«پیروزی» توخالی در دوشنبه

«پیروزی بزرگ دیپلماتیک»، این عبارتی است که وسایل ارتباط‌جمعی دولتی در جمهوری اسلامی برای توصیف پذیرفته شدن ایران به‌عنوان عضو کامل گروه شانگهای به کار می‌برند. تحلیلگران اسلامی همچنین می‌پرسند: چرا این اتفاق در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد یا حسن روحانی رخ نداد؟ آیا دکتر آیت‌الله ابراهیم رئیسی، رئیس‌ جدید جمهوری اسلامی، مهره مار دارد؟

سروصدایی که پیرامون تصمیم گروه شانگهای در کنفرانس سران دوشنبه (تاجیکستان) به راه افتاده است نشانی تشنگی ژرف رهبران جمهوری اسلامی برای خبرهای دلگرم‌کننده است. درحالی‌که تصویر کلی در همه زمینه‌ها، اقتصاد، امنیت ملی و رویارویی با کرونا تیره‌وتار است. نمایشی از حمایت بین‌المللی، حتی در سطح محلی، با استقبال روبه‌رو می‌شود و به‌عنوان تأییدی بر سیاست «نگاه به شرق» عرضه می‌گردد.

تصمیم دوشنبه، بااین‌حال، چنان خبر خوبی که تهران می‌پندارد نیست. در ۱۶ سال گذشته، وتو روسیه مانع از آن بود که تقاضای ایران برای عضویت کامل گروه شانگهای پذیرفته شود. اکنون روسیه این وتو را کنار گذارده است تا رضایت خود را از خروج حسن روحانی و «بچه‌های نیویورک» از صحنه سیاسی در تهران نشان دهد. بااین‌حال، برخلاف ادعای رئیسی، تصمیم سران در دوشنبه به معنای عضویت کامل و فوری جمهوری اسلامی نیست. بر اساس این تصمیم، «بررسی مراحل نهایی عضویت» جمهوری اسلامی آغاز می‌شود‌ــ روندی که ممکن است پنج سال به طول انجامد. به‌عبارت‌دیگر، در پنج سال آینده جمهوری اسلامی همچنان باید مواظب گفتار و کردار خود باشد و نشان دهد که مناسبات خود را با جهان معاصر در مسیری متفاوت دنبال می‌کند.

از این گذشته، عضویت در گروه شانگهای، باز برخلاف ادعای دکتر رئیسی، به معنای باز شدن فرصت‌های اقتصادی برای جمهوری اسلامی نیست. گروه شانگهای در اصل به ابتکار جمهوری خلق چین برای مبارزه با تروریسم اسلامی تشکیل شد. پکن برای مهار آنچه «تروریسم اسلامی» می‌خواند، یعنی جنبش استقلال‌طلبان ترکستان خاوری (شین‌جان) نیازمند همکاری کشورهای آسیای مرکزی، به‌ویژه کازاخستان (قزاقستان) و قرقیزستان بود که به‌نوبه خود با خطر تروریسم اسلامی روبه‌رو بودند. ازبکستان نیز برای مبارزه با تروریسم اسلامی، به‌ویژه در منطقه فرغانه، با چین و متحدانش در آسیای مرکزی همراه بود. همین همراهی را در مورد روسیه و تاجیکستان نیز می‌توان دید. بدین‌سان، گروه شانگهای با الهام از «جنگ جهانگیر علیه ترور» که جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهوری وقت ایالات‌متحده، اعلام کرده بود، به وجود آمد.

عضویت جمهوری اسلامی خواه‌ناخواه نشان می‌دهد که رهبران نظام خمینی گرا در تهران دو واقعیت را می‌پذیرند. واقعیت نخست این است که «تروریسم اسلامی» را نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای، مثلاً استقلال‌طلبی یا نبرد برای حقوق مساوی، توجیه کرد. به‌عبارت‌دیگر، همه گروه‌هایی که برای استقلال ترکستان خاوری، چچن، داغستان یا اینگوشتیا نبرد می‌کنند تروریست به شمار می‌آیند. حزب اسلامی که علیه دولت‌های ازبکستان و قرقیزستان نبرد می‌کرد نیز اکنون «تروریست» قلمداد می‌شود. بستن دفاتر همه این گروه‌ها در تهران و ممانعت از سفر رهبران یا نمایندگان آنان به جمهوری اسلامی ایران یکی از شرایط مهم پذیرفتن عضویت ایران در گروه شانگهای بود.

