مسئله هدایت و رهبری مبارزات ملی و مدنی ایران از مسائلی است که همزمان با شکل گرفتن اپوزیسیون جمهوری اسلامی مطرح بوده است؛ شکل و جایگاه رهبری مبارزاتی در پیوند تنگاتنگ با ماهیت و اهدافی قرار دارد که برای بنیان دمکراسی و رهایی از فاشیسم مذهبی در جنبشهای اجتماعی ایرانیان مدنظر است.
همانطور که شیوهها، اصول و انگارههای اپوزیسیون از خواستههای کلاسیک به مطالبات ملی و مدنی تغییر ماهیت داده، شکل و جایگاه رهبری هم در سالهای اخیر دچار تحول شده است؛ برخلاف دوران پیشین که رهبری را عدهای از فعالین سیاسی و اجتماعی برمیگزیدند، امروزه رهبری بر اساس اشتراک اهداف و منافع ملی و در میان مبارزات آزادیخواهانه و مدنی به عرصه میآید.
دارا بودن شخصیت سیاسی و فرهنگی، پیشینه ملی و شفافیت اهداف و آرمانها و اصول دمکراتیک در مبارزه و مخالفت و مهمتر از همه، شناخت و همراهی بخش بزرگتری از مخالفان و مبارزان ملی و مدنی از شخصیت واجد هدایت مبارزات، از ارکان اصلی و پایههای اساسی رهبری در دنیای معاصر به شمار میرود.
در سیر تاریخی اپوزیسیون ایران و صحنههای مبارزاتی چهار دهه اخیر با جمهوری اسلامی، عدم رهبری واحد و انسجام مبارزاتی، از مسائلی است که نتیجه خردمندانه و فرجام واقعگرایانه این مبارزات را به تعویق انداخته است؛ تندی آرا، اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک و بیتوجهی به اهداف ملی و مدنی در بخشهایی از اپوزیسیون باعث نفوذ اختلافات ایدئولوژیک در مسئله گردآمدن و اتفاق در رهبری بوده است.
با توجه به شرایط نوین گذار از جمهوری اسلامی که بر اساس نوسازی اپوزیسیون در حیطه روشهای فکری و سیاسی و حوزههای فعالیت اجتماعی و سیاسی به وجود آمده، جایگاه رهبری را میتوان موردتوجه قرارداد؛ دقت نظر در
- پیشینه ملی
- اندیشههای سیاسی
- اهداف مبارزاتی دمکراتیک و آزادیخواهانه
در افراد و شخصیتهای اپوزیسیون، عمدهترین مواردی هستند که در این زمینه میتوان به سنجش گذاشت.
تردیدی نیست که شخصیتهای محدودی از الزامات رهبری مبارزات مدنی و ملی ایران برخوردارند؛ شخصیتهایی که از «مقبولیت ملی» بهرهمند بوده و «مشروعیت سیاسی و فکری» خود را طی سالهای اخیر و با حضور فعال و دمکراتیک در مبارزات جلوهگر ساختهاند. نکته ظریف آنکه تعیین جایگاه رهبری در شرایط فعلی اپوزیسیون ازیکطرف معطوف به ارتباطات با مخالفین و مبارزان داخلی و خارجی بوده و از طرف دیگر مسئله هدایت آن مبارزات را در خارج از کشور بهواسطه وجود خفقان و کنترل امنیتی در داخل ایران، در برمیگیرد.
بدون شک در شرایطی که فضای سیاسی و مبارزاتی ایران از همه جهت دچار انسداد و خشونت لگامگسیخته رژیم جمهوری اسلامی است، نمیتوان از رهبری در داخل سخن گفت. وجود فضای دمکراتیک و آزاد در خارج از ایران، بایستگی رهبری مبارزات را در بیرون از ایران نشان میدهد. در چنین شرایطی میتوان با ایجاد هستههای مبارزاتی در سطح مناطق شهری و برقراری ارتباط با مبارزان خارج از کشور، اعتراضات، اعتصابات و تجمعات در داخل را در پیوند با وظایف مبارزاتی ایرانیان در خارج از کشور، به مبارزهای ملی و مدنی تبدیل کرد؛ اگر در داخل کشور، حضور فعالانه و مدبرانه در اعتراضات و همراهی با اقشار مختلف ملت ایران، اولویت مقابله با دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را در خود جایداده است، در خارج از کشور هم اطلاعرسانی از مبارزات داخل و ایجاد راهکارهایی برای رساندن صدای معترضان ایرانی به مجامع بینالمللی حقوق بشری و حضور در لابیگری با دولتهای دمکراتیک، نقطه مشترک جایگاه شخص یا فردی در رهبری مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه ایرانیان است.
بنا بر آنچه به فشرده نوشتم، دو مسئله پایهای مقبولیت ملی و مشروعیت سیاسی و فرهنگی در هدایت مبارزات و رهبری جنبش ملی و مدنی ایران، از اهمیت بسزایی برخوردارند؛ در کنار و همبسته با این موارد، ازآنجاکه رهبر بایستی در مبارزات نقش بارزی داشته باشد، لازمه حضور در تجمعات اپوزیسیون، فعالیت در عرصههای دیپلماتیک و فضای رسانهای، ضرورت رهبری را در فضای آزاد و دمکراتیک خارج از ایران توجیهپذیر میکند.
گردآمدن و اتحاد مبارزاتی در تعیین رهبری برای هدایت مبارزات داخل و همگامی و حمایت از آن در خارج از ایران، اولویت اپوزیسیون در شرایط فعلی است.