این شاهزاده‌‌‌ نه «امت» و «خلق» و «رعیت» بلکه مردم را یک ملت آزاد و مسئول می‌‌خواهد

کیهان لندن یکی از منابعی است که به بررسی دستاوردهای دوران پهلوی و مباحث مربوط به پادشاهی و مشروطه و نقش شاهزاده رضا پهلوی در شرایطی می‌پرداخت که «قبل از انقلاب»، «پهلوی‌‌ها» و «رضا پهلوی» هم «طاغوت» و هم «تابو» بودند!

اگر «پادشاهی» و «پهلوی» در سال‌های اخیر به خودآگاه جامعه نفوذ کرده و به استناد نظرخواهی‌های مختلف و حتا اظهارات مقامات ارشد نظام که از آن ابراز نگرانی می‌کنند، در میان مردم و جوانانی که آن دوران را ندیده‌اند، محبوبیت یافته‌اند، یک دلیل روشن و قابل‌درک دارد: جامعه‌ای که اسیر است در ناخودآگاه جمعی خویش به دنبال حامی، سخنگو، الگو و تجربه‌ای می‌گردد که بتواند بر آن تکیه کند.

قطعاً ایران در دوران پهلوی‌ها مشکلات خودش را داشت که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ناهمخوانی آرزوها و اهداف شاهان پهلوی با نیروهای ارتجاعی درون جامعه بود که اتفاقاً در قانون اساسی مشروطه و متمم آن جای پای خود را محکم کرده بودند؛ اما آن دوران به تاریخ پیوسته و قانونی که نقش شیعه جعفری اثنی عشری در آن‌چنان برجسته است که نیروهای ارتجاعی در مواردی، پادشاهان پهلوی را به رعایت آن فرامی‌خواندند، درست مانند قانون اساسی جمهوری اسلامی به گذشته تعلق دارد.

الاهه بقراط

در این میان شاهزاده رضا پهلوی اگرچه برای مشروطه‌خواهان وارث قانونی تاج‌وتخت پادشاهی ایران است اما منش و عقاید و دفاع وی از دموکراسی و حقوق بشر با هیچ معیاری در چارچوب آن قانونی که دست و پای پدر و پدربزرگش را نیز در راه پیشرفت و اعتلای ایران بسته بود، نمی‌گنجد! آن ضعف و محدودیت به‌خودی‌خود نه از نظام پادشاهی که مردم در بسیاری از آن‌ها در جهان امروز زندگی شایسته‌ای دارند بلکه از همان قانونی بود که اگرچه برای آن دوران در ایران یک دستاورد به شمار می‌رفت اما به مشروعه آلوده بود.

اکنون‌که دهه‌ها از دوران دو پادشاه پهلوی گذشته، کمتر کسی، جز متعصبان کوردل اسلام‌گرا و چپ‌گرا، پیدا می‌شود که اهداف و اعمال آن‌ها را بسی فراتر و پیشروتر از جامعه و افراد و احزاب سیاسی دورانشان ارزیابی نکند. شاهزاده رضا پهلوی بیش از آن تاج‌وتخت، وارث این آینده‌نگری پدر و پدربزرگ خویش است.

وی همواره تأکید کرده مسئله بر سر جمهوری اسلامی و عبور از آن است. پیشنهاد وی برای این مسیر، نافرمانی مدنی و اعتصابات و اعتراضات سراسری و تقویت همگرایی و همبستگی ملی بوده است. رضا پهلوی تصمیم نهایی را برای آینده، نه به مجهولات و اعتقادات و تئوری‌های بی‌پایه بلکه به تنها معلومِ همه‌ی دوران‌ها سپرده است: مردم!

او به مردم توصیه می‌کند تا خود را در مسئولیت‌ خویش تعریف کنند! انتظار نداشته باشند خارجی‌ها و پهلوی‌های فقید و شاهزاده‌ آن‌ها را نجات دهند. منجی همه ملت‌ها، درنهایت خودشان هستند! او نیز در این مسیر، وکیل و سخنگوی آن‌هاست و از مردمی که نام او و خانواده‌اش را فریاد می‌زنند می‌خواهد تا افراطیون را که در عمل از آن‌ها سلب آزادی و مسئولیت می‌کنند از خود برانند. افراطیون همواره «آقابالاسر» را برای این می‌خواهند که بتوانند از پاسخگویی و مسئولیت فرار کنند. آن‌ها تئوری و توهم می‌بافند و تنش ایجاد می‌کنند بدون آنکه راهکار خردمندانه و عملی برای حل مشکل ارائه ‌دهند. به‌این‌ترتیب، افراطیون از هر نظامی که دفاع کنند، خود، جزئی از مشکل‌اند! آن‌ها هستند که عکس «امام» را در «ماه» به دیگران نشان می‌دهند و به دنبال «کاریزما» و «منجی» و «شبان» می‌گردند تا با علم کردن وی، از خود سلب مسئولیت کنند. افراطیونِ «جمهوری» و «پادشاهی» با همه‌ی شعارهای فریبنده‌ای که ممکن است سر بدهند، در عمل، مردم را نه «ملت» بلکه «امت» و «خلق» و «رعیت» می‌بینند! شاهزاده‌ اما می‌خواهد که ایرانیان «ملت» و حاکم بر سرنوشت خویش باشند و با آزادی و مسئولیت هم امروز برای «نه به جمهوری اسلامی» و هم فردا برای «آری» به گزینه‌هایی که در اختیاردارند، تصمیم بگیرند.

آیا این موضوع نیز مانند ایده‌ها و خدمات دو پادشاه فقید پهلوی بسی فراتر از درک دوران ماست و پس از گرفتار شدن به مصیبتی دیگر باید به آن رسید؟! خوشبختانه نه! امکانات ارتباطی و به‌ویژه تجربه‌ای که ایرانیان با جمهوری اسلامی از سر گذرانده‌اند، درک آنچه را شاهزاده رضا پهلوی به دنبال آن است ممکن و آسان می‌کند. تمام موضوع بر سر امروز است! فردا به هر دلیلی ممکن است این مباحث بی‌مورد باشند!

امروز آن جمهوری‌خواهانی که با ظاهر دفاع از دموکراسی و حقوق بشر از اینکه انتخاب و اختیار مردم محدود شود، ابراز شادی می‌کنند و با تصور اینکه شاهزاده خود، خویشتن را حذف کرده و به‌این‌ترتیب حق و خواسته‌ی بخشی از جامعه را نادیده گرفته است، به وی تبریک می‌گویند و آن مشروطه‌خواهانی که به کمتر از چکمه‌ی صدسال پیش رضاشاه راضی نیستند و می‌خواهند که نوه‌ی وی پیشاپیش بجای مردم تصمیم بگیرد، بهترین بستر برای تداوم پراکندگی و نفاق هستند که جمهوری اسلامی با صرف هزینه‌های میلیونی و سرکوب جنبش آزادیخواهی در داخل و اعزام صادراتی‌ها به خارج به آن دامن می‌زند.
امروز هیچ حرف و عملی مهم‌تر از «نه به جمهوری اسلامی» نیست تا فردا ایرانیان بتوانند به حقوق انسانی خود در قانون اساسی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر و نظامی که انتخاب می‌کنند تا آن‌ها را تأمین و تضمین کند «آری» بگویند.

الاهه بقراط
کیهان لندن شماره ۳۰۴

مطالب مربوط

رهبری واحد، ائتلاف مشتاقان و گذار به ایران آینده

تلاش و آمادگی برای تبدیل روند به رویداد

دو جبهه بیشتر در برابر هم وجود ندارد: جمهوری اسلامی و ایران!

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر