در بررسی نظامهای سیاسی، نگاه به خویش هر نظام میتواند همانقدر مهم باشد که نگاه به دیگران. در اکثریت نزدیک بهاتفاق موارد این دو نگاه، البته با تفاوتهای اجتنابناپذیر، نزدیک به یکدیگرند. نگاه دیگران به سوئیس و ویتنام، بهعنوان دو مثال، تفاوت چندانی با نگاه به نظامهای آن کشور ندارد.
در مورد جمهوری اسلامی در ایران، با یک استثنا روبهرو هستیم. نگاه دنیای بیرون به این نظام، اگر نخواهیم بگوییم نگاه بسیاری از ایرانیان داخل و خارج، بهشدت منفی است.
در این نگاه، نظام جمهوری اسلامی یک ساختار مافیایی است با یک نمای مسلکی ساختهشده از اسلام بدفهمیده شده و مارکسیسم بدفهمیده شده. اما نگاه درونی نظام، نگاه به خویش کاملاً متفاوت است. در این نگاه که با سخنرانیهای فراوان آیتالله خمینی در آغاز کار شکل گرفت، جمهوری اسلامی یک «طرح الهی» است که در همه زمینهها، در همهجا و برای همیشه موفق و پیروز است.
به این سبب است که فقط در این هفته یک نماینده مجلس شورای اسلامی میگوید: «تحریمهای ترامپ فرصتهای بسیاری برای جمهوری اسلامی به وجود آورد.» یک مشاور ارشد آیتالله علی خامنهای، ولیفقیه، مدعی است که تصمیم امارات متحده عربی و بحرین برای عادیسازی روابط با اسرائیل، نتیجه «پیروزیهای پیاپی مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی» است.
وزیر خارجه اسلامی از «پیروزی بزرگ ما» در فرستادن چند نفتکش و چند کشتی حامل مواد غذایی سخن میگوید. رئیسجمهور اسلامی هنوز اصرار دارد که «برجام»، یک «پیروزی بزرگ دیپلماتیک اسلامی» بود.
در هفتههای اخیر دستگاههای تبلیغاتی اسلامی، سروصدای فراوانی پیرامون «نجات ونزوئلا» به راه انداختهاند. یک پایگاه خبری تهران مینویسد: «ما اقیانوس اطلس را درنوردیدیم تا به کمک ونزوئلا که ۶۰ درصد مردم آن گرسنهاند، برویم. ما نشان دادیم که از کسی ترس نداریم.»
البته هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود نداشت. زیرا آزادی کشتیرانی در همه آبهای جهان، در چارچوب قوانین بینالمللی تضمینشده است. از سوی دیگر هیچ قدرتی فرستادن سوخت، مواد غذایی و مواد دارویی به ونزوئلا یا هر کشور دیگر را منع نکرده است. از همه مهمتر، واقعیت این است که کمکهای جمهوری اسلامی درازای گرفتن طلا و دلار از ونزوئلا، تنها بخشی از نیازهای این کشور را برآورده میکند؛ آنهم فقط برای سه هفته.
پرسشی که پیش میآید این است: «چرا جمهوری اسلامی این پیروزی بزرگ و تکاندهنده را درجاهای دیگر تکرار نمیکند؟»
مثلاً همینالان ۳۲ کشور برای کمک به ۱۳ هزار آواره اردوگاه موریا در جزیره یونانی لسبوس بسیج شدهاند، اما جمهوری اسلامی جزو آنها نیست. جالب اینجاست که تقریباً صددرصد این آوارگان نگونبخت، مسلمانند. از این بدتر به گزارش دفتر آوارگان سازمان ملل دستکم ۸۵۰ تن از آنان، ایرانیان گریزان از جمهوری اسلامیاند.
بازهم همینالان ۵۴ کشور در طرح کمک به بازسازی لبنان نامنویسی کردهاند. بازهم جمهوری اسلامی به یاد آنان نیست. برعکس، ولیفقیه، با بهرهگیری از فشار حزبالله، میکوشد تا مانع تشکیل حکومت جدید لبنان شود.
درحالیکه جمهوری اسلامی سالهاست در کشتار مردم سوریه نقش مستقیم و غیرمستقیم دارد، حتی یکتن از هشت میلیون آواره سوری به ایران دعوت نشدهاند.
بیش از ۸۰ کشور برای کمک به کاهش رنجهای ۱.۵ میلیون مسلمان فراری از میانمار (برمه)، شرکت دارند، اما جمهوری اسلامی میان آنها نیست.
بازهم همینالان اکثریت اعضای سازمان ملل متحد، البته با درجات مختلف از جدیت، در مورد اسارت دو میلیون مسلمان اویغور، تاتار، کازاک، قرهباغ و سغدی در اردوگاههای کار اجباری در چین، موضع گرفتهاند. اما جمهوری اسلامی در این مورد نیز، خفقان گرفته است. نظام «همیشه پیروز» آقای خمینی، در مورد لغو موقعیت ویژه کشمیر، یعنی بلعیدن کامل آن توسط هند، نیز خاموش مانده است.
جمهوری اسلامی بلعیدن اوستیای جنوبی و آبخازی، دونقطه مسلماننشین گرجستان، از سوی روسیه را نیز زیرسبیلی – یا زیر ریشی- درکرده است. وقتی میگویند از هیچکس نمیترسیم، منظورشان «ژی جینگ پینگ» و «ولادیمیر پوتین» نیست.
صندوق اوپک، که ایران در زمان محمدرضا شاه، بنیانگذار آن بود، برای کمک به کشورهای فقیر، بهویژه اسلامی تأسیس شد. اولین مدیرکل آن، محمد یگانه، وزیر دارایی پیشین ایران، در زمان شاه طرحی جاهطلبانه برای بیرون کشیدن ۱۸ کشور آفریقایی و آسیایی از فقر تهیه کرد. اما با استقرار ولایتفقیه در تهران، آن طرح فراموش شد و جمهوری اسلامی ایران از رده کشورهای کمک دهنده خارج شد.
یک نمونه تکاندهنده از سیاست مزورانه جمهوری اسلامی را در یمن میبینیم. تهران حاضر است مبالغی هنگفت برای رساندن سلاح به گروه انصار الله و درنتیجه ادامه جنگ از سوی حوثیان خرج کند، اما حاضر نشده است حتی یک کشتی مواد غذایی و دارویی برای کمک به مردم ستمدیده آن سرزمین روانه کند. البته ملایان تهران گاهگاه برای یمنیها اشک تمساح میریزند و سینهزنی میکنند. اما از کمک واقعی، نان شب و آنتیبیوتیک نجاتبخش، خبری نیست.
جمهوری اسلامی حاضر است سلاح بفرستند تا جنگهای عراق، سوریه، لبنان، نیجریه، ونزوئلا یا هر جای دیگری ادامه پیدا کند، اما از کمکهای انسانی خبری نیست. اسماعیل حنیه رهبر حماس در غزه میگوید که جمهوری اسلامی برای ایجاد تونل و نقب برای قاچاق اسلحه به غزه، سرمایهگذاری کرده است. اما جمهوری اسلامی هرگز پولش را برای ساخت یک مدرسه یا یک درمانگاه در آن سرزمین نفرینشده، خرج نمیکند.
سردار قاسم سلیمانی فقید در طی دو دهه، مبلغی نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار از پول ایران را خرج هوسبازیهای امپراتوری سازی آقای خامنهای کرد. بخش عمده این پولها به جیب مافیای حزبالله لبنان و شعبههای آن در عراق و بحرین ریخته شد. منابع فرانسوی میگویند حزبالله لبنان چیزی نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار در فرانسه و بریتانیا سرمایهگذاری کرده است. بخشی از پول تیمسار سلیمانی نیز به جیب بشار اسد ریخته شد و بازهم از اروپا سر درآورد. اما در هیچیک از این کشورها، جمهوری اسلامی برنامهای برای کمک به توسعه اقتصادی و بهبود خدمات اجتماعی عرضه نکرد.
البته مشاطهگران جمهوری اسلامی ادعا میکنند که تهران نتوانسته است به یمن یا لبنان یا غزه کمک انسانی برساند. زیرا این کار با مخالفت فیزیکی آمریکا یا اسرائیل روبهرو خواهد شد.
این اما عذر بدتر از گناه است. جمهوری اسلامی هرگز این فرض را در عمل امتحان نکرده است. چه چیزی مانع از آن است که جمهوری اسلامی با اجاره دهها کشتی، حتی زیر پرچم دیگر کشورها مانند پاناما، مواد غذایی و دارویی به یمن بفرستد؟ کدام قدرت جلوی چنان ناوگانی را خواهد گرفت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، با فرستادن یک ناوگان کمکهای انسانی به غزه و رودررویی با اسرائیل نشان داد که لااقل حاضر است تا عمق آب را بسنجد. جمهوری اسلامی چنین شهامتی نداشته و ندارد.
آقای اردوغان، مانند خمینی و خامنهای، در آرزوی تأسیس یک امپراتوری اسلامی شخصی است. اما روش او با روش دو ملای ایرانی تفاوت دارد. اردوغان کارت همکاری و توسعه را بازی میکند. او در آفریقا، فرودگاه، استادیوم ورزشی، بیمارستان، جاده و راهآهن میسازد. بیآنکه از مردم محل بخواهد دین خود را عوض کنند و «ولایتفقیه» را بپذیرند. در تبلیغات آقای اردوغان تبلیغات اسلامی بر عهده سازمان دیانت است. اما ازآنجاکه اکثریت مسلمانان آفریقا، آسیای مرکزی و بالکان، سنی مذهب حنفی هستند، جذب دوستی آنها برای ترکیه دشوار نیست. در مورد ایران، مشکل این است که تهران در پی تشویق مسلمانان حنفی به پذیرفتن مذهب جعفری و فراتر از آن پیروی از مکتب خاص خمینی میکوشد. درنتیجه تهران تنها میتواند با دو کارت پول نقد و اسلحه وارد بازی شود و بدین سبب نتوانسته است در هیچ نقطهای از جهان اسلام موقعیتی پایا به دست آورد.
برنامه امپراتوری سازی اردوغان، یک امتیاز دیگر نیز دارد. اردوغان نشان داده که تصمیماتش را غلط یا درست، خودش میگیرد و بهراستی از کسی بیم ندارد. اما آقای خامنهای آشکارا همواره مواظب است کاری نکند که ولادیمیر پوتین برنجد. این واقعیت را در مورد «کوزوو» بهخوبی میتوان دید.
این تازهترین کشور مستقل مسلمان، از سوی بیش از صد کشور به رسمیت شناختهشده است. اما ایران جزو آنان نیست. زیرا پوتین برای حمایت از صربستان و اکثریت ارتدودکس آن، مخالف شناسایی کوزوو است. در سوریه نیز آقای خامنهای در مقام لولوی دوم گاسپادین [آقای] پوتین قرارگرفته است.
در زمان شاه ایران یکی از ۱۲ کشور توسعهدهنده جهان شده بود. در سالهای ۱۹۷۰ میلادی تا انقلاب اسلامی، ایران همچنین به بسیاری از کشورهای پیشرفته مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا، کمک مالی داد.
کمک ایران به کشورهای فقیر هرگز جنبه نظامی نداشت و البته ایران در هیچ جا به دنبال صدور تروریسم نبود. یمن شمالی در آن سالها، صحنه فعالیتهای نوسازی ایران بود. فعالیتهایی که نتایج آن هنوز به شکل دبستان، درمانگاه، جاده اسکله، بندر و مزارع کشاورزی نوین، دیده میشود. در بعضی موارد که ایران با درخواست کمک نظامی روبهرو میشد، این کمکها همواره محدود بود به سلاحهای دفاعی یا وسایل حملونقل، مثلاً جیبهای نظامی برای سومالی یا ساخت اسکلههای نظامی مثلاً در بندر پورت سودان. در یک مورد مراکش، ایران یک هیات نظامی برای بازسازی و آموزش نظامی آن کشور اعزام داشت. اما هرگز درنبرد با الجزایر بر سر صحرا شرکت نکرد. نقش مهم ایران در سرکوب شورش ظفار، یک استثنا بود. اما در آنجا نیز بخش نظامی، برنامهای جزئی از یک طرح متنوعتر برای نوسازی اقتصادی سلطنت عمان بود.
محمدرضا شاه دریافته بود که در طول تاریخ، ایران توسعه نفوذ سیاسی خود را مدیون قدرت نرم یعنی فرهنگ، هنر، ادبیات، موسیقی و بازرگانی بوده است. او همچنین دریافته بود که پیام دیرین ایران، پیام دوستی با حفظ تنوع قومی، فرهنگی و مسلکی بوده است. بدینسان او هرگز نمیخواست که یک دیدگاه مسلکی محدود را به دیگران تحمیل کند. جمهوری اسلامی این واقعیت تاریخ ایران را نادیده گرفته است و اولویت خود را تحمیل مسلک خمینیگرایی بر دیگران قرار داده است. جمهوری اسلامی در این مسیر حاضر است بیحساب خرج کند و تا دلتان بخواهد اسلحه بفرستد. اما حاضر نیست برای رفع گرسنگی، کمک به توسعه آموزش و بهداشت و کاهش بیکاری صناری خرج کند.
این روش باعث شده که گیرندگان کمک از جمهوری اسلامی، به دو گروه بخش شوند. یک گروه پولی را میگیرند و با گذاشتن عکسها خامنهای و خمینی خوشحال میکنند اما زیرزیرکی مناسبات خود را با دشمنان جمهوری اسلامی نیز حفظ میکنند. بشار اسد و حزبالله لبنان، دو نمونه از این بخشاند. گروه دوم آنانی هستند که حداکثر بهره را از جمهوری اسلامی میبرند اما چیزی جز ژستهای نمادین عرضه نمیکنند. جمهوری خلق چین مقام خود را بهعنوان شریک نخست بازرگانی ایران تثبیت کرده است، اما حاضر نیست در ایران سرمایهگذاری کند. از این بدتر پکن حتی حاضر نیست پول ایران را از درآمد نفت آزاد کند. روسیه نیز در همه زمینهها از جمهوری اسلامی بهره برده است. اما حتی حاضر نیست تهران را در زمینههای محدود بهعنوان یک شریک مساوی و محترم بپذیرد.
البته مشاطهگران جمهوری اسلامی، خواهند گفت: وتوی اخیر چین و روسیه علیه یک قطعنامه آمریکایی در شورای امنیت، یک «پیروزی بزرگ» دیگر برای اسلام است.
برای آنان این واقعیت که هم قطعنامه موردبحث و هم وتوی آنان بیمعنا بود، مهم نیست. مهم ادامه اوهام و احلام شیرین یک رژیم شکستخورده است. رژیمی که بدترین دشمن خودش است.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی