یک نسل سِنّی بهتدریج جای خود را به نسلهای تازه میدهد. نسلی که هفت هشت دهه را پشت سر گذاشته و بهحکم طبیعت زندگی را ترک میگوید. این اما در میان مقامات پیش و پس از انقلاب اسلامی ۵۷ دارای دو کیفیت متضاد است.
هراندازه از بیشتر پایوران دوران پهلوی و نقش آنها در ساختن ایرانی که جمهوری اسلامی از پس غلبه بر آن برنیامد به نیکی یاد میشود، بهمان اندازه و بسی بیشتر، مرگ مقامات و معماران جمهوری اسلامی با لعن و خشنودی مورد استقبال قرار میگیرد.
در یک نمونه بارز، هرچند جمهوری اسلامی تلاش کرد تا از فردی مانند قاسم سلیمانی یک چهرهی «ملی» ارائه دهد و حتا برخی مخالفان رژیم حساب وی را در حالی از حکومت جدا خیال میکنند که در سرسپردگی وی بهنظام و شخص علی خامنهای هیچ تردیدی نیست، اما افکار عمومی وی را عامل صدور انقلاب اسلامی و توسعهطلبی شیعه با سوءاستفاده از منابع کشور میداند. البته چنگ انداختن برخی از مخالفان جمهوری اسلامی به امثال قاسم سلیمانی را شاید بتوان ناشی از جلاء هویت ملی و تاریخی دانست که توسط رژیم لگدمال شده و با سرکوب بیامان تمامی راههای حضور چهرههای بهراستی ملی و خدمتگزار را در داخل ایران بسته است. بهعبارتدیگر، درحالیکه به گفتهی حافظ، «دور روزگاران» چنانست که از «یاران» و «حقشناسان» و «شهریاران» و «سواران» و «عندلیبان» و «میگساران» خبری نیست، روشن است که دشمنان و ناحقها و فرومایگان و دنبال دوندگان و وزغها و خرمُهرگانی چون سلیمانی برای برخی به «قهرمان ملی» تبدیل میشوند! وگرنه آموزش مزدوران شبهنظامی و راه انداختن جنگ و حمله نیابتی و به خاک و خون کشیدن شهروندان خود و کشورهای دیگر هیچ همخوانی با قهرمانی در ملیگرایی ندارد! ملیگرایی زمانی مفهوم پیدا میکند که حاکمیت ملت برقرار بوده و به همین ملیگرایی برای همسایگان و دیگر کشورها در مناسبات متقابل احترام گذاشته شود.
سالهاست که کشته شدن امثال سلیمانی و فخریزاده همانگونه در بخش مهمی از جامعه سبب احساس رضایت و شادی میشود که مرگ امثال محمد یزدی و مصباح یزدی و مشابهان آنها و یا دستگیری و محاکمه امثال حمید نوری در سوئد و اسدالله اسدی در بلژیک…
امروز همانگونه که بخشی از جمهوری اسلامی به فنا میرود و بخشی دیگر کابوس دادخواهی میبیند، مردم که بنا بر سرشت خویش پایدار هستند، به نابودی کل نظام بهعنوان مهمترین عامل انحطاط کشور امیدوار میشوند تا سرانجام «دور روزگاران» دوباره به ملت و به ایران سازان برسد.
الاهه بقراط