سلطه اشغالگرانه چهار دههای حکومت اسلامی بر ایرانزمین، مبارزات رهاییبخش وطن را در اولویت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی میهندوستان قرار داده است؛ رهایی ایران از فاشیسم مذهبی، وجه مشترک ایران گرایی و وطندوستی است. وطنی که چهل سال است منابع طبیعی، سرمایههای انسانی و حقانیت ملی آن مورد تجاوز، سانسور و اعدام جمهوری اسلامی قرارگرفته است. وطنی که هرروزه شاهد به دار کشیده شدن فرزندانش، به یغما رفتن منابعش و به بازی گرفته شدن هویت و کرامتش است.
مدیریت غیراصولی و بدون کارشناسی در زمینههای سدسازی، انتقال آب از منطقهای به منطقه دیگر، استخراج بیرویه از معادن و منابع طبیعی، بیتوجهی به تغییرات اقلیمی و اصرار در جابجایی جمعیتی و… از مواردی هستند که مصداق روشن و بارز اشغال ایران توسط حکومت اسلامی و تخریب ملی ایران به شمار میروند. همچنین باید به از بین بردن زیرساختهای اقتصادی، صنعتی و تولیدی ایران اشاره کرد که باسیاستهای تروریستی رژیم در خارج و داخل و مفاسد و غارت مالی در سرتاسر ایران، عقبماندگی صنعتی و وابستگی به خارج در کالاهای ضروری زندگی ایرانیان را فراهم آورده است. بخش دیگری از رفتارهای ضد ایرانی و اشغالگرانه جمهوری اسلامی، در سیاستهای تفرقهافکنانه قومی، مذهبی و جنسیتی جای گرفتهاند؛ به بازی گرفتن الگوهای رفتاری ملت ایران در تعدد و کثرت فرهنگی، دینی و کنترل خشن و ضد انسانی احساسات و هیجانات جنسی و جنسیتی از سوی جمهوری اسلامی، یکپارچگی ملی و برابری حقوقی و انسانی ایرانیان را هدف قرار داده و بر ارزشهای خودساخته شیعه ولایی مشروعیت غیرحقوقی و مقبولیت ضد ملی داده است. چنانکه کوبیدن بر تفاوتهای قومی و رودرو قرار دادن آنها، یکی از برنامههایی است که رژیم در چندین سال گذشته با استفاده از آن، هم یکپارچگی میهن را هدف گرفته و هم ایجاد نفرتهای تعلقات مختلف را بجای رقابتهای مدنی و حقوقی قرار داده است.
همانطور که از اخبار روزهای اخیر مطلع هستیم، مسئله بیآبی در خوزستان، بیتوجهی به مسئله واکسیناسیون ویروس کرونا، کمبود وسایل و کادر پزشکی در سیستان و بلوچستان، مسئله حقوق ماهیانه و مشکلات معیشتی کارگران در کارخانجات و مراکز تولیدات نفتی، گازی و پتروشیمی و… با بیلیاقتی و عدم تخصص مدیران عقیدتی- ایدئولوژیک اسلامی به وجود آمده و زندگی را بر ایرانیان توأم با فشارهای فزاینده کرده است؛ به تعبیری امروزه حق حیات و زندگی ایرانیان مورد هجوم حکومت اسلامی قرارگرفته است.
آنچه به کوتاهی و تیتر وار در تابلوی ایران تحت اشغال فاشیسم مذهبی آوردم، نشان میدهد که برای ماندگاری ایران و به دست آوردن کرامت انسانی و هویت ملی ایرانیان، مبارزه اصلی و نهایی و محوری با تمامیت جمهوری اسلامی بوده و هرگونه رفتار و هیجان سیاسی و فرهنگی که بیبهره و یا خارج از این مبارزه محوری باشد، حاصلی جز وقت دادن به جمهوری اسلامی نبوده و مانعی برای رسیدن به آزادی، دمکراسی و دولت حقوقی در ایران است. طرفه آنکه مبارزه علیه جمهوری اسلامی را همراه ساختن با خواستههای جداییطلبانه و ایدههای منطقهای، نتیجهای جز تفرقه و جدایی مبارزان و معطل ماندن مطالبات دمکراتیک و مدنی و ملی نخواهد داشت. فراموش نکنیم که پروژه جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته و اکنون، اعمال سلطه غیرحقوقی و ضد انسانی بر ایران بوده و هست؛ اندیشه، رفتار و کنش سیاسی و فرهنگی ایرانگرایانه که سودای حفظ چارچوب و یکپارچگی ارضی ایران و حاکمیت ملی ایرانیان را بر سرنوشت خویش در نظامی حقوقی و دمکراتیک دارد، زیرساخت مبارزه و گذار از جمهوری اسلامی است. بیتردید تحقق حقوق شهروندان ایرانی در هر نقطهای از کشور و با هر تعلق اعتقادی، جنسیتی و بومی، تنها در نظام دمکراتیک- سکولار و ملی امکانپذیر خواهد شد.