خب، اگر تهران این شرط را در مورد گروه‌های اسلام‌گرای متعدد در آسیای مرکزی، چین و روسیه می‌پذیرد، چرا نباید همین شرط را در مسیر عادی‌سازی روابط خود با دیگر کشورها، در مورد حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی و انصار الله یمن بپذیرد؟ چرا مسلمانی که برای استقلال چچن یا ترکستان شرقی می‌جنگد تروریست است اما رزمندگان حزب‌الله یا حماس تروریست نیستند؟

گروه شانگهای یک سازمان همکاری اقتصادی نیست. ازاین‌رو، انتظار آقای رئیسی برای بهره‌گیری اقتصادی از عضویت احتمالی ایران را نمی‌توان جدی گرفت. درهرحال، نباید فراموش کرد که دو قدرت بزرگ این گروه نظرات ویژه‌ای در مورد ایران دارند. چین ایران را به‌عنوان یک منبع انرژی یا به گفته احمدی‌نژاد، یک «پمپ‌بنزین» و یک بازار باز برای کالاهای خود می‌بیند. روسیه، از سوی دیگر، ایران را یک رقیب جدی برای دسترسی به بازارهای نفت و گاز، به‌ویژه در اروپای غربی، به‌حساب می‌آورد و می‌کوشد تا آنجا که ممکن است مانع از گسترش سهم ایران در آن بازارها گردد. در همان حال، روسیه امیدوار است که با پایان تحریم ایران درزمینهٔ تسلیحات، جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک خریدار بزرگ سلاح‌های روسی وارد صحنه کند.

امیر طاهری

پذیرفتن چین به‌عنوان شریک اصلی اقتصادی ایران کشور ما را به‌صورت یک ماهواره جمهوری خلق درخواهد آورد و مانع از آن خواهد شد که یک سیاست صنعتی و بازرگانی ملی و مستقل را در جهت منافع خودمان و با برآوردی از امکانات انسانی و طبیعی خودمان، به مرحله اجرا درآوریم. در بسیاری از زمینه‌ها، به‌ویژه در بازار صنایع مصرفی میانه، چین درواقع رقیب ایران و کشورهای مشابه ایران است و همواره کوشیده است تا از رشد صنعتی آنان جلوگیری کند یا حتی با رقابت ناعادلانه، صنایع موجود آنان را به نابودی بکشاند. وابسته کردن ایران به روسیه درزمینهٔ تسلیحاتی نیز خطری بزرگ برای آینده ایران است، نمونه‌هایی از این خطر را در دیگر کشورهای منطقه دیده‌ایم. یوگنی پریماکوف، سیاستمدار شوروی که به نخست‌وزیری هم رسید، در خاطرات خود از مأموریتی که در سال ۱۹۶۷ به او داده شد تا به مصر برود یاد می‌کند. در آن مأموریت، پریماکوف قرار بود از جمال عبدالناصر، دیکتاتور وقت مصر، بخواهد که شکست اعراب در جنگ شش‌روزه با اسرائیل را بپذیرد؛ اما ناصر خواستار هواپیماهای جنگی جدید و سلاح‌های بیشتری از اتحاد جماهیر شوروی بود. پریماکوف به او فهماند که «پریز» کشیده شده است و مصر چاره‌ای جز تسلیم ندارد.

یکی از دغدغه‌های دائمی محمدرضا شاه همین وابستگی به یک منبع تسلیحاتی بود. به همین سبب، شاه می‌کوشید تا با خرید از کشورهای گوناگون‌ــ هواپیما از آمریکا، توپخانه از شوروی، تانک از آلمان و بریتانیا و واحدهای دریایی از فرانسه و ایتالیا‌ــ از وابستگی به یک منبع، دست‌کم تا حدودی جلوگیری کند. از این گذشته، تأسیس واحدهای تولید سلاح در داخل ایران سرآغاز پیدایش صنایع تسلیحاتی بومی بود، صنایعی که پس از انقلاب نیز افتان‌و‌خیزان به کار خود ادامه داده‌اند و در بعضی زمینه‌ها حتی موفقیت‌های قابل‌توجهی نیز داشته‌اند.

