رضاشاه مردی برآمده از قزاق خانه بود. انضباط نظامی کم مانند او و تابآوری در جنگهای سخت برای تأمین امنیت کشور، از رضاشاه مردی ساخته بود که به گفته محمدرضا شاه گاهی «رعبآورترین فرد گیتی» جلوه میکرد؛ اما نکته جالبتوجه درباره رضاشاه این است که در دوره پادشاهی این فرمانده نظامی بود که رنسانس هنری ایران آغاز شد.
«عباس میلانی» در «نگاهی به شاه» از حساسیت ویژه رضاشاه به خط خوش ولیعهد سخن میگوید. ولیعهد که در آن زمان در سوئیس آموزش میدید، موظف بود که هر هفته نسخهای از تمرین خط فارسی را برای پادشاه ایران ارسال کند و پادشاه نیز گاهی دیدگاه اساتید خط در ایران را درباره کیفیت خط فرزند خود جویا میشد. خط خوش محمدرضا شاه به فارسی، یادگاری از این سختگیری شاهانه است.
اما این حساسیت هنری رضاشاه تنها در قبال فرزند جلوه نداشت. در سیاستگذاریهای کلان نیز جایگاه ویژه هنر و بایستگی رشد هنری کشور قابلمشاهده است. برگزاری هزاره فردوسی و دعوت از بزرگترین فردوسی شناسان و ایرانشناسان جهان به ایران در سال ۱۳۱۳ از بارزترین اقدامات هنری در دوران رضاشاه است. اگر توجه کنیم که رضاشاه چندان اهل سخنرانیهای عمومی نبود، سخنرانی او در مراسم بازگشایی آرامگاه نوین فردوسی در توس اهمیت ویژه خود را نشان خواهد داد.
توجه به هنر در دوران پادشاهی رضاشاه درزمینهٔ موسیقی برجستگی ویژهای داشت و میزان این توجه چنان بود که حتی منتقدان چپگرای پادشاهی پهلوی نیز بر آن صحه میگذارند. در این میان میتوان از «فرج سرکوهی» – نویسنده و منتقد هنری – یاد کرد که در مقالهای با عنوان «موسیقی بر مسند هنر در دوران رضاشاه» مینویسد: «در دوران مشروطه نیز کنسرتهایی برگزار میشد. عارف چهره درخشان این دوره بود؛ اما آنچه رضاشاه فرمان داده بود، تشکیل کنسرتهایی به شیوه کشورهای اروپایی و برگزاری کنسرتهایی در پارکها و محلهای عمومی چهره، نقش، کارکرد و مخاطبان موسیقی را یکسره دگرگون کرد…اجباری کردن آموزش موسیقی در مدارس از اقدامات پراهمیت دورۀ رضاشاه است. این اقدام…نقشی مؤثر در شکستن و از میان بردن تحقیر اجتماعی علیه موسیقی ایفاء کرد…موسیقی از مطربی به هنری بدل شد که معلمی محترم و معتبر در کلاس تدریس میکند. موسیقی از حرفهای که استاد آن با نواختن تار پشت پرده خوابگاه سلطان قاجار عیش شبانه او را رنگ میکرد به هنری بدل شد که شاه پرقدرت مملکت به آن احترام میگذاشت. رضاشاه سیستم ارزشی جامعه را درباره موسیقی متحول کرد».
این نکتهای که از قلم فرج سرکوهی تراویده است، از زبان یکی از پرآوازهترین هنرمندان ایرانی نیز به زبانی دیگر بیانشده است. «محمدرضا شجریان» – موسیقیدان و خواننده برجسته ایرانی – که بهتازگی درگذشته است، در گفتگویی در سال ۱۳۸۶ با «جمشید چالنگی» درباره تحول ارزشی موسیقی در دوره رضاشاه میگوید: «تا هفتاد هشتاد سال پیش موسیقی تحریم بود. کسی جرات نداشت سازی بزند…ولی از زمان رضاشاه که نقش مذهب را کمرنگ کرد، موسیقی بیشتر توانست خود را نشان دهد».
شهبانوی هنر نواز پهلوی
این رویکرد ستایشگرانه نسبت به هنر در دوران پدر در دوره پادشاهی پسر نیز تداوم یافت. ولی شاید بتوان با یقین گفت که اقدامات هنری در دوره پادشاهی محمدرضا شاه با ورود شهبانو فرح پهلوی به خانواده پادشاهی سرعت بیشتری گرفت و کیفیت آن دوچندان شد.
توجه شهبانوی ایران به فرهنگ و هنر چنان بود که در این راه اهمیتی به دیدگاههای سیاسی هنرمندان و هنرشناسان نمیداد. نمونه برجسته این چربش هنر بر سیاست نزد شهبانو، حضور «فیروز شیروانلو» بهعنوان رئیس واحد هنری دفتر شهبانو است.
فیروز شیروانلو که در انگلستان «جامعهشناسی هنر» خوانده بود، از فعالان مارکسیست دهه ۴۰، دوست صمیمی «پرویز نیکخواه» و از افراد مؤثر در برنامهریزی ترور علیه محمدرضا شاه در سال ۱۳۴۴ بود. فیروز شیروانلو به علت مشارکت در اقدام تروریستی علیه پادشاه به پنج سال زندان محکوم میشود؛ ولی زودتر از موعد از زندان رهایی پیدا میکند. پس از آزادی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان – که آن نیز یادگاری از اقدامات ماندگار شهبانو است – میرود. به گفته «لیلی امیر ارجمند» – ریاست وقت کانون و از دوستان شهبانو – در انتشارات کانون نقشی تأثیرگذار ایفا میکند. پسازآن به دفتر مخصوص شهبانو میرود و مسئولیت واحد هنری را میپذیرد که یکی از چهار واحد این دفتر بزرگ بود.
اینکه فردی از زندان به اتهام ترور شاه به دفتر مخصوص شهبانو میرود، از یک نگاه هنرشناس برمیآید که شهبانو از آن برخوردار بود.
حتی اگر هزار سخن دراینباره گفتهشده باشد، نمیتوان از اقدامات هنری در دوران محمدرضا شاه گفت و از جشن هنر شیراز سخنی به میان نیاورد. جشنی بیمانند در ایران که پیش و پسازآن هیچ اقدامی در حوزه هنر نتوانست تأثیرگذاری آن را داشته باشد. سخنان زیادی درباره این جشن گفتهشده است، ولی در یک نکته تردیدی نیست و آن نقش تأثیرگذار شهبانو در برگزاری این جشن به مدت ۱۰ سال است.
به روایت «غلامرضا افخمی» در کتاب «زندگی و زمانه شاه»، وقتی پای ایده این جشن سالانه هنری به میان آمد، محمدرضا شاه، تصمیمگیری درباره آن را یکسره به شهبانو فرح واگذار کرد؛ اگرچه بودجه این جشن بزرگ و ملی – که برخی از بزرگترین هنرمندان جهان در آن گرد میآمدند-از سوی سازمان رادیوتلویزیون و دولت تأمین میشد.
«فرخ غفاری» – هنرمند برجسته ایرانی – که در برگزاری جشن هنر شیراز نقشی کمنظیر داشت، در گفتگویی در سال ۱۳۶۷ با «علی لیمونادی» که در کتاب «تلاش صدساله» نیز منعکسشده است، به دو تأثیر بسیار مثبت جشن هنر بر ذهنیت ایرانیان تأکید میکند که شایسته بازخوانی است: «فایده فوقالعادهای داشت؛ دو عقده ایرانی، یکی حقارت و دیگری برتری، رفع شد. یکی اینکه میگفتند ما جرات نداریم کارهای خود را که در شهرستانهای ایران ارائه میدهیم، مثلاً ازنظر موسیقی ارائه بدهیم، اصلاً این کارها کوچکه. این عقده حقارت ریخته شد وقتی دیدند از نپال یک گروه آمد یا از ژرف آفریقا یک گروه آمد. اینها هم فهمیدند نه ما هم یکچیزی داریم. یک عقده برتری هم بود که ما خیال میکردیم بهترین رقصهای محلی را در اختیارداریم. وقتی سی چهل رقص متنوع فوقالعاده هندی آمدند، ما فهمیدیم که چطوری باید قضاوت کرد!»
برجستگی هنر و اقدامات هنری نزد شهبانو فرح پهلوی چنان بود که پس از آشوب ۵۷ نیز این رویکرد خود را حفظ کرد که شاهد برجسته آن، پیامهای رسمی او درباره هنرمندان سرشناس ایرانی است. هنرمندانی که گاه با نظام پادشاهی اختلافنظر سیاسی داشتند. از یاد نبریم که شهبانو، نقشی سیاسی در آن نظام نیز داشت و جایگاه «نایبالسلطنه» برای او تعریفشده بود.
پس از درگذشت محمدرضا شجریان، شهبانو هم در قالب پیامی صوتی و هم در قالب پیامی کتبی و تفصیلیتر هنر والای او را ارج نهاد. ارجگذاری شهبانو فرح به محمدرضا شجریان زمانی اهمیت ویژه پیدا میکند که همراهی مقطعی محمدرضا شجریان با انقلابیون چپگرا در ماههای منتهی به بهمن ۵۷ را به یاد بیاوریم؛ به نظر میرسد ارج هنر برای شهبانو فرح پهلوی فراتر از دیدگاه سیاسی یک هنرمند برجسته ایرانی در ۴۰ سال پیش است.
