنها که بهظاهر و با اهداف «خاص» از پهلویها دفاع میکنند یک نکته مشترک به چشم میخورَد: تخریب و تحریف آن پهلوی که هست و حضور دارد و مورد اقبال بخش مهمی از جمعیت جوان ایران است!
روی گرداندن از دین سیاسی و سیاست دینی و کندوکاو در تاریخ پادشاهی که دوران پهلوی بر تارک معاصر آن میدرخشد، نتیجهی ناگزیر هویتسازیهای کاذب توسط جمهوری اسلامی و مدافعان آن است! ایران آینده، اگر نظام جمهوری هم داشته باشد، بر میراث پادشاهی و پهلوی بنا خواهد شد و نه بر ویرانهای که نظام کنونی برجای میگذارد و باید روبیده شود.
شاهزاده نیز بهاندازه دو نسل با پادشاهان پهلوی متفاوت است. اوست که مدعی دموکراسی و حقوق بشر و سپردن مسئولیت به شهروندان است تا بتوانند آزادی خود را نگهبانی کنند! همان چیزی که برخی مخالفان بیخدمت و پرتوقع پهلویها مدعیاند که به دنبالش بودهاند بدون آنکه هیچ گفتار و کرداری از آنها چنین ادعایی را اندکی ثابت کند! برخی نیز میخواهند تا وی همه مسئولیتها را خودش بر عهده بگیرد و «شاهانه» به «میدان» بیاید اما وقتی برای حفظ ملت و مملکت و حقوق خود آنها به حمایت نیاز داشت، مانند پدر و پدربزرگ، تنهایش بگذارند چون او همه «مسئولیتها» را برعهدهگرفته و آنها «مسئولیتی» نداشتند!
آن دوران اما گذشت! هر شهروندی باید خود مسئولیت انتخاب و آزادی خویش را برعهده بگیرد تا هم قدر آنها را بداند و هم نه به خاطر این یا آن فرد، بلکه برای خودش و برای حفظ نظامی که آزادی و رفاه وی را تأمین کرده، از آن دفاع کند!
اگر رضاشاه «ایران نوین» را بنیان نهاد و اگر محمدرضا شاه شالودههای اقتصادی و فرهنگی را گسترش داد، خَلَف آنان با تأکید بر جدایی دین و دولت، منادی دمکراسی و حقوق بشر برای ایرانیان است. دمکراتیزه شدن نهاد پادشاهی مرهون شخصیتی است که نهم آبان ۱۳۳۹ در دوران رشد اقتصادی و فرهنگی ایران معاصر به دنیا آمد و اگرچه از جوانی در ایران نبوده اما سرنوشتش با میهن گرهخورده. اگر کسانی اهمیت این نهاد را حتا در صورت رأی مردم به «جمهوری» نمیبینند، متوجه نیستند که آن جمهوری احتمالی فقط با درک دمکراتیک از نهاد پادشاهی میتواند مستقر شود! تلاشی که در تمام سالهای گذشته توسط شاهزاده پیش برده شد تا طرفداران نهاد پادشاهی به رأی اکثریت (اگر در اقلیت قرار گرفتند) و حقوق اقلیت (اگر رأی اکثریت را به دست آوردند) احترام بگذارند! دیگران نیز بهتر است به دمکراتیزه کردن مفهوم «جمهوری» بپردازند که پیشینهی نحیف و خونبار و ویرانگر جمهوری اسلامی آن را بهشدت آلوده است!
۹ سال پیش شاهزاده در سفری که بهار ۲۰۱۲ به برلین داشت در گفتگویی با «تلویزیون ایرانیان» عنوان کرد: اصلاً فرض کنید بنده رفتم کنار؛ فکر میکنید موضوع پادشاهی منتفی میشود؟! گذشت زمان نشان داد که حق با وی بود! یک پدیدهی تاریخی و فرهنگی حتا اگر او نیز نباشد، منتفی نمیشود! چهبهتر که این نهاد باشخصیتی چون او در ایران امروز تعریف شود. زادروز شاهزادهی آزادیخواه خجسته باد!
|الاهه بقراط