شش مرداد ۱۳۹۳
برای رسیدن به هر هدفی اولین قدم، شناسایی خود هدف هست. هدف باید معلوم، شفاف و برای هر فردی در جامعه قابللمس باشد تا مردم از هر طبقه اجتماعی خود را در راه رسیدن به آن هدف شریک بدانند و برای رسیدن به آن اگر هزینهای را باید پرداخت کنند، بدانند که نتیجه هزینه پرداختشده، چه خواهد بود. هدف از نوشتن منشورهای که هدف مشخصی را دنبال نمیکنند و تنها به کمبودهای در جامعه اشاره دارند، چه میتواند باشد؟ سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بهتنهایی کافی نیست. مردم انتظاری بیشتر از این دارند که عدهای به دورهم جمع شوند و منشوری را بنویسند. آینده موردنظر خود را از همین امروز باید بهصورت روشن و نمایان شده به مردم ارائه دهیم.
هدف را اگر «بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم» قرار دهیم و بخواهیم که برای مثال «تقسیم ثروت» در ایران بهطور عادلانه و عملی انجام شود تا به عدالت اجتماعی نزدیک شویم، چه باید بکنیم؟ سه عامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باید باهم برای رسیدن به این توازن همکاری کنند. بهصورت ساده، ترازوی را باید در نظر بگیریم که بهجای دو کفه، سه کفه دارد و توازن مابین این سه کفه ترازو هدف اصلی تمام نیروی مردمی قرار میگیرد.
کفه اجتماعی: زمانی که مردم ازنظر اجتماعی به آزادیها و محدودیتهای خود واقف شوند به قانون احترام خواهند گذاشت و از نوسانات اجتماعی بهترین استفادهها را خواهند برد. زمانی که خانواده دوباره در مرکز گفتگوی اجتماعی قرار داده شود و روابط اجتماعی مابین افراد مشخص باشد به جامعهای خواهیم رسید که توان تولید فرهنگی خواهد داشت. این جامعه مدنی تعادل نسبی در خود را میطلبد.
کفه اقتصادی: درآمد کشور چه از صادرات انرژی و چه پرداخت عوارض، مالیات و گمرک و حتی خیریه دادنها باید از زیر نظر دولت بیرون رود و به سازمانی که درآمدهای کشوری را کُنترل (اداره کند) میکند واگذار شود، این سازمان هرزمانی باید بتواند اعلام کند که درآمدهای کشور به چه اندازهای هستند و ثروت مالی کشور تا چه اندازهای بیشتر و یا کمتر شده است. برای این مهم بانک مرکزی و سیستم اقتصادی کشور باید مانند شیشهای پولادین شفاف باشند. ارقام اقتصادی با راه و روشهای امروزی میتوانند میزان سرعت حرکت جامعه را بازتاب دهند، از رقم بیکاران، کارمندان،کارگران، معلمان، کشاورزان تا ثروتمندان و فقیران در جامعه، تا درجه رشد مالی کشور همگی باید برحسب استاندارهای امروزی سنجیده و بررسی شوند. «عدم تمرکز» را باید اول فهمید و بعد دربارهاش منشور نوشت.
کفه سیاسی: دولتهای آینده باید، یک هدف مشخص را دنبال کنند و آنهم سوق دادن کشور بهسوی تعادل اجتماعی و برنامهریزیهای کوتاه و درازمدت برای اهداف عمرانی در کشور و کُنترل وضعیت باشد. در این راه احزاب مختلف میتوانند برنامههای خود را به مردم ارائه دهند و مردم هم برحسب علاقه و نیازهای (اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) خود احزاب موردعلاقه خود را برای حکومت کردن (در زمان محدود) بر کشور انتخاب خواهند کرد.
راهحل تقسیم ثروت
کارل فریدریش گاوس (به آلمانی: Carl Friedrich Gauß) (۳۰ آوریل ۱۷۷۷ – ۲۳ فوریه ۱۸۵۵) ریاضیدان بزرگ آلمانی است. او بهعنوان یکی از برترین ریاضیدانان همه دوران شناختهشده است، و شاید بتوان گفت که برترین آنهاست. به دلیل تحقیقات و دستاوردهای بیمانند و بشمار گاوس به او لقب شاهزاده ریاضیات را دادهاند. گاوس هم به ریاضیات لقب ملکه علوم را داده بود.*
توزیع نرمال، یکی از مهمترین توزیعهای احتمالی پیوسته در نظریه احتمالات است. علت نامگذاری و همچنین اهمیت این توزیع، همخوانی بسیاری از مقادیر حاصلشده، هنگام نوسانهای طبیعی و فیزیکی پیرامون یک مقدار ثابت با مقادیر حاصل از این توزیع است. دلیل اصلی این پدیده، نقش توزیع نرمال در قضیهٔ حد مرکزی است. به زبان ساده، در قضیهٔ حد مرکزی نشان داده میشود که تحت شرایطی، مجموع مقادیر حاصل از متغیرهای مختلف که هرکدام میانگین و پراکندگی متناهی دارند، با افزایش تعداد متغیرها، دارای توزیعی بسیار نزدیک به توزیع نرمال است. این قانون که تحت شرایط و مفروضات طبیعی نیز برقرار است، سبب شده که برآیند نوسانهای مختلفِ تعداد زیادی از متغیرهای ناشناخته، در طبیعت بهصورت توزیع نرمال آشکار شود. بهعنوانمثال، بااینکه متغیرهای زیادی بر میزان خطای اندازهگیریِ یک کمیت اثر میگذارند، (مانند خطای دید، خطای وسیله اندازهگیری، شرایط محیط و …) اما با اندازهگیریهای متعدد، برآیند این خطاها همواره دارای توزیع نرمال است که حول مقدار ثابتی پراکندهشده است.مثالهای دیگری از این نوسانهای طبیعی، طول قد، وزن یا بهرهٔ هوشی افراد است.
این توزیع گاهی به دلیل استفادهٔ کارل فردریک گاوس از آن در کارهای خود بانام توزیع یا تابع گوسی (گاوسی) نامیده میشود؛ همچنین به دلیل شکل تابع احتمال این توزیع، بانام انحنای زنگولهای (زنگدیس) نیز معروف است.**
با استفاده کردن از توزیع نرمال گاوس میتوانیم هم ثروت ایران را اندازه بگیریم و هم چگونگی تقسیم آن را بررسی کنیم و همچنین حقیقت را به مردم نشان دهیم! مردم باید توانهای انسانی خود را با موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور هماهنگ کنند و با خرد جمعی که انقلاب آگاهی (جُنبش سبز) به جوانان هدیه کرده است، بهسوی هدف عمومی حرکت کنیم. اهداف عمومی را باید در کنار هم قرار دهیم ولی در حال حاضر همین یک هدف را در نظر بگیریم کافی است!
به این میگویند یک هدفی که میتوان به مردم ارائه داد. مردم منشور نمیخواهند، راهحل برای آینده کشور میخواهند. راهحلی که به نفعشان تمام شود. اعتماد متقابل و همکاریهای متقابل مابین تمامی لایههای اجتماعی موجود هست. حتی نظام دولتی و کنترلکننده موجود هست و نباید دوبارهسازی شود، بلکه باید دموکراتیزه (مردمی) شود و در مقابل مردم و قانون پاسخگو باشد. زمانی که هدف را شناختیم ناخودآگاه و خودآگاه به سویش کشانده میشویم. هدف مهم هست و نه راهی که برای رسیدن به آن طی خواهیم کرد. با قرار دادن هدفی مشخص در گفتمان سیاسی راههای زیادی را خرد فردی و جمعی میتوانند پیشنهاد کنند، که باز در پایان این مردم هستند که توان انتخاب «راه» را خواهند داشت آنهم با آگاهی کامل از آن.
امروز صحبت از چهار منشور و یک اتحادیه هست،
یک: منشور پیشنهادی «شورای ملی»،
دو: منشور شمارهدار و متناوب بازمان،
سه: در حال نوشتهشان و از نوع ائتلافی آن،
چهار: منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) و
پنجم: جمهوریخواهان اصلاحطلب جمهوری اسلامی (انقلابیون انقلاب اسلامی).
منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) ازنظر من هنوز با اصل سومش مانند کوه نور، چراغی است که با روشنایی خود، چهره دیگران را هم برای ما به نمایش میگذارد. برای من منشور حزب عاملی (واحدی) برای سنجش هم هست! منشور حزب برای من هنوز مقام اول را در میان تمامی دیگر منشورها و اتحادیهها داراست. سه منشور غیر حزبی و اتحاد جمهوریخواهان، هدف درازمدتی را به مردم نشان نمیدهند و هدف را مشخص نکردهاند و فقط در ارزشها و اصولی خلاصهنویسی کردهاند که خود هم شاید باوری آنچنانی به مفاد آن ندارند ( امیدوارم که اشتباه میکنم ). آینده کشور در این منشورها منظرگاهی را از خود نشان نمیدهد، هدف مشخص نیست! زمانبندیهای میزان نیست! تنها خیری که از آنان به ما میرسد، این هست که: میدان سیاسی اپوزیسیون را با مرزبندی مشخصی روشن کرده است. تقریباً تمامی طیفهای مختلف مردم را اپوزیسیون پوشش میدهد.
مرزبندیهای منظم و هماهنگی که در حال به وجود آمدن هستند، میتوانند همدیگر را به چالش بکشند و به آگاهی مردم اضافه کنند که مردم چه انتخابی را باید به انجام برسانند! ماندن جمهوری اسلامی و یا سرنگونی آن. تصمیم اصلی و اساسی و غیرقابل رد را حکم رأی مردم به اپوزیسیون ابلاغ خواهد کرد. آنچه را بیشتر باید به آن بپردازیم اهدافی هستند که میخواهیم به آنان برسیم، مشکلات امروزی جامعه را پاسخی درخور دادن کافی به نظر نمیرسد. باید برای آینده برنامه داشته باشیم و آن را به مردم ارائه دهیم.
هدفی که همگی به سویش در حال حرکتیم، «لیبرال دموکراسی» نام دارد. هنوز دگراندیشان ما با نگاهی مه آلوده به لیبرال دموکراسی مینگرند، ولی برای ما رسیدن به لیبرال دموکراسی رسیدن به خورشید تابان آینده ایران هست.
بهمن زاهدی ۲۰۱۲
*