تجربه کشورداری پهلویها در قرن بیستم میلادی، نمونهای کلاسیک از تکوین ملت و طرحی واقعبینانه و جسورانه در مدرن ساختن شالودههای یک کشور است؛ حکومتی که از ویرانههای عصر قاجار و در میان بحرانهای همهگیر مشروطیت، توانست ملتی نوین به وجود آورد و کشور را به راه تازهای هدایت کند. کشوری که بر پایه جمعیتی ناهمگون و فرهنگهای متنوع بر اساس سیاستهای ازهمپاشیده گویی از نو زاده شد. رضاخان با تأسیس سلسله پهلوی توانست مردم را به ملت و حکومت را به دولتی کارآمد تبدیل کند و ایران نوین را در تلاطمهای سرنوشتساز جنگ جهانی دوم که پیامدهای آن گریبان ایران را نیز گرفته بود، تولد ملتی مدرن و مدرنیزاسیون ملی را نوید دهد. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و فرماندهی رضاخان در راهبرد قوای نظامی برای ایجاد آرامش و برقراری امنیت در پایتخت، نخستین گام از مجموعه اقداماتی بود که وی در دوران بعدی در مقام رئیسالوزرا و پادشاه کشور، برای نوسازی ایران برداشت.
ایجاد حس میهنپرستی و عملی ساختن برنامههای مشروطیت از اهدافی بودند که رضاشاه جسورانه و با باور به هویت ایرانی در راه آنها کوشید؛ برنامههای بعدی مدرنیزاسیون عرصههای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی، در دوران رضاشاه، ایران را به ساختارهای اولیه مدرن مجهز کرد و راه را برای اقدامات مدرن ساختن دوران محمدرضا شاه هموار ساخت.
سیاستهای حاصل از میهنپرستی و ملتسازی پهلوی اول، تدوین قانون مدنی، آزادی پوشش زنان، ایجاد فرهنگستان زبان، تأسیس دانشگاه، حق عمومی آموزش و پروش، ایجاد ارتش ملی، ثبتاسناد و شناسنامه برای همه ایرانیان، راهآهن سراسری و… بودند؛ سیاستهایی که همه لایههای زندگی اجتماعی و شخصی ایرانیان را در پروسه مدنی نوین درآوردند.
بخش دیگری از نوسازیهای پهلوی اول در راستای ایجاد و تحول نظام اداری و قضایی ایران بود؛ در این خصوص تعیین ساعات کاری برای مستخدمان دولتی، بنیانگذاری دادگستری نوین بر اساس معیارهای حقوقی و قوانین مدون غیرشرعی، از ضرورتهایی بودند که سیستم اجرایی و قضایی را از شیوههای سنتی و شرعی جدا و آنها را در مسیر جهان امروز قرار میداد.
تکوین ملت همراه با تدوین قوانین مدنی، آزادی پوشش زنان، ایجاد فرهنگستان زبان، تأسیس دانشگاه، حق عمومی آموزش و پروش، ایجاد ارتش ملی، ثبتاسناد و شناسنامه برای همه ایرانیان، راهآهن سراسری و… حاصل سیاستهای میهنپرستانه و ملی رضاشاه بودند؛ سیاستهایی که همه لایههای زندگی اجتماعی و شخصی ایرانیان را در روند رشد مدنی زیرورو و «نوین» کرد.
حفاظت و نگهداری از چارچوبهای سرزمینی ایران و تعیین مرزهای کشوری بر اساس قوانین حقوقی تازه تدوینشده ملی و پروتکلهای بینالمللی، از دیگر مواردی هستند که پروژه مدرن سازی خاندان پهلوی را در دوره اول پادشاهی آنها تکمیل میکنند. حل اختلافات ارضی با ترکیه، عراق و افغانستان از اقداماتی هستند که با فکر و حمایت رضاشاه پهلوی به نتیجه رسیدند؛ چنانکه تعریف نوین بافتارهای جمعیتی ایران بهواسطه سیاستهای اقتصادی و فرهنگی شکل گرفت که دستگاه دولتی رضاشاه توانست آن را در جامعه ایلیاتی و عشایری ایران شروع کرده و راه را برای مدرنیزاسیون صنعتی و حل مسئله اصلاحات ارضی در دوران محمدرضا شاه فراهم سازد.
اقدامات خاندان ایران ساز پهلوی از ظهور رضاخان در مقام فرماندهی هنگ قزاق و ماجرای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد و همانطور که اشاره کردم، در دورههای بعدی با شکل گرفتن دولتی جدید و چارچوبهای حقوقی مدرن، به نتایج ملی و مدنی برای کشور انجامید؛ تردیدی نیست که رهبری جسورانه، ملی و واقعبینانه رضاشاه پهلوی بود که ایران را وارد جهان مدرن گردانید.
ورود هنگ قزاق به فرماندهی رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹ به تهران، برای احقاق حقوق نظامیان و ایجاد نظم و برقراری قانون بود؛ بحرانهایی که دامنگیر مشروطیت و دولتهای متوالی در چهارده سال گذشته از جنبش مشروطیت تا آن تاریخ شده بود، فرمانده هنگ قزاق قزوین، رضاخان را بر آن داشت که به پایتخت آمده و نظم را برقرار سازد.
رضاخان در بخشهایی از اعلامیهای که در روز دوم استقرار در تهران منتشر شد، اظهار داشت:
برگرفته از کیهان لندن