اسلامگرایان از خبرهترین کیمیاگران تاریخ بودهاند و هستند. آنها قدرت این را داشتهاند که غیرعادیترین امور دنیا مثل اعدام افراد در استادیومهای ورزشی، بمبگذاری در مدارس (به دست طالبان)، اعدام چند هزار زندانی در تابستان ۱۳۶۷، بمبگذاری در حرم امام هشتم شیعیان و شلیک موشک به مراکز مسکونی (اقدام حماس) را برای مردم تحت سلطه و هوادار خود به اموری عادی و امور عادی مانند انتخاب پوشش و خوراک و نوشیدنی، آببازی و بوسه را به امور غیرعادی تبدیل کنند. وقتی اسلامگرایان از صفت «انقلابی» و «جهادی» و «مقاومت» برای خود استفاده میکنند، منظورشان دقیقاً همین کیمیاگری است. فهم بخش قابلتوجهی از رویدادها و موضعگیریهای جاری در ایران بدون درک این کیمیاگری ممکن نیست.
انتظاراتتان را تغییر دهید!
اسلامگرایان از همه میخواهند انتظاراتشان را تغییر دهند. داشتن برق و آب، ارتباط تلفنی و اینترنتی، دریافت بنزین و گاز از جایگاهها، دسترسی به واکسن بیماریهای واگیردار که خدمات عمومی نامیده میشوند، امور عادی در دنیای معاصرند؛ اما مردم ایران هیچیک از اینها را نمیتوانند فرض بگیرند. فقدان سرمایهگذاری روی نیروگاهها در کنار صادرات برق و ورود سپاه پاسداران و بسیج به صنعت ارزهای دیجیتال باعث شده است که کشور ۱۱ هزار مگاوات کمبود برق داشته باشد و این امر با وضعیتی که کشور دارد تا یک دهه آینده گریبان ایران را گرفته است. قطع تلفن و اینترنت، خاموشی پمپبنزینها و جایگاههای گرفتن گاز برای اتومبیلهای گازسوز و خطر خاموشی دستگاههای حیاتی در بیمارستانها به دلیل فرسودگی ژنراتورها از تبعات قطع مداوم برق بوده است و مقامها از مردم میخواهند به اینها عادت کنند.
مردم باید انتظار خشکیدگی رودخانهها، تالابها و دریاچهها و تلف شدن دامها در اثر بیآبی را داشته باشند. باید به هوای آلوده شهرها در اکثر روزهای سال عادت کنند. انتظار نداشته باشند سؤالهای کنکور سراسری درست باشد، با فیلتر و پارازیت و سانسور دولتی کلنجار نروند، منابع کشور برای حوثیها، شیعیان لبنان و عراق، طالبان و خانواده بشار اسد هزینه نشود، صبح که از خواب بیدار میشوند قیمت مواد خوراکی مثل شیر ۴۵ درصد افزایش پیدا نکند، قیمت مسکن در عرض چهار سال ۶.۵ برابر نشود. انتظارشان آنقدر بالا نباشد که از انتصاب فردی با کارنامه سیاه در مقام رئیس قوه قضاییه و یک قاضی دادگاههای انقلاب با نقشی کلیدی در صدور چند هزار حکم اعدام در مقام ریاستجمهوری جا بخورند. همه این امور و هزاران مورد دیگر از انتظارهای دودزده باید به آنها آموخته باشند که حاکمان خود را نمیتوانند تغییر دهند بلکه انتظارهایشان را باید تغییر دهند.
تبدیل امور غیرعادی به عادی
واگذاری ۶۰۰ معدن در عرض یک ماه آخر دولت روحانی عادی نیست. هجوم مردم به ارمنستان برای زدن واکسن عادی نیست. نشست نیممتری زمین در تهران در طول یک سال هم عادی نیست. نتیجه این امور غیرعادی فساد و تحقیر ملی و فروریزی ساختمانها است. ورشکستگی آبی عادی نیست، عنوانی که این روزها حتی در بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی نیز بهوفور به چشم میخورد و مردم در اکثر روستاها و حتی برخی شهرها مثل اصفهان، آب موردنیازشان را از طریق تانکر دریافت میکنند. کودک کار و خیابانی و زباله گردی برای غذا غیرعادی است. اجاره پشتبام منازل عادی نیست، اعتیاد و کارگری جنسی در سن ۱۳ سالگی عادی نیست. اما این امور از فرط تکرار برای مردم ایران به اموری عادی تبدیلشدهاند، بهگونهای که کسی از شنیدن این اخبار شوکه یا متعجب نمیشود. اسلامگرایان با مدلهای آرمانی مثل مدینه النبی و بعد، ژاپن و سوئیس اسلامی آغاز کردند و امروز، در حال عادیسازی همه زشتیهای عالماند.
تبدیل امور عادی به غیرعادی
از سوی دیگر، اعتراض یک پزشک به قطع برق در بیمارستان عادی است اما چنین پزشکی به اخراج تهدید میشود (ولایتی، رئیس بیمارستان مسیح دانشوری، پزشک معترض را به اخراج تهدید کرد). ورود واکسن خارجی (آمریکایی و بریتانیایی) عادی است اما خامنهای حکم به ممنوعیت آن میدهد. اعتصاب کارگران برای درخواست حقوق معوقه یا رفع تبعیض، امری عادی است اما اعتصابکنندگان بازداشت و برای آنها پروندهسازی میشود. مدل لباس و لوازمآرایش شدن امری عادی است اما در ایران، مدلها بازداشت میشوند. عادیترین اعمال مثل انتشار پست در رسانههای اجتماعی غیرعادی تلقی و حتی به مرگ زیر شکنجه منتهی میشود.
نهادهایی کیمیاگر
سه دسته نهاد این کیمیاگری و شعبدهبازی را در ایران انجام میدهند. نهادهای جمهوری اسلامی روغن مار خود (اسلام سیاسی و شریعت ایدئولوژیک شده) را بهعنوان دوای همه دردها و پیشرفتهای بشر در دو سده اخیر را بهعنوان فساد، لاابالیگری، مصرفگرایی و بیغیرتی (البته نه برای خودشان) عرضه میکنند. مهمترین این نهادها، ماشین تبلیغات حکومتی است. هرگاه بحران و بلایی در ایران اتفاق میافتد، دستگاه تبلیغاتی رژیم مواردی از آنها را در دنیا پیدا میکند تا آنها را «عادی» جلوه دهد. کارکرد عمده دستگاه تبلیغاتی رژیم تصویر کردن همه دنیا بهصورت صحنهای از امور غیرعادی است تا مردم ایران غیرعادی بودن امور در ایران را عادی تصور کنند. نظام خبررسانی جمهوری اسلامی مبتنی است بر سیاه نمایی کشورهای غربی و سفید نمایی ایرانِ تحت حکومت جمهوری اسلامی که هر دو مبتنیاند بر غیرعادی نمایی جوامع غربی و عادی نمایی زندگی ذیل جمهوری اسلامی.
نهاد دوم، ماشین سرکوب است که سرکوب را عادی و نبودِ سرکوب را غیرعادی کرده است. ماشین سرکوب جمهوری اسلامی شکنجه و انفرادی، اعتراف گیری اجباری (۸۶۰ مورد در یک دهه)، اعدام نوجوانان، قطع انگشت و دستوپا، بازداشت اظهارنظر کنندگان، مفقودی و ترور مخالفان در داخل و خارج را عادی کرده است.
نهاد سوم، بازار است. بازار ایران در همه وجوه آن، کنار حکومت ایستاده است و برای کسب سود و پرهیز از ضرر، کیمیاگری حکومت را به جریان میاندازد. کسانی که در جریان جنبش سبز به بازار رفته بودند و از بازاریان میخواستند مغازههای خود را ببندند به این نکته واقف نبودند که بازار در این کیمیاگری شریک حکومت است. بازارهای مالی و کسبوکار و صادرات و واردات در ایران موظفاند امور غیرعادی مثل قاچاق و دلالی (با فروش اجناس وارداتی)، پولشویی و مصادرههای سپاه پاسداران و روحانیت را عادیسازی کنند و امور عادی مثل آزادی تجارت، حقوق مصرفکننده و پرداخت مالیات را ناهنجار جلوه دهند. باوجود چنین فرمولی برای حکمرانی و چنین نهادهایی، نمیتوان انتظار داشت کشور رابطهای عادی با همسایگان و غیر همسایگان داشته باشد و شرایط را برای زندگی عادی شهروندان فراهم کند. همه سیاستها و قوانین جمهوری اسلامی بر اساس غیرعادی سازی امور عادی و بالعکس بناشدهاند.
چه زمانی این جادو بیاثر خواهد شد؟
معجزه موفقیت اسلامگرایان در کسب قدرت، آمادگی آنها برای «شهادت» و نبودِ خط قرمز برای خشونت و بسط تنفر بوده است؛ اما معجزه حکمرانی و ماندن آنها در قدرت دستباز قشر حاکم در فساد و امتیاز جویی، فرقهگرایی و گروه سالاری، تمامیتخواهی و اقتدارگرایی با تمرکز بر کیمیاگری ذکرشده در این نوشته بوده است. ابطال معجزه اول بدون نهادسازی، عرفی و شایستهسالاری نظام آموزشی، حاکمیت قانون و قدرت نهادهای مدنی ممکن نیست. مخالفان اسلامگرایی باید این موارد را دنبال کنند و تاکنون در این مسئله قصور داشتهاند.
معجزه دوم نیز تنها با عملکرد غیرقابلدفاع اسلامگرایان در قدرت، خودبهخود باطل نمیشود. جمهوری اسلامی فقط زمانی سقوط خواهد کرد که اکثریت مردم ایران وضعیت «عادی شده» خود را غیرعادی بدانند و تلاش کنند این وضعیت را به سمت عادی شدن سوق دهند. کسانی که در این میان با خریدن وقت (با گفتن اینکه به رئیسی زمان بدهید؛ شاید اوضاع را عادی کند)، عادیسازی (مثل عملگرا خواندن یا کارا شدن حکومت با یکدستتر شدن آن در دست جناح «جهادی» و «انقلابی») و همکاری با غیرعادیسازان با لباس اصلاحطلبی، به استمرار وضعیت کنونی کمک میکنند در سمت مردمانی که میخواهند این قیف را وارونه کنند و به عصر کیمیاگری اسلامگرایان پایان دهند قرار نمیگیرند.
زمانی یک لطیفه بین مردم ایران نقل میشد که مضمون آن اداره کشور به دست امام زمان بود، چون هیچچیز در جای خودش نیست و آشفتگی بر نظم و سامان غلبه دارد. این حکومت امام زمانی با جادوی غیرعادی جلوه دادن امور عادی و بالعکس ممکن شده است.
مجید محمدی
برگرفته از ایندیپندنت فارسی