درحالیکه تمام دنیا تحولات اسفبار اخیر در فلسطین و خونریزی و ویرانی ناشی از درگیری مسلحانه یازدهروزه شبهنظامیان حماس با اسرائیل را دنبال میکرد، رژیم جمهوری اسلامی نیز طبق معمول وارد مرحله درگیری شد.
ورود تهران به این درگیری برای خیلیها طبیعی بود چراکه رهبران جمهوری اسلامی بهصراحت خواهان نابودی اسرائیل بوده و برای تحقق این هدف به یک جناح مسلح از فلسطینیها در نوار غزه کمک مالی و تسلیحاتی میکند. واقعیتی که چند بار از زبان رهبران جمهوری اسلامی و رهبران حماس بهطور علنی شنیدهشده است؛ اما آنچه واقعاً این بار جلبتوجه کرد، اظهارات اسماعیل قاآنی فرمانده «سپاه قدس» است که گفت: «خیلی از تأسیسات زیربنایی در اسرائیل در دسترس موشکهای فلسطینی بود و میتوانستند مورد اصابت قرار دهد اما این کار را نکردند زیرا زیاد طول نخواهد کشید که فلسطینیها از این تأسیسات استفاده کنند!»
او همچنین گفت: «فلسطینیها باید به فکر اداره کل فلسطین باشند و رژیم اسرائیل هم باید به فکر ترک این سرزمین باشد».
گفتههایی از این نوع از زبان مقامات جمهوری اسلامی ایران زیاد است اما هدف ازاینگونه اظهارات عجیبوغریب و سراسر توهم «پر کردن صحنه نزاع با سرابی از فریب و توهم است» تا شاید روحیه امیدبخشی برای کسانی باشد که در آرزوهای متوهمانهی خود غرقاند. اینگونه اظهارات با درک حقایق و واقعیتها در تعارض است و ما را از درک واقعبینانهای که برای فهم هر نزاع انسانی ضروریست، دور میکند.
قاآنی و مکتب فکری که در آن پرورش یافت و همهکسانی که امروز تهران را در کنترل دارند، در یک «جهل مقدس» که محمدجواد ظریف نیز در فایل صوتی خود به آن اشارهکرده بسر میبرند. دولت متشکل از ائتلاف نظامیان و برخی روحانیون اصولگرا «جهل مقدس» را در ایران ترویج میکنند.
نظامیان رژیم ایران از مدارس یا دانشگاههای نظامی کلاسیک که درجات و رتبههای نظامی را بر اساس خلاقیت و شایستگی و آموزشهای نظامی کامل به دست آورده باشند، فارغالتحصیل نشدند بلکه اغلب آنها فرماندهان میلیشیایی (شبهنظامیانی) هستند که نحوه ارتقاء درجههای نظامی و کسب مناصب آنها منوط به سطح رادیکالتر بودن سیاسی- عقیدتی هرچه بیشتر آنهاست.
البته من در توانایی این نظامیان برای درک میان واقعیت و «توهم ایدئولوژی» نیز شک دارم. همان توهم ایدئولوژیک و برداشتهایی که در تاریخ معاصر منجر به نابودی بسیاری از نظامها شده است. این نوع قرائتها و توهم ایدئولوژیک رژیم ایران همچنان با ما باقی خواهد ماند زیرا تصور اینکه پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در ماه جاری چیزی تغییر کند، نه امیدوارکننده و نه منطقی است.
گفتم «انتخابات» اما این درواقع تجاوزی به واژه و اصطلاح «انتخابات» است زیرا در حقیقت آنچه در ایران اتفاق میافتد انتخابات نیست بلکه ترکیبی از «انتخاب و انتصاب» است. حکومت است که تصمیم میگیرد و در ادامه نیز سیاست خود را در داخل و خارج از ایران پیگیری کرده و تطبیق خواهد داد؛ بنابراین این پرسش پیش میآید که بالاخره سیاست حکومت اسلامی در ایران ما را به کجا خواهد برد؟
روابط با ایالاتمتحده
بر همه آشکار است که دولت جو بایدن تلاش دارد «ابتدا توافق هستهای» را بهعنوان یک اولویت پیش ببرد و سپس به مسائل دیگر بپردازد و این همان چیزی است که تهران به دنبال آن است.
دولت آمریکا خطرات موشکهای بالستیک و دخالتهای رژیم ایران در کشورهای همسایه و منطقه را تائید میکند، اما درعینحال متقاعد شده که مذاکره درباره دو پرونده «موشکهای بالستیک» و «دخالت منطقهای» با جمهوری اسلامی ایران غیرهستهای، آسانتر از مذاکره با رژیم هستهای است. زمامداران ایران نیز این را فهمیدهاند و بهطور تاکتیکی با آن برخورد کرده و تلاش میکنند از طریق بازوهای منطقهای خود خاورمیانه را به عرصهی تنش و درگیری تبدیل کنند. جنگ اخیر غزه یکی از تلاشهای رژیم ایران در همین زمینه بود که از قاعده کلی سیاست حکومت تهران مستثنا نیست.
حضور در خاک کشورهای همسایه
بیش از دو دهه از تجربه سیاست رژیم ایران برای نفوذ در کشورهای همسایه نشان داده که نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در سوریه، عراق، لبنان و یمن میتوانند برای منطقه نگرانی جدی به وجود بیاورند اما هرگز نمیتوانند آن کشورها را کنترل یا نظام ولایتفقیه را در راستای ایدئولوژی و تز صدور انقلاب بر آن کشورها تحمیل کنند. بلکه نتیجه نهایی آن دخالتها، تضعیف دولتهای ملی از درون است. برای نمونه رژیم سوریه دیگر بر تمام سرزمین این کشور تسلط یا کنترل ندارد، لبنان هم به دلیل وجود حزبالله و تشکیل دولت موازی درگیر فروپاشی ترسناک اقتصادی است، عراق و یمن نیز در بحرانی عمیق فرورفتهاند؛ اما تهران همچنان شبهنظامیان موجود در این کشورها را از حوثیها و حزبالله گرفته تا حشدالشعبی عراق و حماس و شبهنظامیان افغان و غیره در سوریه با هزینه ملت ایران حمایت مالی و تسلیحاتی میکند.
از طرف دیگر تمام تلاشهای جمهوری اسلامی در داخل این کشورها با شکست فاحش روبرو شده است. بهعنوانمثال در عراق روحیه ملیگرایی ضد اسلامگرایی اکثریت مردم این کشور علیه جمهوری اسلامی برانگیختهشده و نیروهای عراقی وابسته به تهران جایگاه خود را بهکلی ازدستدادهاند تا جایی که تهران به فکر جایگزینهایی برای برخی از آنها شده است. البته رژیم تهران سعی کرده با این دیدگاه که اگر «کشورهای همسایه ما ضعیف باشند بهتر از آنست که قوی باشند و روزی علیه ما اقدام کنند» نمیتواند عدم توانایی خود در ایجاد الگویی موفق در این کشورها را توجیه کند.
جمهوری اسلامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن با یک احساس ملی مخالف حضور الگوهای خود روبرو شده؛ در عراق کنسولگریهای جمهوری اسلامی و دفاتر احزاب وابسته به ایران بارها توسط مردم خشمگین شهرهای شیعهنشین به آتش کشیده شد. مردم اغلب کشورهای منطقه دیگر الگوی شکستخورده رژیم ایران در نوع اداره کشور را قبول ندارند.
ثبات داخلی
تحلیل و بررسی آنچه اخیراً در ایران در رابطه با رد صلاحیتهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ۱۴۰۰ انجامگرفته، نشاندهنده نگرانی بخش عمدهای از نیروهای داخلی ایران است. این نگرانیها در آینده از این مرحله به فاز نارضایتی عمومی علیه شرایط حاکم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تبدیل خواهد شد.
روشهای حکومت اسلامی که برای احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی به کار گرفته میشود، مردم ایران و جهانیان را از نتایج قبلی انتخابات فرمایشی آگاه میسازد.
رد صلاحیتها و محدود کردن دایره افراد توسط قدرت اصلی در ایران بهگونهای است که باعث اعتراض برخی از مسئولان خود جمهوری اسلامی شد تا جایی که یکی از وزیران پیشین رژیم گفته است که جمهوری اسلامی معنای «جمهوریت» خود را ازدستداده و برای «رهبر» یا ولیفقیه دیگر رأی مردم مهم نیست. در این دوره افرادی از میدان رقابت کنار زده شدند که خدمات بزرگی به رژیم اسلامی تهران کرده و در همه نبردهای سیاسی آن در داخل و خارج حضور داشتند.
اختلافات داخلی درباره سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران بسیار عمیقتر از دورههای پیشین شده و بعید نیست که یکبار دیگر شاهد جنبشی اعتراضی مانند ژوئن سال ۲۰۰۹ باشیم که به «جنبش سبز» معروف شد. در آن زمان محمود احمدینژاد که مورد تائید رهبر جمهوری اسلامی بود برای دومین بار از داخل صندوقها درآمد و اعتراضات گستردهای علیه آنچه تقلب گسترده عنوان شد، به راه افتاد.
اصلاحِ اختلال!
با توجه به این عوامل در حال تغییر، بسیار بعید به نظر میرسد که رژیم جمهوری اسلامی بتواند خطاهای استراتژیک خود را اصلاح کند؛ بنابراین رژیم تهران به سیاست فروش توهم به بخشهای بزرگی از خاورمیانه که در چنگ شبهنظامیان فرقهگرا اسیرشده ادامه خواهد داد. سیاست تشدید تنش و ستیزهجویی توسط رژیم ایران و شبهنظامیان وابسته به آن، با تمایل آمریکا به کاهش حضور خود در منطقه خاورمیانه آسانتر اجرا خواهد شد.
باوجود چنین سناریوهایی کشورهای عربی نیز برای ترمیم و محافظت از خاک و خانهی خود گام برمیدارند. حضور و نفوذ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در غزه به معنای تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی مصر به شمار میرود و الگوی ائتلاف حماس با رژیم ایران میتواند از فلسطین به مناطق دیگری تعمیم پیدا کند چنانکه الگوی حزبالله لبنان به شاخههایی در عراق و یمن گسترش داده شد.
*منبع: روزنامه شرق الاوسط
*نویسنده: دکتر محمد الرمیحی پژوهشگر و استاد جامعهشناسی دانشگاه کویت
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
محمد الرمیحی (شرق الاوسط)