گروه شانگهای یک‌نهاد متحد و منسجم نیست و باز برخلاف تصور آیت‌الله رئیسی، نمی‌تواند در مسیر سیاسی بین‌المللی خاصی قرار گیرد. اعضای این گروه حتی نمی‌توانند اختلاف‌های ارضی و مرزی با یکدیگر را رفع کنند. چین بخش‌هایی از خاک هند و ویتنام را (که البته عضو گروه نیست) در اشغال دارد و مدعی مالکیت بخش‌هایی از قزاقستان و قرقیزستان (که عضوند) نیز هست. از سوی دیگر، روسیه بخش بزرگی از خاک چین را در منطقه اوسوری در اشغال دارد. تاجیکستان ضمیمه شدن دو شهر بزرگ بخارا و سمرقند در جمهوری ازبکستان را تحمل نمی‌کند. ترکمنستان و قزاقستان بر سر فلات قاره در خلیج قره‌بغاز اختلاف دارند. مناسبات اعضای گروه با قدرت‌های غربی نیز یکسان نیست. قدرت‌های غربی بزرگ‌ترین شرکای بازرگانی چین‌اند، درحالی‌که سهم روسیه و دیگر اعضای گروه در این زمینه هنوز ناچیز است. از سوی دیگر، بیش از ۷۰ درصد از دارایی‌های ثروتمندان روس، غالباً نزدیک به رئیس‌جمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین، در بانک‌های غربی است. همه اعضای گروه، به‌استثنای جمهوری اسلامی ایران، مناسبات نزدیک و حتی صمیمانه‌ای با اسرائیل دارند. بدین‌سان، اگر دکتر رئیسی خیال می‌کند که گروه شانگهای در مبارزه با «شیطان بزرگ»، آمریکا، یا شیطان کوچک، اسرائیل، پشت سر جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت، لازم است که مثل شتر و پنبه‌دانه را به یاد آورد.

کلیشه «نگاه به شرق» را «رهبر عالی‌قدر»، آیت‌الله علی خامنه‌ای، به تقلید از ویلی برانت، صدراعظم آلمان غربی در سال‌های ۱۹۷۰، به راه انداخت. آقای خامنه‌ای تصور می‌کرد که منظور برانت از «نگاه به شرق» نزدیکی با اتحاد جماهیر شوروی است، درحالی‌که صدراعظم آلمان از توجه بیشتر به آلمان شرقی که آن زمان زیر نفوذ مسکو بود، به امید وحدت دو آلمان سخن می‌گفت. درهرحال، سیاست خارجی یک کشور را نمی‌توان با کلیشه‌های جغرافیایی تعیین کرد. ایران باید با هر کشوری که بتواند به امنیت، پیشرفت و رفاه مردم ما کمک کند رابطه و همکاری داشته باشد. از این گذشته، کلیشه «شرق» را نمی‌توان فقط به روسیه که درواقع در شمال ایران قرار دارد، یا چین منحصر کرد. ژاپن و کره جنوبی نیز در شرق ما قرار دارند همراه با دیگر قدرت‌های رو به اوج مانند اندونزی، فیلیپین و ویتنام. تبیین سیاست خارجی بر اساس دشمنی مسلکی با آمریکا و اروپا کاری است کودکانه نتیجه‌ای جز انزوای ایران نداشته و نخواهد داشت. چین و روسیه خود را رقبای ایالات‌متحده آمریکا و اتحادیه اروپا می‌دانند اما هرگز آنان را دشمن قلمداد نمی‌کنند. رقابت چین و روسیه با قدرت‌های غربی در چارچوب متعارف مناسبات ملت دولت‌ها صورت می‌گیرد و درنتیجه، قوانین و مقررات و به‌طورکلی، عرف سلوک بین‌المللی را می‌پذیرد.

ایران نیز سرانجام ‌باید به مسیر پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بازگردد‌‌ــ مسیر همکاری بر اساس منافع مشترک با همه کشورها چه در شرق و چه در غرب یا جنوب و شمال‌ــ به‌عبارت‌دیگر، سیاست مستقل ملی. آیت‌الله روح‌الله خمینی که جهان‌بینی خود را بر اساس «نه» گفتن بناکرده بود، شعار «نه شرقی، نه غربی» را عرضه کرد که درنتیجه آن، جمهوری اسلامی درواقع «غرقی» شد؛ اما یک سیاست جدی بر اساس «نه» شکل نمی‌گیرد. به‌جای «نه شرقی، نه غربی» می‌توان گفت «هم شرقی، هم غربی» با محور منافع ملی.

گروه شانگهای به امید مسلک زدایی از بخشی از سیاست خارجی کشورهای عضو تشکیل شد؛ اما جمهوری اسلامی امیدوار است که دست‌کم جنبه‌هایی از مسلک جنون‌آمیز خود را وارد این گروه کند. به گمان بسیاری از تحلیلگران، این روش موفقیتی نخواهد داشت و سرانجام، به تنها شدن جمهوری اسلامی در جمع شانگهای منجر خواهد شد.

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

مطالب مربوط

بازگشت شبح سر ریدر بولارد

زبان: وسیله تفاهم یا بهانه‌ای برای دشمنی؟

ایران و روسیه: روسلان‌های وفادار

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر