برخی از دوستان و هموندان من در «جنبش سکولار دموکراسی ایران» از من میپرسند که رابطهء جنبش ما با «کورش هخامنشی» که در ۲۵۰۰ و اندی سال پیش بر کشورمان حاکم بوده، چیست که هرساله، در سالگشت مراسمی به نام «روز جهانی کورش بزرگ» (که ۱۶ سال پیش به پیشنهاد «بنیاد میراث پاسارگاد» رسمیت یافت) این روز را گرامی میداریم؟
امسال، فرارسیدن دیگربارهء این سالگشت، آنهم در آغاز قرن جدید تقویممان که درواقع تاریخ ما را به دو بخش مساوی پیش از اسلام و بعد از اسلام تقسیم میکند (بهپیش از آغاز تاریخ مدون هم کاری ندارم که سرگذشت مردم ما را به هزاران سال پیشتر برمیگرداند)، فرصتی است تا دلایلم را در مورد ارتباط کورش بزرگ با اندیشهء مبتنی بر «سکولاریسم سیاسی» (که هستهء اصلی باورهای ما در «جنبش» مان است) ارائه دهم:
از این واقعیت آغاز میکنم که کورش هم «کشورگشا» بود؛ اما این مفهوم را نه به معنای حمله و غارت و کشتن بکار میبرم؛ بلکه او «نجات بخشی» بود که مردم تحت ستم از او برای خلاص شدن از شر حاکمان سرکوب گر خود مدد میجستند. شرح چگونگی فتوحات کورش را، لااقل در مورد «بابل»، در دست داریم. مردم دروازههای شهر را بروی لشگریان کورش میگشایند و فاتح نبرد هم به لشگریاناش فرمان میدهد که هیچ کشتن و غارتی در کارشان نباشد. شرح آن را خود کورش در منشورش و نویسندگان تورات در کتاب مقدسشان و گزنفون یونانی دشمن ایران در کتاب «تربیت کورش» آوردهاند.
کورش در زندگی خود، با هر باوری که داشت، هرگز برای قلمروی حکومت خود «مذهب رسمی» اعلام نکرد بلکه به هر سرزمینی که وارد شد به معبد مردم آن سرزمین رفت و خدایان آنها را نیایش کرد. در دشت پاسارگاد (که مدفن او در آن است)، برخلاف تخت جمشید که محل حکمرانی داریوش هخامنشی است، هیچ نشانهای از مذهب رسمی (مثلاً زرتشتی گری و نیایش به «اهورامزدا») وجود ندارد و حتی روایت است که به هنگام تدفین او، روحانیون مذاهب مختلف همه حضورداشتهاند اما هیچیک را بر دیگران برتری نبوده است.
کورش را آفرینندهء اولین «امپراتوری» (به معنی ضمیمه شدن سرزمینهایی با حکومتهای مختلف و مستقل در یک مجموعهء حکومتی) میدانند؛ اما کمتر به این نکته توجه شده که کورش راز و رمز مدیریت سرزمینهای گوناگون، بافرهنگها و زبانها و مذاهب مختلف را هم کشف کرده بود. جامعهء متکثر، برای پایدار ماندن، محتاج حکومتی کثرت پذیر و غیرمتمرکز است. در دوران حکومت اوست که هستههای اولیهء سیستم «ساتراپی» به وجود میآید، حکمرانان محلی به نام «شاه» خوانده میشوند و رهبر مرکزی را «شاه شاهان» یا «شاهنشاه» میخوانند. اینکه کورش به عقاید و مذاهب سرزمینهای گشوده احترام میگذاشت نیز خود از این سیاست تکثر پذیر نشأت میگرفت.
کورش به «آزادی عقیده» باور داشت. اسیران یهودی را به اورشلیم برگرداند و معبدشان را بازسازی کرد و این آزادی را به لغو بردگی و آزادی انتخاب شغل و مذهب تعمیم داد.