بر این بنیاد است که او در پیام خود، زندهیاد محمدرضا شجریان را «استاد محمدرضا شجریان» مینامد و از «خصوصیات والای اخلاقی او» یاد میکند. در بخشی از این پیام، شهبانو به کوتاهی به چگونگی آشنایی خود با صدای شجریان اشاره میکند و با برکشیدن یاد ماندگار جشن هنر شیراز چنین میگوید: «آشنایی من با صدای محمدرضا شجریان ۵۰ سال پیش با برنامه او در چهارمین جشن هنر شیراز در حافظیه شروع شد. در آخرین جشن هنر در سال ۱۳۵۶ نیز برنامه «نوا»ی او با چنان استقبالی روبهرو شد که در نیمهشب سهشنبه اول شهریور تکرار شد. پسازآن نیز از دور شاهد تکامل هنر او بودم».
«…شهریاران را چه شد؟»
بسنده است که چنین رویکردی به هنر و هنرمند را با رویکرد جمهوری اسلامی به هنرمندان مقایسه کنیم و عیار داستان را بسنجیم. «علی خامنهای» که هرساله مدیحهسرایان دستگاه ولایتفقیه را در بیت خود گرد میآورد تا بیمایگی خود در هنر شعر و ادبیات را هر بار بیشازپیش آشکار سازد، از نگارش یک خط تسلیت برای یکی از سرشناسترین هنرمندان ایرانی صدساله اخیر استنکاف ورزید تا نشان دهد چه اندازه از محمدرضا شجریان بابت همراهی او با آزادیخواهی ملت ایران کینه به دل دارد.
خامنهای چنان از شجریان دلچرکین بود که در یک سخنرانی عمومی، به هنرنمایی مذهبی شجریان نیز رحم نکرد و با کنایه، نوای «ربنا»ی شجریان را «فلان آهنگ» دانست که پخش یا عدم پخش آن اهمیتی ندارد! به یاد بیاوریم که نوای «ربنا» حاوی چهار آیه قرآنی است و اینکه کسی که خود را «ولی امر مسلمین جهان» مینامد از شدت بغض از یک هنرمند حاضر میشود، آیات مقدسترین کتاب مسلمانان را «آهنگ» بخواند خود شایسته تأمل بسیار است.
احترام به هنر و هنرمند ورای تفاوت دیدگاههای سیاسی در خانواده پهلوی گویی بهمثابه یک میراث نسل به نسل منتقل میشود. چنانکه شاهزاده رضا پهلوی در صفحه اینستاگرام غیررسمی خود که در آن گاهی به اظهارنظرهای مخاطبان خود پاسخ میدهد، در پاسخ به اظهارنظری از یک مخاطب – که از آرزوی سلامتی شاهزاده برای محمدرضا شجریان به علت همراهی این هنرمند با انقلاب ۵۷ گله کرده بود – چنین نوشت: «این حرفها را میزنید، ولی بعد میگویید چرا مردم متحد نیستند».
این پاسخ شاهزاده رضا پهلوی، آن بند از متن «پیمان نوین» را برمیکشد که اخیراً شاهزاده رضا پهلوی آن را ارائه کرده است. او در این پیام بر همگرایی نیروهای سیاسی «فارغ از گذشته و گرایش سیاسی» تأکید و چنین گفته است: «من به همه نیروهای سیاسی دموکراسی خواه فارغ از گذشته و گرایش سیاسیشان دست یاری دراز میکنم و میخواهم با کنار گذاشتن اختلافات و خودبزرگبینی و برتریجویی، روی یک هدف متمرکز شوند: نجات ایران».
رهبر جمهوری اسلامی، محمدرضا شجریان را در سخنرانی عمومی تحقیر میکند و شاهزاده رضا پهلوی احترام به محمدرضا شجریان و هنر او را زمینهساز پیمان نوین و اتحاد مردمی میداند. نوع برخورد خامنهای با هنرمند معترض و نحوه تعامل پادشاهی پهلوی با هنرمندانی نظیر فیروز شیروانلو، دو نگرش متفاوت را نسبت به هنر و هنرمند به نمایش میگذارد. اگرچه احتمالاً نفْس سنجش رفتار خانواده پادشاهی پهلوی با رفتار هنر ستیزانه جمهوری اسلامی، ستمی مسلّم در حق اصل قیاس باشد!
علیرضا کیانی
برگرفته از ایندیپندنت فارسی