همین نکات بالا را (نجات بخشی از سرکوب – عدم اعلام مذهب رسمی – احترام به باورهای مردمان مختلف – پذیرش تکثر فرهنگی و پذیرش آزادیها) تنها میتوان در تصوری که امروز از «سکولاریسم سیاسی» داریم خلاصه دید. سکولاریسم سیاسی (برخلاف سکولاریسم فلسفی که به انکار عالم ماوراءالطبیعه و خدا و اعوانوانصارش میپردازد) هّم خود را مصروف جدا کردن باورهای مختلف از حکومت میکند و اجازه نمیدهند که از میان صدها باور دینی و ضد دینی، یکی به قدرت دست یابد و ارزشها و احکام خود را بر دیگرانی که ارزشها و احکام متفاوتی دارند تحمیل کند. سکولاریسم سیاسی قلمرو تکثیر مداری و آزادی عقیده است. آفریننده داور – حکمران بیطرفی است که از بروز اختلافات بین باورمندان به مذاهب و مکاتب مختلف جلوگیری میکند. کورش بزرگ کاشف این نوع مدیریت بر جامعه و مخترع سیستم حکومت سکولار بوده و از این بابت، به سیستمی بسیار کاراتر و درستتر از سکولاریسم کلیسائی عهد رنسانس اروپا دستیافته بوده است.
رابطهء آباء کشور فدرال موسوم به «ایالت متحدهء امریکا» خود شاهدی بر این مدعا است. این کشور از گرد هم آمدن «ایالات» (که درواقع به فارسی «کشورها» ترجمه میشد و شد) شکلگرفته و درواقع نوعی «امپراتوری از سر رضایت و داوطلبانه» محسوب میشود. آنان که اعلامیهء استقلال و سپس قانون اساسی آن را نوشتند، با توجه به گوناگونی عقاید مذهبی مهاجران تشکیل دهندهء ایالتها، به دنبال یافتن یا ساختن یک سیستم حکومتی کارآمد بودند و آن را در کتاب «تربیت کورش» گزنفون یافتند؛ آنجا که از مفاد کتاب درمییابیم که کورش به «جدائی باورها از حکومت در یک جامعه وسیع و متکثر» رسیده و آن را سر لوحهء پادشاهی خود قرار داده بود. هماکنون، در موزهء ملی امریکا در واشنگتن، نسخههای کتاب «تربیت کورش» را که به نویسندگان اسناد پایهای این کشور تعلق داشته و آنها بر نسخههایشان حاشیهنویسی کردهاند، میتوان یافت.
اینکه در کنار در ورودی تالار شورای امنیت، در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک، نیز میتوان نمونهای از استوانهء کورش را دید دقیقاً بدان معنا است که هرکجا مجموعهای از مردمان و ملل مختلف العقیده به وجود آید آنها، برای زیستن مسالمتآمیز در کنار یکدیگر، باید به «سکولاریسم سیاسی» که کورش بزرگ ما مبتکر آن بود متوسل شوند. باری، خلاصه گفتم، هرچند که میشود بسیار بیش از اینها از سکولاریسم سیاسی کورش بزرگ گفت؛ اما دریغم میآید که بدون بیان یک نکتهء دیگر این نوشته را به پایانبرم:
ازآنجاکه کورش بزرگ بنیان گزار کشور پارس و سپس امپراتوری (یا شاهنشاهی به معنی قبول حکومتهای محلی با شاهان محلی) متشکل از سرزمینهای هند تا مصر بوده است و در طی حکومت خود، اساس کار را بر رهایی مردمان از انقیاد و سرکوب، پذیرش تکثر و جدا کردن حکومت از مکاتب و مذاهب گذاشته است، بر تکتک ما ایرانیان که اکنون در زیر سلطهء حکومتی مذهبی – ایدئولوژیک روزگار سیاهی را میگذرانیم واجب است که این سرچشمه نور و آزادی را گرامی بداریم و بنیاد افتخار خود را، در برابر چشم جهانیان، بر این نکته بگذاریم که کورش یک ایرانی بود و در مهد فرهنگ باستانی ایرانی (آمیزهای از اقوامی که با نام ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی میشناسیم) پرورده شده بود. باور کنیم که ما از زیر بته بیرون نیامدهایم و حکومت کنونی (که در تمام جوارحاش از اندیشه کورشی دورافتاده است) جز لکهء ننگی بر دامان ملتی چندین هزارساله نیست که در سرگذشت خود زیروبمهای بسیار دیده است اما همیشه میداند که در اعماق تاریخاش چراغ روشنی به نام «اندیشهء نجاتبخش کورشی» وجود دارد.
اسماعیل نوری علا
دنور – ۲۸ مهرماه ۱۴۰۰ – ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